۱۳۹۵ مهر ۲۷, سه‌شنبه

عبد کلان ترها، نظام ها و «نظام» شناسی ها (3)


«نظام» را چگونه بفهميم
عبدی کلا نتری
سخنرانی در مرکز کِه ‌وُرکيان
دانشگاه نيويورک
( ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶) 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
 وی وی یان

تحلیلی از
ید الله سلطان پور
  
اينها موضوع مطالعات جامعه شناسی ِتاريخی اسلام يا جامعه شناسی سياسی ِاسلام است.  

·        عبدی کلانتری در این سخنرانی هر چه دلش می خواهد به آسانی آب خوردن، به خورد شنوندگان معصوم و مظلوم یانکی و بانکی می دهد:
·        منظور عبدی علامه از «اینها» چیست؟

·        به جمله قبلی عبدی نظر می اندازیم:  

و امروزه، در اين دويست سيصدسال که مدرنيته و کولونياليسم اروپايی و آمريکايی
 جهان را تسخيرکرده اند، اسلام سياسی چگونه واکنش نشان داده.

·        واکنش اسلام سیاسی کذائی به مدرنيته و کولونياليسم اروپايی و آمريکايی (و نه بورژوائی و نه امپریالیستی)، موضوع مطالعات جامعه شناسی تاریخی اسلام و یا جامعه شناسی سیاسی اسلام است؟

·        منظور از جامعه شناسی تاریخی اسلام مساوی با جامعه شناسی سیاسی اسلام چیست؟

1
اين‌ها موضوع مطالعات جامعه شناسی ِتاريخی اسلام يا جامعه شناسی سياسی ِاسلام است.
در همين رابطه هم طبعاً مي‌پرسيم:

الف
اسلام سياسی چه طيف از ديدگاه های سياسی يا ايدئولوژي‌ها را در برمي‌گيرد؟

ب
ايدئولوژي‌ ها پديده‌های نسبتاً مدرن اند،
هم لفظ و هم معنای آن در اروپای قرن هجدهم و بيشتر نوزدهم وارد فرهنگ سياسی شده اند.

پ
 بنابرين پرسش ما بايد بپردازد به اينکه
مثلاً اسلام‌ های سياسی عصر ما چه رابطه ای دارند با
 ليبراليسم، دموکراتيسم، سوسياليسم، کمونيسم، فاشيسم و اين قبيل.

·        طرح این سؤالات به جامعه شناسی تاریخی اسلام و یا جامعه شناسی سیاسی کذائی اسلام مربوط می شود؟

·        ما این سؤالات عبدی کلانتری را در هر صورت مورد تأمل قرار می دهیم: 

2
اسلام سياسی چه طيف از ديدگاه های سياسی يا ايدئولوژي ‌ها را در برمي ‌گيرد؟

·        آدم اندک اندک دلش به حال دانشجویان یانکی و بانکی می سوزد:
·        کسی که یک ثانیه قبل گفته:

اسلام سیاسی
هم به عنوان ايدئولوژی و ديدگاه و هم به عنوان ساختار يا نظام سياسي.

·        همان کس اکنون می گوید که اسلام سیاسی نه ایده ئولوژی واحد و نه دیدگاه واحد، بلکه طیفی از ایده ئولوژی ها و دیدگاه ها ست.

·        شاید عبدی کلانتری رسالات و جفنگیات آیات عظام با عمامه و بی عمامه، با عبا و بی عبای سنی و شیعی را به عنوان ایده ئولوژی ها و دیدگاه ها تلقی می کند.

·        باید ببینیم که منظورش چیست؟

3
ايدئولوژي‌ ها پديده‌ های نسبتاً مدرن اند،
هم لفظ و هم معنای آن
 در اروپای قرن هجدهم و بيشتر نوزدهم
وارد فرهنگ سياسی شده اند.

·        عبدی کلانتری معنی ایده ئولوژی را نمی داند.
·        به همین دلیل هم لفظ (واژه، اصطلاح) ایده ئولوژی را نسبتا مدرن تصور می کند و هم معنای (محتوای) آن را. 
 
·        واژه و یا لفظ ایده ئولوژی واژه ای مدرن است که در چند قرن اخیر تشکیل شده است.
·        ولی معنا و مفهوم و محتوای ایده ئولوژی به قدمت تاریخ جامعه بشری است و با الفاظ و واژه های دیگر تبیین یافته است.
·        موضوع، محتوا و تأثیر اجتماعی، سیاسی، اخلاقی آموزش ایدئولوژی عبارت از اندیشه ها، نظرات و نگرش ها ست و لذا می توان گفت که ایده ئولوژی به قدمت فلسفه است.

·        اصولا هر وجود اجتماعی، موجد، حاوی و حامل شعور اجتماعی متناسب با خود است.
·        هر زیربنای اقتصادی حاوی روبنای ایده ئولوژیکی خاص خود است.
·        هرگز نمی توان جامعه ای را و عضوی از جامعه ای را پیدا کرد که فاقد ایده ئولوژی خاص خود باشد.

4
بنابرين پرسش ما بايد بپردازد به اينکه
مثلاً اسلام‌ های سياسی عصر ما چه رابطه ای دارند با
 ليبراليسم، دموکراتيسم، سوسياليسم، کمونيسم، فاشيسم و اين قبيل.

·        مشکل یکی بود و حالا به صورت مشکلات متعدد در آمد:
·        بدین ترتیب بشریت نه با اسلام واحد، نه با اسلام سیاسی و غیر سیاسی واحد، بلکه با اسلام های سیاسی و غیر سیاسی متعدد سر و کار دارد.
·        خدا هم به همین دلیل علامه های ایرانی را خلق کرده تا آنها را برای یانکی های بدبخت بی خبر از خدا و خرما توضیح دهند و اجر دنیوی و اخروی ببرند.
·        یانکی هائی که خود مسیحیت ها و یهودیت ها و هزار و یک فرقه مذهبی و خرافی دیگر سیاسی دارند و هر روز کشف و یا اختراع و به آنها مزید می کنند.

5
بنابرين پرسش ما بايد بپردازد به اينکه
مثلاً اسلام‌ های سياسی عصر ما چه رابطه ای دارند با
 ليبراليسم، دموکراتيسم، سوسياليسم، کمونيسم، فاشيسم و اين قبيل.

·        هر دینی و هر فرقه مذهبی ئی به دلیل و یا حتی به دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تشکیل شده است.
·        یعنی چیزی ثانوی است.
·        این تحولات زیربنائی جامعه بشری اند که عناصر روبنائی را، مثلا مذهب را شقه شقه می کنند.
·        انشعابات مذهبی، فرق تعیین کننده ای با انشعابات حزبی و سازمانی ندارند.
·        اسلام و مذاهب اسلامی متنوع و مختلف از همان آغاز خصلت ایده ئولوژیکی داشته اند.
·        یعنی موافق و مخالف منافع طبقاتی معین بوده اند.
·        یعنی ـ در تحلیل نهائی ـ سیاسی بوده اند.

·        مسیحیت هم به همین سان.
·        انشعاب پروتستانتیسم از کاتولیسیسم بدون دلایل و علل طبقاتی نبوده است.
·        قرون وسطی فئودالی اروپا میدان فرمانفرمائی مسیحیت سیاسی کذائی بوده است.
·        به فرمان آیات عظام مسیحیت سیاسی گالیله ها به توبه مجبور گشته اند و برونو ها در تل آتش خاکستر شده اند.

6
بنابرين پرسش ما بايد بپردازد به اينکه
مثلاً اسلام‌ های سياسی عصر ما چه رابطه ای دارند با
 ليبراليسم، دموکراتيسم، سوسياليسم، کمونيسم، فاشيسم و اين قبيل.

·        عبدی کلان تر ها در روبنای ایده ئولوژیکی سیر و سلوک می کند و کمترین خبری از تحولات خروشان زیربنای اقتصادی ندارد:

الف
مثلاً اسلام‌ های سياسی عصر ما چه رابطه ای دارند با
 ليبراليسم

·        او دنبال رابطه اسلام های سیاسی کذائی با لیبرالیسم می گردد.

·        عبدی بی تردید، معنی لیبرالیسم را هم نمی داند.
·        لیبرالیسم در نیمه دوم قرن 19 ضجه زنان زنده بگور شده است.
·        اراذل و اوباش بورژوائی واپسین، بسان اجامر طالبان، پوست از تن لیبرالیسم کنده اند.
·        لیبرالیسم دیگر وجود خارجی ندارد.

·        جورج ابن جورج هر چه زور زد، نتوانست سوقات ایده ئولوژیکی ناقابلی برای عراقی ها ببرد:
·        چون از شعارهای برنامه ای بورژوائی، نه آزادی باقی مانده، نه برابری و نه برادری.
·        به همین دلیل مشتی شکنجه گر به ابوقریب بغداد هیده کرد تا شورت شان را در آورند و به دهن عراقی های یاغی بتپانند و سگ های شان را به پارس بر اسیران فرمان دهند.

·        چگونه می توان بر شعارهای برنامه ای انقلابات بورژوائی آغازین وفادار بود و خلق های جهان را از نعمت آزادی و استقلال و عزت و ارج و ارزش انسانی بی رحمانه محروم ساخت؟

·        اسلام های سیاسی کذائی و چه بسا قلابی، چگونه می توانند با لیبرالیسمی که صد کفن پوسانده، رابطه برقرار کنند؟

·        لامصب، اقشار و اعضای طبقات اجتماعی با یکدیگر رابطه برقرار می کنند و نه ایده ئولوژی آنها.

7
اسلام‌ های سياسی عصر ما چه رابطه ای دارند با
   دموکراتيسم

·        سخن از کدامین دموکراسی و دموکراتیسم است که اسلام های سیاسی با آنها رابطه برقرار کنند؟

·        اجامر بورژوائی واپسین، دیری است که دموکراسی را از دل و روده تخلیه کرده اند و در معرکه های انتخابات پارلمانی خلاصه کرده اند و هر چقدر زور می زنند که آن را به مثابه دموکراسی به این و آن حقنه کنند، موفق نمی شوند.

·        در خیلی از متروپول های امپریالیستی، خلایق دیگر به احزاب همیشه حاکم متفاوت الاسامی و ماهیتا یکسان اعتمادی ندارند.
·        به همین دلیل احزاب فاشیستی برهنه راستگوی ماهیت نما را انتخاب می کنند تا دهن شان را بهتر سرویس کنند.

·        مراجعه کنید به دموکراسی، سخن از کدامین دموکراسی است؟  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    به همین دلیل مشتی شکنجه گر به ابوقریب بغداد هدیه کرد تا شورت شان را در آورند و به دهن عراقی های یاغی بتپانند و سگ های شان را به پارس بر اسیران فرمان دهند.

    پاسخحذف