میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
عاشق
پریشان
نظاره قیل، نئجه گور خلق ـ
فوج فوج ـ گلیر
زیارت
ایلمگه کعبۀ زنخدانین
گولاب اییی گلیر آغزوندان ـ آشکار ـ سنین
گول
اوسته نصف اولونور یوخسا دُرّ دندانین؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
نگاه کن و ببین که مردم چگونه دسته
دسته به زیارت کعبه چانه ات می آیند.
·
دهانت ـ آشکارا ـ بوی گلاب می دهد.
·
مگر گوهر دندانت روی گل دو نیمه می
شود؟
1
نظاره قیل، نئجه گور خلق ـ
فوج فوج ـ گلیر
زیارت
ایلمگه کعبۀ زنخدانین
·
معجز در این بیت، زن را ایدئالیزه
می کند.
·
زن عملا مکه واره تصور و تصویر می
شود و چانه زیبای او به کعبه تشبیه می شود.
·
آن سان که مشتاقان برای زیارت چانه
او دسته دسته به راه می افتند.
·
درست به همان سان که مؤمنین برای
زیارت خانه کعبه می شتابند.
·
مرزبندی معجز با شعرای فئودالی ـ قرون
وسطائی مثلا حافظ همین جا آشکار می گردد.
2
نظاره قیل، نئجه گور خلق ـ
فوج فوج ـ گلیر
زیارت
ایلمگه کعبۀ زنخدانین
·
عاشق پریشان اصلا پریشان اندیش نیست.
·
او زن را به مثابه مظهر زیبائی
تصور و تصویر می کند و کعبه واره می بیند که نه فقط از دید شخصی او، بلکه از دید جامعه
ارجمند و عزیز است.
·
می توان گفت که ما در این بیت شعر
عاشقانه معجز با فمینیسم توده ای آشنا می شویم.
·
بدین سان زن در قاموس شاعر روشنگری
نه به مثابه ابلیس، نه به مثابه ام الفساد، بلکه به مثابه ایدئال تصور و تصویر می
شود.
3
نظاره قیل، نئجه گور خلق ـ
فوج فوج ـ گلیر
زیارت
ایلمگه کعبۀ زنخدانین
·
در این بیت شعر شاعر روشنگری ضمنا
با بینش فئودالیستی ـ نخبه ئیستی ـ اگوئیستی حافظ و امثالهم مرزبندی می شود:
·
در قاموس حافظ، زیبائی در خود
معشوق نیست.
·
این صاحب نظر است که زیبائی را از
معشوق استخراج می کند.
·
به عبارت دیگر، زیبائی ابداع می شود
و به زن نسبت داده می شود.
·
می توان گفت که حافظ، زیبائی زن را
عینیت زدائی می کند و بدان خصلت سوبژکتیو و خارجی می بخشد.
·
زیبائی زن اما در قاموس شاعر
روشنگری، چیزی درونی، ذاتی و عینی است و کشف آن هنری نیست.
·
به همین دلیل، همه اعضای جامعه به زیبائی
معشوق واقف اند.
·
پیش شرط شتافتن کلکتیو به زیارت
کعبه چانه معشوق، عینیت زیبائی او و شناخت همگانی آن زیبائی است.
4
حافظ
ناظر
روی تو صاحب نظرانند، آری
سر
گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
·
معنی تحت اللفظی:
·
فقط صاحب نظران ناظر روی تو هستند.
·
راز گیسوی تو در سر هر کسی نیست.
·
حافظ در این بیت شعر، پیش شرط نظارت
و تماشای روی معشوق را در صاحب نظر بودن فرد می داند.
·
به همین دلیل «سر گیسوی» معشوق
حافظ در سر هر کسی نیست.
·
آدم باید خیلی خیلی نخبه باشد تا
به تماشای روی معشوق حافظ بپردازد و از سر گیسوی او جنون بگیرد.
·
بدین طریق، زیبائی معشوق حافظ خصلت
سوبژکتیو کسب می کند و سلب عینیت می شود.
5
حافظ
وصل
خورشید به شبپره اعمی نرسد
که
در آن آینه صاحب نظران حیرانند
·
معنی تحت اللفظی:
·
خفاش کور نمی تواند خورشید را
ببیند.
·
فقط صاحب نظران اند که در آیینه خورشید
واله و حیران اند.
·
حافظ در این بیت غزل نیز پیش شرط نظارت
به روی خورشید آسای معشوق را صاحب نظر بودن می داند و به تحقیر توده می پردازد و
ضمنا با شبپره کور (؟) یکسان قلمداد می
کند.
5
بس
نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول
طبع مردم صاحب نظر شود
·
معنی تحت اللفظی:
·
آدم باید جنبه های بسیاری به غیر
از زیبائی داشته باشد که مورد پسند صاحب نظران قرار گیرد.
·
در این بیت غزل خواجه هم تعیین
کننده ارج و ارزش همنوع نه خود او، بلکه سلیقه و اشتهای صاحب نظر است.
·
از دید خواجه حتی زیبائی خشک و
خالی کافی نیست.
6
نظاره قیل، نئجه گور خلق ـ
فوج فوج ـ گلیر
زیارت
ایلمگه کعبۀ زنخدانین
·
در قاموس فئودالی خواجه، زنی که خلق
فوج ـ فوج به زیارت کعبه چانه اش بروند، پشیزی ارزش ندارد.
·
زنی از دید حافظ ارجمند است که مورد
پسند اقلیت نخبه (اهل نظر) قرار گیرد و نه مورد پسند توده.
·
این اما به چه معنی است؟
7
نظاره قیل، نئجه گور خلق ـ
فوج فوج ـ گلیر
زیارت
ایلمگه کعبۀ زنخدانین
·
این بدان معنی است که درک زیبائی، طبقاتی
است.
·
آنچه را که توده زیبا می یابد،
حتما نباید از دید اعضای طبقه حاکمه زیبا باشد و برعکس.
·
یکی از دلایل بحران زناشوئی هم
همین است.
·
اعضای طبقات اجتماعی مختلف در جهنم
حوایج غریزی، مغزشان از کار می افتد، کر و خر و کور می شوند و به اتخاذ تصمیمات
غلط مجبور می شوند که بعد باید تاوان آن را بپردازند.
8
گولاب اییی گلیر آغزوندان ـ آشکار ـ سنین
گول
اوسته نصف اولونور یوخسا دُرّ دندانین؟
·
در دور و زمانه ای که این شعر
سروده شده که قحط مسواک بوده است.
·
وقتی مادران برای ارزیابی دختر معینی
به عنوان عروس بالقوه می رفتند، بوی دهان او یکی از فاکتورهای مهم بود.
·
به همین دلیل به بهانه ای دهن دختر
مردم را می بوسیدند تا چند و چون آن را بسنجند.
·
شاعر در مصراع دوم، دهان معشوق را به
گل تشبیه می کند و دندان او را به گوهر قند.
·
از تجزیه قند در لعاب دهان، گلاب
تشکیل می شود و عطر آن از دهان او بیرون می زند.
·
این تصور و تصویر شاعر روشنگری واقعا
زیبا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر