۱۳۹۵ آبان ۱, شنبه

عرفان (2)


پروفسور دکتر ماتهویس کلاین   
برگردان
شین میم شین  

9
·        عرفان نئوافلاطونیسم و عرفان مسیحی، برخلاف عرفان تخدیری، راه وحدت با خدا را صرفا در روی بر تافتن از هر آنچه که دنیوی است، می دانند
·        یعنی در ریاضت کشی، عبادت و تعمق (در خود فرو رفتن) می دانند.

10
·        از دید عرفان نئوافلاطونیسم و عرفان مسیحی، انسان با رهائی روح از قفس و محبس مادی و محسوس تن، مراحل زیر  پشت سر هم طی می کند:

الف
مرحله اول

·        تطهیر خود از آلودگی ها و دلبستگی ها

ب
مرحله دوم

·        تجلی درونی و بینش روحی

پ
مرحله سوم

·        یگانگی با جوهر الهی
·        (مکتب سن ویکتور در پاریس)

11
·        عرفان به عنوان فرمی از جهان بینی مذهبی ـ ایدئالیستی، پدیده ای فوق العاده متناقض و از برخی نظرها پارادوکسی است:

الف

·        عرفان ملغمه ای متشکل از عناصر زیر است:

1
·        ملغمه ای متشکل از گرایشات سوبژکتیویستی افراطی مسلط  است.

2
·        ملغمه ای متشکل از عناصری از ایدئالیسم عینی است.

3
·        ملغمه ای متشکل از گرایشات مذهبی ـ فلسفی است.

4
·        ملغمه ای متشکل ازگشتاورهائی از پانته ئیسم (همه خدائی، همه چیز خدائی) است.

5
·        ملغمه ای متشکل از عناصری از انفعال مطلق است.

6
·        ملغمه ای متشکل از عناصری از جنب و جوش بی پایان است.

7
·        ملغمه ای متشکل از گرایشات معینی از آته ئیسم (الحاد) است.

ب
·        از سوئی خود سوبژکت انسانی (عارف) عامل محرکه و فعال در راه رسیدن به خدا و یکی شدن با او ست که بطرق گوناگونی به برون شدن از خویشتن خویش، به خلسه و تجلی درونی دست می یابد و در عین حال با عملیات خود، نظر قدرت الهی را به خود جلب می کند و او را به یکی شدن با خود وامی دارد.

پ
·        از سوی دیگر، این تقلای او در حقیقت نه تقلای صرف او، بلکه نتیجه جذبه شگرف الهی است که او را به برون شدن از خود و جاری شدن به سوی خدا برمی انگیزد و بدون خواست او وحدت عارف و حق نمی تواند تحقق یابد.

پ
·        موهوم بودن این خرافه از آنجا معلوم می شود که خدا که ظاهرا دلیل اول و آخر هستی است، اگرعارف پریشان به سویش راه نجوید و یکی شدن با او را نخواهد، خود تا حد هیچ تنزل می یابد.

ت
·        به عبارت دیگر خدا تنها بوسیله عارف، معنی و مفهوم می یابد.

ث
·        خدای موهوم بوسیله عارف که در طلب او از خود بدر می شود، کسب هویت می کند، تا عارف در او فرو شود و در او چنان بیارامد که در آغوش مرگ.

ج
چیستائی خدا از دید عرفان

·        خدا از دید عرفان به شرح زیر است:

1
·        خدا ـ همزمان ـ نوری، جهان افروز و ظلمتی عمق ناپیدا ست.

2
·        خدا ـ همزمان ـ شب عرفان است.

3
·        خدا ـ همزمان ـ خلأ مطلق و عدم و نیستی است.

ح
·        این فقط عارف نیست که در خدا فرو می رود و در او محو می شود، بلکه خود خدا نیز در عارف فرو می رود و در او محو می شود.
·        به عبارت دیگر عارف خدا می شود و خدا عارف.

خ
·        آن سان که دیگر فاصله ای و تفاوتی میان عارف و حق (خدا) در میان نمی ماند.
·        عارف خود، خداگونه است.
·        عارف خود، خدا ست.
·        عارف می خیزد و می افتد با خدا.

د

انگلوس سیلسیوس (انگه لوس سیله سیوس)
(1624 ـ 1677)
عارف
شاعر
فقیه
پزشک
المانی

·        انگلوس سیلسیوس می گوید:

من می دانم که
خدا بدون من،
حتی یک لحظه نمی تواند زنده بماند.
اگر من نباشم،
خدا باید خود را قبض روح کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر