فرازهایی
از کتاب شهلا زرلكي
تحت
عنوان
«در
خدمت و خیانت زنان»
ویرایش
و تحلیل از
مریم
دال و ربابه نون
البته
درباره کوتاهی عمر چنین نزاعی
باید به محرک ها و نیازمندی های جنسی دوجانبه،
همخانگی
و مغشوش بودن مرزهای زندگی خصوصی دو انسان
اشاره کرد.
·
مؤلف همخانگی را دلیلی بر کوتاهمدت
بودن نزاع، مشاجره و چالش زن و شوهر می داند.
·
منظور او احتمالا این است که زن و
شوهر چاره ای جز کوتاه آمدن ندارند.
·
برای اینکه زیر یک سقف زندگی می
کنند.
1
البته
درباره کوتاهی عمر چنین نزاعی
باید به محرک ها و نیازمندی های جنسی دوجانبه،
همخانگی
و مغشوش بودن مرزهای زندگی خصوصی دو انسان
اشاره کرد.
·
چالش در قاموس مؤلف، محتوای مطلقا مخرب
و منفی دارد.
·
روشنفکران عجق ـ وجق عیرانی با
چالش نظری و یا هماندیشی بیگانه اند.
·
چالش فکری، هماندیشی و بحث از نظر
آنها یعنی دعوا و مشاجره و نزاع.
·
در بهترین حالت، چیزی در حد
چاقوکشی.
·
در فیس آباد می توان پیه شنیدن چند
فحش آبدار را بر تن مالید و با این استنباط این جماعت از هماندیشی و چالش نظری
آشنا شد و بعد غسل توبه ریخت و از هر هماندیشی فرار کرد.
2
البته
درباره کوتاهی عمر چنین نزاعی
باید به محرک ها و نیازمندی های جنسی دوجانبه،
همخانگی
و مغشوش بودن مرزهای زندگی خصوصی دو انسان
اشاره کرد.
·
شاید حق با مؤلف باشد.
·
این کوتاه آمدن ها اما مانع چالش متمدنانه،
منطقی، خونسردانه، عقلی و حل حتی المقدور تضاد فی مابین می شوند.
·
در نتیجه ی انباشت این تضادهای
چرکین حل ناشده در بطری روح و روان، رابطه زناشوئی از محتوا تهی می شود.
·
اگر احیانا از هم نپاشد، در تظاهر
و تزویر خلاصه می شود.
·
ذکر جوک های بی مزه برای هزارمین
بار
·
درخواست مصرانه از همسر برای ذکر
جوک تکراری
·
هندوانه چپاندن الکی و کشکی زیر
بغل همسر.
·
تحویل دادن دست و دل بازانه دروغ
های شاخدار مکرر.
·
همخوابگی تظاهر آمیز در سنت حضور
حاضر و غایب.
·
بلحاظ فیزیکی عشق بازی با همسر و
بلحاظ فکری عشق بازی با معشوق ایدئال و چه بسا رئال.
·
نقش بازی به عوض زندگی.
3
البته
درباره کوتاهی عمر چنین نزاعی
باید به محرک ها و نیازمندی های جنسی دوجانبه،
همخانگی
و مغشوش بودن مرزهای زندگی خصوصی دو انسان
اشاره کرد.
·
منظور از مرزهای زندگی همان
همخانگی است.
·
این ولی فقط بلحاظ فیزیکی است و نه
بلحاظ فکری.
·
موقتی است و نه همیشگی.
·
در فیلم های غربی و بویژه ژاپنی این
مسئله بکرات تماتیزه می شود:
·
شوهر از در خانه بیرون می رود و معشوق
از پنجره به خانه دعوت می شود.
·
شوهر به بهانه کار از خانه مشترک
بدر می زند و حلقه بر در خانه معشوق می زند.
تنوع توانگر کند فرد را
خبر کن مونوگام خونسرد را.
4
همه
امکانات آشتی برای زن و شوهر مهیا ست:
حلقه
اتصالی به نام فرزند
اشتراک
مکان زندگی
دیدارهای
مکرر صبحگاهی
میز
شام و تختخواب دونفره ای که
آن
دو را به آغوش باز خود فرا می خواند.
·
این تز مؤلف را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
5
همه
امکانات آشتی برای زن و شوهر مهیا ست:
·
آره.
·
همه امکانات آشتی هم برای زن و
شوهر و هم برای همه دشمنان تشنه به خون یکدیگر در همه جبهه های جنگ مهیا ست.
·
این آشتی ها اما همان خصلتی را دارند
که مشاجره و نزاع های فوق الذکر داشته اند.
·
زن و شوهر و همه دشمنان رنگارنگ به
جنگ و ستیز پایان می دهند.
·
اما نه برای برقراری صلح ابدی (به
قول ایمانوئل کانت.)
·
بلکه برای تجدید قوا و تدارک جنگ
جدید و آغاز جنگ مهیب تر و مخرب تر.
6
همه
امکانات آشتی برای زن و شوهر مهیا ست:
·
همزیستی صلح آمیز زن و شوهر و بقیه
دشمنان تشنه به خون همدیگر، زمانی امکان پذیر می گردد که تضاد اصلی فی مابین به
ترفندی حل شود.
·
چگونه می توان تضاد زن و شوهر و
دشمنان دیگر را حل کرد؟
·
چگونه می توان تضاد های طبقاتی را،
مثلا تضاد برده ها با خداوندان برده را، تضاد رعایا با خداوندان رعیت و ملک و مستغلات
و مزارع و مراتع را، تضاد کارگران با سرمایه داران را حل کرد و صلح پایداری برقرار
ساخت؟
7
همه
امکانات آشتی برای زن و شوهر مهیا ست:
·
تضاد آشتی ناپذیر میان زن و شوهر و
میان اقطاب دیالک تیکی دیگر را با حل تضاد طبقاتی اصلی جامعه می توان حل کرد:
·
برای حل تضاد بردگان با خداوندان
برده، باید تبر بر ریشه نظام اجتماعی ـ اقتصادی برده داری زد تا نه از برده ها نشانی
بماند و نه از خداوندان برده.
·
راه حل دیگر تضاد های فوق الذکر
نیز به همین سان است.
8
همه
امکانات آشتی برای زن و شوهر مهیا ست
·
ولی حتی اگر مالکیت خصوصی جای خود
را به مالکیت اجتماعی دهد، تضاد زن و شوهر و بقیه انسان ها به دلایل دیگر ادامه
حیات خواهد داد.
·
برای برقراری صلح پایدار میان زن و
شوهر، برتولت برشت، پیشنهادی دارد:
·
تبدیل عشق آغازین میان زن و شوهر
به دوستی.
·
به دو دلیل زیر:
الف
·
اولا به این دلیل که دوستی بر خلاف
عشق، نه یکطرفه، بلکه دوطرفه است.
·
دوستی حبل المتین محکم و ارجمندی
است.
ب
·
ثانیا به این دلیل که دوستی بر
خلاف عشق، نه غریزی ـ ژنه تیکی، بلکه عقلی (راسیونال) است.
·
دوستی بر خلاف عشق نه خودپو و خرکی،
بلکه آگاهانه و مبتنی بر شناخت متقابل است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر