۱۳۹۵ آذر ۲۰, شنبه

تعارفات و تحریفات انجمن راه «کارگر» (6)


محمد رضا شالگونی
فیدل کاسترو
کسی که تا آخرین نفس
 به عدالت اجتماعی وفادار ماند

ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

هر سخنی در باره نظام سیاسی کوبا و
سوسیالیسم قرن  «بیستم»  
به طور کلی،
خواه ناخواه ،
 بلافاصله روی بزرگ ترین ضعف آن متمرکز می شود،
یعنی نبودِ دموکراسی و آزادی.  

·        سؤال اول این بود که چرا گذار جامعه از مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را نه بورژوازی، بلکه توده چه بسا عقب مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت) به عهده می گیرد؟

·        برای پاسخ به این پرسش باید طبقه اجتماعی موسوم به بورژوازی را شناخت:
·        برای شناخت بورژوازی باید به شناخت صعود و سقوط طبقات حاکمه در طول تاریخ نایل آمد:

1
چرا گذار جامعه از مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را
نه بورژوازی،
بلکه توده چه بسا عقب مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت)
 به عهده می گیرد؟

·        هر طبقه حاکمه ای (چه طبقه حاکمه برده دار، چه طبقه حاکمه فئودال و چه طبقه حاکمه بورژوا) با دو کیفیت طبقاتی ـ تاریخی در تاریخ عرض اندام می کند:   

الف
طبقه حاکمه آغازین

·        هر طبقه حاکمه در آغاز احراز هژمونی (سرکردگی) جامعه خصلت انقلابی و ترقی طلب دارد.
·        سوبژکت تاریخ است و هوادار سرسخت پیشرفت اجتماعی است.

·        مراجعه کنید به سوبژکت تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

ب
طبقه حاکمه واپسین

·        هر طبقه حاکمه پس از انجام وظایف تاریخی ـ طبقاتی اش، از ظرفیت (قوه، قوت، پوتانس) انقلابی تهی می شود و به مانعی در راه پیشرفت اجتماعی مبدل می گردد.
·        طبقات حاکمه آغازین بدین طریق تحول کیفی منفی می یابند و نماینده ارتجاع تاریخی می گردند.
·        یعنی در بهترین حالت، خواهان توقف چرخ تاریخ و حفظ وضع موجود می گردند.
·        این سقوط تاریخی ـ طبقاتی هر طبقه حاکمه واپسین با ظهور سوبژکت نوین همراه است:

1
چرا گذار جامعه از مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را
نه بورژوازی،
بلکه توده چه بسا عقب مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت)
 به عهده می گیرد؟

·        با تبدیل طبقه حاکمه برده دار به طبقه اجتماعی برده دار واپسین، سوبژکت انقلابی نوینی از بطن همان نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری تولد می یابد و در رأس سپاه توده قرار می گیرد و پس از مبارزه طبقاتی و انقلاب فئودالی، هژمونی (سرکردگی)  را از آن خود می سازد.
·        اشرافیت فئودال آغازین طبقه حاکمه انقلابی نوینی است که قید و بند های برده داری را در هم می کوبد و جامعه بشری را در مقیاس جهانی در مسیر پیشرفت تاریخی هدایت می کند.
·        بدین طریق، دوران برده داری در مقیاس جهانی در به پایان می رسد و دوران نوینی به نام دوران فئودالی در مقیاس جهانی آغاز می شود.

2
·        همین طبقه حاکمه انقلابی پس از انجام وظایف تاریخی ـ طبقاتی خویش از ظرفیت انقلابی ـ طبقاتی ـ تاریخی تهی می شود و به طبقه اجتماعی فئودالی واپسین استحاله می یابد.
·        به طبقه اجتماعی ارتجاعی که حتی با بقایای نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری سرنگون شده پیمان اتحاد می بندد.
·        آنگاه اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی دست در دست با هم به حفظ وضع موجود کمر می بندند.
·        چرخ تاریخ را چه بسا حتی به عقب برمی گردانند و جامعه بشری را هزار سال به گند می کشند.
·        تنها سودائی که طبقات اجتماعی واپسین در سر می پرورانند، تخریب نیروهای مولده جامعه بشری در مقیاس جهانی است.

·        تاریخ فئودالیسم واپسین، احتمالا در کتب درسی تاریخ به عنوان تاریخ جنگ ها تشریح شده است.


·        در طول عمر 60 ساله خواجه شیراز، خطه فارس 20 بار میان خوانین و سلاطین فئودالی دست به دست می شود.
·        این یعنی از سر گذراندن 20 جنگ و تخریب بیست باره نیروهای مولده (تخریب چاه ها، چشمه ها، قنوات، مزارع، مراتع، صنایع دستی، فرار علما، صنعتگران، به کنیزی رفتن دختران و زنان فارس، به غلامی رفتن پسران و کودکان فارس و الی آخر) و شروع بیست باره از صفر.  

3
·        به دلیل تخریب مستمر نیروهای مولده، رشد نطفه سوبژکت نوین در بطن نظام فئودالی بشدت کند می گردد.

·        این سوبژکت نوین،  بورژوازی (تجار، نزول خواران، صنعتگران کوچک و غیره) بوده است.

·        بورژوازی برای غلبه بر فئودالیسم واپسین، ایده ئولوژی فئودالی را یعنی مذهب را به چالش می کشد و توده ها را زیر پرچم انقلابات بورژوائی گرد می آورد و دژهای فئودالی را تسخیر کند.
·        دلیل پرورش غول های فلسفی، فکری، هنری در دامان طبقه متوسط (بورژوازی) از قبیل فیشته و کانت و هگل و فویرباخ و دیدرو، هلوه تیوس و هولباخ و روسو و روبسپیر و غیره همین نیاز تاریخی ـ طبقاتی بوده است.

4
چرا گذار جامعه از مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را
نه بورژوازی،
بلکه توده چه بسا عقب مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت)
 به عهده می گیرد؟

·        بورژوازی با بسیج توده ها، بویژه دهقانان، فئودالیسم واپسین را به مصاف می طلبد، تضعیف می کند و بالاخره به زانو در می آورد.

·        جنگ های دهقانی، فقط در آلمان 30 سال طول می کشد.

·        تا اینکه اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی پشت سر دهقانان غرقه به خون، با بورژوازی به سازش می رسند.

·        بورژوازی به مثابه سوبژکت تاریخ با انقلابات خونین بورژوائی، هژمونی جامعه بشری را در مقیاس جهانی از آن خود می کند.
·        دوران فئودالی به پایان می رسد و دوران سرمایه داری در مقیاس جهانی آغاز می شود.

·        مراجعه کنید به دوران  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        این بورژوازی انقلابی هوادار سرسخت پیشرفت اجتماعی است.
·        در مدت کوتاهی پس از لغو فئودالیسم نیروهای مولده جامعه بشری به طرز خارق العاده ای توسعه می یابند.
·        رشد علم و فن و صنعت در این مدت کوتاه چند صد ساله بیشتر از رشد علم و فن و صنعت در تمام طول تاریخ بشری است.

·        اما همین بورژوازی نیز پس از انجام وظایف تاریخی ـ طبقاتی عینی خود، از ظرفیت انقلابی ـ طبقاتی ـ تاریخی تهی می شود و به صورت بورژوازی واپسین در می یابد.

·        بورژوازی واپسین همه دستاوردهای فکری، فرهنگی، هنری، فلسفی و کلا ایده ئولوژیکی خود را به گور می سپارد و به عنوان طبقه اجتماعی مرتجع با بقایای طبقات اجتماعی برده دار، فئودال، روحانی آشتی می کند و پیمان اتحاد می بندد و در مقابل سوبژکت طراز نوین تاریخ، یعنی پرولتاریا قرار می گیرد.

5

چرا گذار جامعه از مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را
نه بورژوازی،
بلکه توده چه بسا عقب مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت)
 به عهده می گیرد؟

·        بورژوازی واپسین دشمن سرسخت نه فقط پرولتاریا، بلکه حتی بورژوازی آغازین است.
·        بورژوائی واپسین، سودایی جز تخریب نیروهای مولده در سر ندارد.
·        به همین دلیل مسبب مهیب ترین جنگ ها و جنایات در تاریخ محسوب می شود.
·        بورژوائی واپسین در این عمر نکبت بار کوتاهش، یعنی از پایان قرن 19، دو جنگ جهانی مهیب با حداقل 70 میلیون کشته و صدها میلیون علیل و تخریب عیمق نیروهای مولده در جهان را سبب شده است.


·        بورژوازی واپسین در اتحاد ارگانیک با بقایای طبقات اجتماعی برده دار، اشرافیت و فئودال و روحانی، کنیسه و کلیسا و مسجد، با فوندامنتالیسم های رنگارنگ، هنری جز تبلیغ خرافه و تخریب نیروهای مولده جامد و جاندار ندارد.


·        تمیز ایده ئولوژی بورژوائی واپسین از ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی دشوار است.

·        انگار نه انگار که همین بورژوازی بوده که در دامنش کانت ها و هگل ها و فویرباخ ها و هولباخ ها و روسو ها و روبسپیرها پرورش یافته اند که تبر بر ریشه های مذهب فرود آورده اند و در خیابان های پاریس شطی از خون کشیشان و شاهان جاری ساخته اند.

6

چرا گذار جامعه از مناسبات تولیدی برده داری و یا فئودالی را
نه بورژوازی،
بلکه توده چه بسا عقب مانده (نیمه پرولتر ـ نیمه برده و یا نیمه رعیت)
 به عهده می گیرد؟

·        جواب سؤال اول در همین نکته است:

·        بورژوائی واپسین دیگر نمی تواند شعارهای برنامه ای بورژوائی آغازین را، شعار آزادی، برابری، برادری را بر پرچم خویش بنگارد.


·        در ایران همین بورژوازی واپسین پس از انقلاب بورژوائی سفید به قدرت رسید.

·        اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را خلع ید کرد و به اصلاحات ارضی خطر کرد و مبارزه با بیسوادی و آزادی زنان و غیره را نمایندگی کرد.

·        ولی آلترناتیو بورژوائی آغازین برای روبنای ایده ئولوژیکی فئودالی ـ اسلامی در اختیار نداشت.

·        یعنی عاجز از واقعیت بخشیدن به شعار های برنامه ای بورژوائی آغازین (آزادی، برابری، برادری) بود.

·        20 هزار مشاور امپریالیستی هم چیزی در این زمینه در اختیار نداشتند.


·        آزادی در می نی ژوپ، لاابالیگری، لهو و لعب، جوک و جندگی و عیاشی خلاصه شد.
·        برای زباله های ناصر مکارم ها جایزه سلطنتی داده شد.
·        از سوئی مساجد و منابر مورد حمایت مالی دولت بورژوائی قرار گرفت.
·        و از سوی دیگر، بهترین فرزندان فرزانه توده زجرکش، تبعید و تیرباران شدند.

·        حتی مطالعه کتب لگال از دید سازمان انقلاب سفید موسوم به ساواک جرم محسوب شد و هر چه خرتر، مقبول تر تلقی شد.

·        نتیجه اش رستاوراسیون (شکست انقلاب بورژوائی و احیای مناسبات قرون وسطائی لغو شده) و روی کار آمدن اجامر مخوف و خونخورا و خونریز جماران و جمکران است که ثمرات زهر تر از زقوم شان را نوش جان می کنیم.
·        توان اندیشیدن را از دست داده ایم و حسابی عرعر می کنیم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر