پروفسور دکتر ماتهویس کلاین   
برگردان
شین
میم شین  
9
·       
عرفان
نئوافلاطونیسم و عرفان مسیحی، برخلاف عرفان تخدیری، راه وحدت با خدا را صرفا در
روی بر تافتن از هر آنچه که دنیوی است، می دانند
·       
یعنی در ریاضت
کشی، عبادت و تعمق (در خود فرو رفتن) می دانند.
10 
·       
از دید عرفان
نئوافلاطونیسم و عرفان مسیحی، انسان با رهائی روح از قفس و محبس مادی و محسوس تن، مراحل
زیر  پشت سر هم طی می کند:
الف
مرحله اول
·       
تطهیر خود از
آلودگی ها و دلبستگی ها 
ب
مرحله دوم
·       
تجلی درونی و بینش
روحی 
پ
مرحله سوم
·       
یگانگی با
جوهر الهی 
·       
(مکتب سن ویکتور در پاریس) 
11
·       
عرفان به
عنوان فرمی از جهان بینی مذهبی ـ ایدئالیستی، پدیده ای فوق العاده متناقض و از
برخی نظرها پارادوکسی است:
الف
·       
عرفان ملغمه
ای متشکل از عناصر زیر است:
1
·       
ملغمه ای
متشکل از گرایشات سوبژکتیویستی افراطی مسلط 
است.
2
·       
ملغمه ای
متشکل از عناصری از ایدئالیسم عینی است. 
3
·       
ملغمه ای
متشکل از گرایشات مذهبی ـ فلسفی است.
4
·       
ملغمه ای
متشکل ازگشتاورهائی از پانته ئیسم (همه خدائی، همه چیز خدائی) است.
5
·       
ملغمه ای
متشکل از عناصری از انفعال مطلق است.
6
·       
ملغمه ای
متشکل از عناصری از جنب و جوش بی پایان است.
7
·       
ملغمه ای
متشکل از گرایشات معینی از آته ئیسم (الحاد) است.
ب
·       
از سوئی خود
سوبژکت انسانی (عارف) عامل محرکه و فعال در راه رسیدن به خدا و یکی شدن با او ست
که بطرق گوناگونی به برون شدن از خویشتن خویش، به خلسه و تجلی درونی دست می یابد و
در عین حال با عملیات خود، نظر قدرت الهی را به خود جلب می کند و او را به یکی شدن
با خود وامی دارد.
پ
·       
از سوی دیگر،
این تقلای او در حقیقت نه تقلای صرف او، بلکه نتیجه جذبه شگرف الهی است که او را
به برون شدن از خود و جاری شدن به سوی خدا برمی انگیزد و بدون خواست او وحدت عارف
و حق نمی تواند تحقق یابد.
پ
·       
موهوم بودن
این خرافه از آنجا معلوم می شود که خدا که ظاهرا دلیل اول و آخر هستی است، اگرعارف
پریشان به سویش راه نجوید و یکی شدن با او را نخواهد، خود تا حد هیچ تنزل می یابد.
ت
·       
به عبارت دیگر
خدا تنها بوسیله عارف، معنی و مفهوم می یابد.
ث
·       
خدای موهوم
بوسیله عارف که در طلب او از خود بدر می شود، کسب هویت می کند، تا عارف در او فرو
شود و در او چنان بیارامد که در آغوش مرگ.
ج
چیستائی خدا از دید عرفان
·       
خدا از دید
عرفان به شرح زیر است:
1
·       
خدا ـ همزمان
ـ نوری، جهان افروز و ظلمتی عمق ناپیدا ست.
2
·       
خدا ـ همزمان
ـ شب عرفان است.
3
·       
خدا ـ همزمان
ـ خلأ مطلق و عدم و نیستی است.
ح
·       
این فقط عارف
نیست که در خدا فرو می رود و در او محو می شود، بلکه خود خدا نیز در عارف فرو می
رود و در او محو می شود. 
·       
به عبارت دیگر
عارف خدا می شود و خدا عارف. 
خ
·       
آن سان که دیگر
فاصله ای و تفاوتی میان عارف و حق (خدا) در میان نمی ماند. 
·       
عارف خود،
خداگونه است.
·       
عارف خود، خدا
ست. 
·       
عارف می خیزد
و می افتد با خدا.
د
انگلوس سیلسیوس (انگه لوس سیله سیوس) 
(1624 ـ 1677)
عارف
شاعر
فقیه
پزشک
المانی
·       
انگلوس
سیلسیوس می گوید: 
من می دانم که 
خدا بدون من، 
حتی یک لحظه نمی تواند زنده بماند.
اگر من نباشم، 
خدا باید خود را قبض روح کند.
ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر