محمد
رضا شالگونی
فیدل
کاسترو
کسی که تا آخرین نفس
کسی که تا آخرین نفس
به عدالت اجتماعی وفادار ماند
ویرایش
و تحلیل از
یدالله
سلطان پور
دلیل اختلاف نظر بلشویسم تحت رهبری ولادیمیر لنین با
منشویسم
چه بوده است؟
·
پس از آشنائی با مفاهیم بورژوازی آغازین و بورژوازی واپسین، هم
دلایل اختلاف نظر اسپارتاکیست های آلمان (روزا لوکزمبورگ و یاران) با رهبری سوسیال
ـ دموکراسی آلمان، انشعاب شان و تشکیل حزب کمونیست آلمان روشن می شوند و هم اختلاف
نظر بلشویسم با منشویسم و انشعاب بلشویک ها و تشکیل حزب کمونیست روسیه.
·
در آن زمان احتمالا مفهوم طبقات
اجتماعی واپسین تشکیل نشده بود.
·
لنین با هزار مصیبت به تمیز سرمایه
داری مبتنی بر رقابت آزاد از سرمایه داری انحصاری نایل آمده بود و تز موسوم به
حلقه سست در زنجیر جوامع سرمایه داری را و امکان پیروزی انقلاب ضد کاپیتالیستی در
یک کشور را فرمولبندی کرده بود.
·
احتما در حزب توده ی ایران احدی از
فلسفه بورژوائی واپسین خبر نداشت.
·
اگرچه فلسفه بورژوائی واپسین در
آلمان دموکراتیک به طرز عمیقی مورد بررسی قرار گرفته بود.
·
مراجعه کنید به دایرة المعارف
فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
دلیل اختلاف نظر بلشویسم تحت رهبری ولادیمیر لنین با
منشویسم
چه بوده است؟
·
لنینیسم هنوز شناخته نشده است.
·
خیلی ها خیال می کنند که مشخصه
اصلی لنینیسم، کشف فاز دوم کاپیتالیسم (امپریالیسم) و تز حلقه سست است و بس.
·
لنینیسم اما عمیق تر، غنی تر و غول
آسا تر از این چیزها ست:
الف
·
لنینیسم، مارکسیسم عصر حاضر است.
ب
·
لنینیسم کاشف سقوط طبقاتی ـ تاریخی
بورژوازی به مثابه طبقه اجتماعی است.
پ
·
لنینیسم کاشف تغییر منفی بورژوازی،
کاشف فساد طبقاتی ـ تاریخی بورژوازی و گندیدگی روز افزون آن است.
ت
·
لنینیسم کاشف پایان ظرفیت انقلابی
بورژوازی و چاوش نقش طبقاتی ـ تاریخی طراز نوین پرولتاریا ست.
ث
·
با لنینیسم است که نقش پرولتاریا
به مثابه یگانه سوبژکت طراز نوین تاریخ در همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی موجود
در جهان تئوریزه می شود.
ج
·
با لنینیسم است که وظیفه پرولتاریا
در انجام وظایف انقلابی ـ طبقاتی ـ تاریخی دیگر طبقات اجتماعی (از اشرافیت بنده
دار و فئودال و روحانی تا بورژوازی) تعریف و تعیین می شود.
2
دلیل اختلاف نظر بلشویسم تحت رهبری ولادیمیر لنین با
منشویسم
چه بوده است؟
·
در پرتو تعریف طبقات اجتماعی
واپسین، حقانیت بلشویسم در مقابل منشویسم و حقانیت احزاب کمونیستی در مقابل احزاب
سوسیال ـ دموکرات اثبات می شود.
·
اکنون دیگر جز پرولتاریای متشکل در
حزب کمونیستی طراز نوین، هیچ طبقه اجتماعی دیگری قادر به انجام هیچکدام از وظایف
طبقاتی ـ تاریخی خویش نیست.
·
انقلاب ضد فئودالی ـ ضد استعماری
کوبا و انقلاب ضد برده داری ـ ضد فئودالی ـ ضد بورژوائی چین و روسیه شوروی فقط در
پرتو لنینیسم با توجه اکید به ماهیت طبقات اجتماعی واپسین، قابل درک و توضیح اند.
·
انقلاب سوسیالیستی به معنی حقیقی
کلمه هنوز پیروز نشده است.
·
طبقه کارگر متشکل در حزب کمونیستی
اش به انجام وظایف طبقاتی ـ تاریخی دیگر طبقات اجتماعی مبادرت ورزیده است و مبادرت
می ورزد.
·
جواب بقیه سؤالات مطروحه در بخش
های قبلی این تحلیل اکنون داده می شود:
چرا چریک های توده ای کوبا به تشکیل و یا تقویت و توسعه و
تحکیم حزب توده می پردازند و اداره جامعه را به عهده آن می گذارند و نه به عهده
بورژوازی؟
چرا حزب کمونیست روسیه و یا حزب کمونیست چین و ویتنام گذار
جامعه از بقایای برده داری و فئودالی را به عهده بورژوازی روسیه و یا چین و ویتنام
نمی گذارد و خود به تنهائی کمر به انجام وظایف طبقات اجتماعی دیگر می بندد؟
در روسیه و چین و ویتنام که قحط بورژوا نیست.
چرا حزب کمونیست این کشور ها از هژمونی توده ای صرفنظر نمی
کند
و خود به انجام
وظایف بورژوازی انقلاب می پردازد؟
3
هر
سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم
قرن « «بیستم» »
به
طور کلی ،
خواه
ناخواه ، بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود،
یعنی
نبودِ دموکراسی و آزادی.
·
اکنون می توان به نادرستی ادعای
رئیس انجمن راه «کارگر» پی برد:
·
شالگونی تاریخیت چیزها را فراموش
می کند و بسان ساده لوحان خیال می کند که بورژوازی امپریالیستی مدافع آزادی و
دموکراسی بوده و است.
·
حیرت انگیز است که او نمی داند که
تا همین چند سال قبل، خونتاهای نظامی در اکثر کشورهای امپریالیستی زمام امور را به
دست داشته است.
·
حیرت انگیزتر این است که رئیس
انجمن راه «کارگر» نمی داند که فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم، فرم
های دیگر فرمانفرمائی بورژوازی اند.
·
مراجعه کنید به دموکراسی، سخن از
کدامین دموکراسی است؟ در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
4
هر
سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم
قرن « «بیستم» »
به
طور کلی ،
خواه
ناخواه ، بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود ،
یعنی
نبودِ دموکراسی و آزادی.
·
روبنای ایده ئولوژیکی در کشورهای
به قول شالگونی «سوسیالیسم قرن بیستم» نه به دلخواه استالین و هوشی مین و کاسترو و
آن و این، بلکه بنا بر زیربنای اقتصادی جامعه تعیین و تعریف و تشکیل می شود.
·
پرولتاریای پیروزمند متشکل در حزب کمونیست،
پس از قبضه قدرت سیاسی به انجام وظایف طبقاتی ـ تاریخی همه طبقات اجتماعی غیر
پرولتری موظف و مکلف و مجبور می شود.
·
بخش مهمی از وظایفی که حزب کمونیست
شوروی و چین و کوبا و غیره به عهده گرفته اند و با هزار مشقت و زحمت و ذلت و خطا
به انجام رسانده اند، وظایف اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی بوده
است.
·
طبقه کارگر کمشمار ضعیف در این
کشورها می بایستی از مبارزه با بی سوادی و تربیت کارگر فنی شروع به کار کند.
·
این کرد و کار ها را می بایستی
بورژوازی روس و چین و کوبا پیشاپیش انجام دهند و نه طبقه کارگر.
·
مراجعه کنید به استالینیسم چیست؟
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر