۱۳۹۵ آبان ۵, چهارشنبه

سیری در بیتی از خواجه شیراز


حافظ شیرازی
( 727ـ  792) 
تحلیلی از شین میم شین 

گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق
غماز بود، اشک و عیان کرد، راز من

·        معنی تحت اللفظی:
·        با خود گفتم، به ترفند جامه درویشی، بر عشق خویش سرپوش نهم.
·        اشک، سخن چینی کرد و رازم افشا شد.

1
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق

·        حافظ در این مضراع شعر، دیالک تیک ظاهر و ذات (پدیده و ماهیت را) به شکل دوئالیسم دلق زرق و عشق بسط و تعمیم می دهد.

·        سؤال این است که حافظ، عملا و عینا چه می کند؟

·        این کرد و کار حافظ به چه معنی است و چه محتوائی دارد؟   

2
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق

·        اصولا و اساسا میان ظاهر و ذات رابطه دیالک تیکی ناگسستنی وجود دارد:
·        هر ظاهری از ذاتی خبر می دهد.
·        هر پدیده ای از ماهیتی نشان دارد.
·        هر نمودی از بودی.

·        این اما در این مورد بخصوص، به چه معنی است؟

3
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق

·        این بدان معنی است که دلق زرق به عنوان ظاهر بر ذات دیگری دلالت دارد.
·        دلق زرق بر صوفیگری حافظ دلالت دارد.

·        این بدان معنی است که اگر کسی ظاهر خود را عوض کند و ذات خود را حفظ کند، دیالک تیک ظاهر و ذات را تخریب کرده است.
·        چون هر ظاهری اصولا و اساسا بر ذات خاص خود دلالت دارد.

·        این ضمنا بدان معنی است که او می خواهد با ظاهری فریبا، ذات خود را سرپوش نهد.
·        تزویر و تظاهر و ریا بر بنیان این مانی پولیزاسیون دیالک تیک ظاهر و ذات امکان پذیر می گردد:

الف
·        ظاهر عوض می شود، بی آنکه ذات تغییر یابد، ذاتی که درخور ظاهر دیگری است.

ب
·         و یا ظاهر همان می ماند که بوده است و ذات عوض می شود و در خور ظاهر دیگری می گردد.

4
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق

·        بر خلاف ادعای حافظ، اهل تصوف و عرفان، ظاهر متناسب با ذات خود را نشان خلایق می دهند:
·        ظاهر آنها بر ذات آنها دلالت دارد.
·        دلق زرق دال بر عرفانگرایی و صوفیگری است.
·        در این صورت، تظاهر و تزویر و ریائی در بین نیست.
·        تظاهر و تزویر و ریا فقط در صورت تخریب دیالک تیک ظاهر و ذات (پدیده و ماهیت) امکان پذیر است.

5
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق

·        ایراد منطقی و تجربی محتوای این بیت خواجه این است که نه  با دلق زرق و نه با هیچ چیز دیگر، کسی نمی تواند بر عشق انتزاعی اش سرپوش نهد.
·        چون عشق پدیده ای روحی و روانی و نتیجتا نامرئی است.

·        اینجا این سؤال پیش می آید که خواجه در مفهوم عشق چه چیزهائی را تجرید کرده است؟

·        به عبارت دیگر، چه چیزهائی را می توان با دلق زرق سرپوش نهاد و یا آشکار ساخت؟

6
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق

·        با دلق زرق اصیل و راستین مثلا می توان سنگر طبقاتی و یا موضع ایده ئولوژیکی خود را نشان خلایق داد:
·        دلق زرق دال بر صوفیگری و عرفانگرائی است.
·        اینجا دیالک تیک ظاهر و ذات تخریب نمی شود تا کسی به اتهام ارتکاب به تظاهر و تزویر و ریا تحقیر و یا محکوم شود.

·        اگر منظور از عشق، عشق به طبقه حاکمه باشد، می توان از تظاهر و تزویر و ریای حافظ دم زد.
·        حافظ در این صورت تا حد مأمور طبقه حاکمه تنزل می یابد که خود را به عنوان عارف جا زده تا «از اسرار درون پرده» (توطئه های خانگاه) سر در بیاورد.

·        بدبیاری حافظ این است که با افتادن چشمش به اعضای هیئت حاکمه، از عشق پنهانش پرده بر می افتد و ماهیت طبقاتی اش افشا می شود و در خانگاه به رویش بسته می شود.

7
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق
غماز بود، اشک و عیان کرد، راز من

·        می توان گفت که اشک در این بیت غزل حافظ، فونکسیون افشاگر را به عهده دارد:
·        اشک در این بیت، دیالک تیک ظاهر و ذات را از نو معنی می کند:
·        ذات متناسب با ظاهر را افشا می کند.
·        اشک دیالک تیک حقیقی ظاهر و ذات را تشکیل می دهد.
·        اشک، قلابی بودن صوفیگری حافظ را افشا می کند.

·        سؤال اکنون این است که منشاء اجتماعی این سه مفهوم خواجه از چه قرار است؟

·        خواجه این سه فونکسیون را از کجای جامعه برداشته است و به زیور شعر آراسته است؟

8
گفتم به دلق زرق بپوشم، نشان عشق
غماز بود، اشک و عیان کرد، راز من

·        خواجه این دیالک تیک سه عضوی عشق ـ اشک ـ پرده را از درگاه سلاطین و خرگاه خوانین برداشته است:
·        خواجه دیالک تیک پشت پرده ـ غلام پرده دار ـ پرده را به شکل دیالک تیک سه عضوی عشق ـ اشک ـ دلق زرق بسط و تعمیم داده است:
·        همانطور که غلام کر و لال و خر، گاهی از فرط گیجی پرده را کنار می زند و کثافتکاری های سلاطین و خوانین در پشت پرده معلوم خاص و عام می گردد، اشک هم ماهیت طبقاتی حافظ را افشا می کند و از ترفند عارف منشانه اش پرده بر می دارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر