ادعای
دیالک تیک و بی طرفی در جنگ سوریه
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از
ربابه
نون
۵
برداشت نگارنده از تحلیل مبتنی بر دیالکتیک ماتریالیستی،
تحلیلی است که:
نکته دیگر نیز مفهوم تکاملی مبتنی بر "نفی در
نفی" یا نفی دیالکتیکی در پروسه شناخت است
که
از مفاهیم انتزاعی و کلی
به مفاهیم مشخص
می انجامد.
·
نفی دیالک تیکی چه تفاوتی با نفی
نفی دارد؟
1
مفهوم تکاملی مبتنی بر "نفی در نفی" یا نفی
دیالکتیکی
·
قانون نفی نفی قانون اساسی عام دیالک تیک ماتریالیستی است که بطور اوبژکتیو (عینی)
عمل می کند و بنا بر آن، توسعه (تکامل) به صورت
نفی پی در پی کیفیت های موجود صورت می گیرد.
·
آن سان که هر کیفیت نفی شده مجددا نفی
می شود و توسعه ـ بدین طریق ـ جنبه های ماهوی کیفیت اولیه را در سطح عالی تر به
همان سان تکرار می کند.
2
مثال
الف
نفی اول
·
جامعه بی طبقه آغازین موسوم به
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمون اولیه، توسط جامعه طبقاتی (فرماسیون های اجتماعی
ـ اقتصادی برده داری، فئودالی و سرمایه داری) نفی می شود.
ب
نفی دوم
·
پس از توسعه نیروهای مولده و تنگ
گشتن مناسبات تولیدی به مثابه فرم و قالب و ظرف بر این محتوا و درونمایه و مظروف
تنومند گشته، جامعه طبقاتی نیز به نوبه خود نفی می شود.
3
·
آن گاه جامعه کمونیستی بی طبقه
آغازین دوباره اثبات می شود.
·
دوباره تشکیل می شود.
·
اما در پله تکاملی نوین.
·
مثل توسعه مارپیچی.
·
این نفی نفی در هر دو مرحله اول و
دوم، نه نفی مکانیکی، نه نیست و نابود سازی آنچه که نفی می شود (مثلا کمون اولیه و
یا جامعه سرمایه داری)، بلکه نفی دیالک تیکی است.
·
یعنی جنبه های مثبت و حیاتمند کمون
اولیه و جامعه سرمایه داری، حفظ می شود و جنبه های منفی و مزاحم آندو حذف می شوند.
·
این روند و روال نه محدود به جامعه
است و نه به قول مسعود امیدی، محدود به «پروسه شناخت» است.
·
بلکه در کل هستی صادق است و صورت
می گیرد:
4
مثال
·
مریم به مثابه کودک، مادر و پدر
خود را نفی می کند.
·
این نفی، نه نفی مکانیکی، نه آن سان
که صمد بهرنگی تصور و توصیه می کند، با زهر ریختن در آش مادر و پدر مزاحم، بلکه
بطرز دیالک تیکی صورت می گیرد:
·
مریم جنبه ها و خصوصیات مثبت و
مفید و بالنده ی مادر و پدر بیچاره اش را از آن خود می کند، حفظ می کند.
·
حتی توسعه می دهد و تکامل می بخشد.
·
فقط جنبه های منفی، کهنه و فرسوده
و مزاحم مادر و پدر را حذف می کند.
· مریم به مثابه مادر، به نوبه خود، توسط کودکانش نفی می شود.
5
مفهوم تکاملی مبتنی بر "نفی در نفی" یا نفی
دیالکتیکی
·
برای درک قانون نفی نفی باید با
شناخت افزار دیالک تیکی موسوم به دیالک تیک پیوست و گسست آشنا شد.
الف
·
مریم با از آن خود کردن و حفظ و
توسعه ی جنبه ها و خصوصیات مثبت و مفید و بالنده ی مادر و پدر بیچاره اش، پیوست
نسل خود با نسل قبلی را برقرار می سازد. (پیوست، تداوم، استمرار)
ب
·
با حذف جنبه ها و خصوصیات منفی و
مضر و مزاحم مادر و پدر بیچاره اش، رابطه نسل خود با نسل قبلی را قطع می کند.
·
(انقطاع،
شکست، گسست)
·
به همین دلیل از دیالک تیک پیوست و
گسست (تداوم و شکست، انقطاع و استمرار) سخن
می رود.
6
·
این دیالک تیک پیوست و گسست نیز در
کل هستی معتبر و صادق و مؤثر و درکار است.
·
جمادات و نباتات و جانوران نیز تحت
همین دیالک تیک پیوست و گسست قرار دارند.
·
همه مفاهیم و قوانین و قانونمندی های ماتریالیسم
دیالک تیکی شامل حال کل هستی اند.
·
این مفاهیم و قوانین محدود به پروسه شناخت نیستند.
7
نکته دیگر نیز مفهوم تکاملی مبتنی بر "نفی در
نفی" یا نفی دیالکتیکی
در پروسه شناخت است
که
از مفاهیم انتزاعی و کلی
به مفاهیم مشخص
می انجامد
·
گذار از مفاهیم مجرد به مفاهیم مشخص نه در نفی دیالک تیکی معنی و
اعتبار دارد و نه در نفی نفی.
·
اصلا چنین گذاری معنی ندارد تا
وجود داشته باشد.
·
از مفاهیم مجرد فقط می توان به چیزها، پدیده ها،
سیستم ها و روندهای مشخص و منفرد رسید:
·
از روح فقط می توان به ماده رسید.
8
مثال
·
مفهوم دختر، چیزی مجرد و یا
انتزاعی است.
·
فقط در ذهن آدمیان وجود دارد.
·
مفهوم مجرد و یا انتزاعی دختر،
نتیجه نهائی تجرید مریم و مینو و مینا و مهرانگیز و غیره است.
·
نیاکان ما همه جنبه های منحصر به
فرد مریم و مینو و مینا و مهرانگیز و غیره را مورد صرفنظر قرار داده اند.
·
بعد وجه مشترک آنها را عمده کرده
اند و آن را «دختر» نام داده اند.
·
مفهوم انتزاعی و مجرد دختر
بلافاصله جامه مادی در برکرده است:
·
تهرانی آن را دختر نامیده اند.
·
تبریزی ها قیز
·
انگلیسی ها گرل
·
آلمانی ها مدشن
·
و الی آخر.
·
می توان گفت که دیالک تیک مادی و
روحی به شکل دیالک تیک واژه دختر (قیز و گرل و مدشن و غیره) و مفهوم دختر بسط و تعمیم یافته است.
9
نکته دیگر نیز مفهوم تکاملی مبتنی بر "نفی در
نفی" یا نفی دیالکتیکی
در پروسه شناخت است
که
از مفاهیم انتزاعی و کلی
به مفاهیم مشخص
می انجامد
·
برای گذار از مفهوم مجرد دختر به
دختر مشخص باید از خطه ذهن قدم به عالم عین گذاشت.
·
باید از جهان سوبژکتیو قدم به جهان
اوبژکتیو نهاد و با دخترهای مشخص آشنا شد.
·
مثلا با مریم و مینو و مینا و
مهرانگیز و غیره آشنا شد.
·
مریم و مینو و مینا و مهرانگیز و
غیره اما نه جزو مفاهیم، نه جزو ارواح
خبیثه و یا خجسته، بلکه آدم های واقعی و عینی و حی و حاضرند.
·
فقط به قول اجامر جماران، «یک دنده
کمتر از نران دارند» و ضمنا بر خلاف علامه های حوزه های «علمیه»، «ناقص العقل»
اند.
·
می توان گفت که دیالک تیک مجرد و
مشخص به شکل دیالک تیک مفهوم دختر و کلمه دختر بسط و تعمیم می یابد.
·
کلمه به قول کارل مارکس، غلاف مادی
مفهوم است.
·
روح (مفهوم) همیشه سایه ماده
(واژه، کلمه) را بالای سرش دارد.
·
نامش عزیز باد، رسول خردگرای
زحمتکشان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر