تحلیلی از
شین میم شین
جامعۀ تلخ با شیرینی سازی های تلویزیونی و روزنامه های فکاهی
شیرین نمی شود
·
حالا می توان به من ـ زور مسعود کیمیائی از مفهوم هنرمند
در جمله قبلی اش پی برد:
هنرمند
نمی تواند به جامعۀ تلخ خود، شادمانی بدهد
هنرمند در
قاموس مسعود کیمیائی، شیرینی سازهای تلویزیونی و فکاهی نویسان روزنامه ای است.
1
جامعۀ
تلخ،
جامعه
ای است که عدالت در آن اجرا نمی شود
جامعۀ
شیرین ، جامعۀ عدالت است
·
اکنون معیار مسعود کیمیائی برای تمیز جوامع بشری برملا
می گردد:
·
جوامع بشری به دو دسته تلخ و شیرین طبقه بندی می شوند:
الف
·
جامعه عدالت، جامعه
شیرین نامیده می شود.
ب
·
جامعه ای که در آن عدالت
بایگانی شود و اجرا نشود، جامعه تلخ نامیده می شود
.
2
·
من ـ زور علامه های کیمیا از مفهوم «عدالت» چیست؟
·
به چه دلیل در
آوردن عدالت از بایگانی و اجرای آن جامعه را شیرین می کند، ولی در بایگانی ماندن
عدالت، جامعه را تلخ می سازد؟
3
اجرای
عدالت درتمام بود های جامعه رضایت ساز است.
·
من ـ زور علامه های ممالک جلیله عه «هورا» و عا «شورا»
از مفهوم «بود های جامعه» چیست؟
·
در کدام کودکستان فئودالی ـ فوندامنتالیستی این مفاهیم ایرئال و ایراسیونال سرهم بندی شده اند؟
·
اگر من ـ زور از «بود جامعه»، ماهیت آن باشد، استفاده از
«بود های جامعه» نادرست خواهد بود.
·
چون هر چیز فقط می تواند ماهیت واحدی داشته باشد.
·
ماهیت هر جامعه را مناسبات تولیدی حاکم در آن جامعه
تعیین می کند.
·
البته این مفهوم شاید در دیار مسعود کیمیائی رئالیستی
باشد.
·
چون جهنم جمارانی ـ جمکرانی بود واحدی ندارد.
·
بلکه بود های متنوع دارد:
·
هم بود عصر توحش دارد، هم بود عصر بربریت، هم بود صدر
اسلامی (نظام برده داری) دارد، هم بود فئودالی و هم بود سرمایه داری کج و کوله و
عجق ـ وجق و تق و لق
.
4
اجرای
عدالت درتمام بود های جامعه رضایت ساز است.
·
این عدالت چیست که اجرایش هم جامعه را شیرین تر از شهد و
انگبین می کند و هم اعضای جامعه را راضی؟
·
سؤال از مهدی
و مسعود این است که هزاران بابک زنجانی و کوسه رفسنجانی را چگونه می توان سیر و
سیراب و راضی ساخت؟
5
وقتی
که مخاطب رضایت دارد به شادمانی می رسد
·
این مهدی مظفری هم نویسنده و هم شاعر ساوجی کجا ست تا
بپرسیم و معلوم مان شود که این مصاحبه را در کدام میخانه ای راست و ریست کرده است؟
·
مسعود کیمیائی اگر همیشه کودک نباشد، بی کمترین تردید
مست لایعقل است.
·
مصاحبه او فاقد انسجام منطقی است.
میان جملات او
در این مصاحبه تنها چیزی که وجود ندارد، رابطه معنوی و منطقی است:
اجرای
عدالت درتمام بود های جامعه رضایت ساز است
رضایت
را کمدی های سفارشی نمایشی نمی سازد
وقتی
که مخاطب رضایت دارد به شادمانی می رسد
·
وقتی کسی می گوید:
اجرای
عدالت در تمام بود های جامعه رضایت ساز است.
·
معمولا ـ البته اگر کودک و مست نباشد ـ باید برای ادعای
خود، دلیل بیاورد
.
·
مسعود کیمیائی مست و لایعقل اما اضافه می کند:
رضایت
را کمدی های سفارشی نمایشی نمی سازد
·
لامصبا، این که دلیل بر حکم قبلی نیست
.
·
این که ادعای مبتنی بر رابطه علی میان عدالت و رضایت را
اثبات نمی کند
.
·
این چیز بی ربط دیگری را بدون دلیل رد می کند.
·
ضمنا وقتی کسی به صحرای کربلا زند و ادعا کند که میان
کمدی های سفارشی نمایشی و رضایت رابطه علی وجو ندارد، دیگر نباید بگوید:
وقتی
که مخاطب رضایت دارد به شادمانی می رسد.
·
در این جفنگجمله، رابطه علی میان رضایت و شادمانی ادعا
می شود و نه رابطه علی میان کمدی و رضایت.
·
این چه روند و روالی است، تارانتا بابو؟
جان
رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجا ست که احیای ما کند؟
6
وجد عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
وجد
یعنی خوشی، شوق، ذوق، شیفتگی
·
مسعود کیمیائی در این جفنگجمله میان وجد عمومی و هنر
رابطه برقرار می کند.
·
وجد عمومی بزعم مسعود کیمیائی، بستری برای هنر. نیست
·
درک منظور کودکان و مستان آسان نیست.
·
بستر چیزی بودن به چه معنی است؟
·
بستر فرمی از بسط و تعمیم مقوله فلسفی مکان است:
·
بستر رود، یعنی کانال و مجرائی (رودخانه ای) که رود در آن جاری می شود.
·
بستر خواب، جائی برای خوابیدن و آرمیدن است.
·
آیا منظور بعضی ها این است که در بستر وجد عمومی، هنر
های متعهد شکوفا نمی شوند و رونق نمی گیرند؟
الف
·
اولا به چه دلیل عینی، تجربی و تاریخی؟
ب
·
ثانیا مگر
روسیه تزاری به دلیل بستر وجد عمومی نبودن بود، که چخوف و تولستوی و شچدرین و گورکی و صدها
هنرمند «متعهد» دیگر تحویل بشریت داده است؟
7
وجد
عمومی بستر کاملی برای هنرهای متعهد نیست
·
ضمنا منظور از هنر متعهد چیست؟
·
هنر فرمی است که در آن شعور اجتماعی اقشار و طبقات
اجتماعی تجسم و یا تبیین می یابد:
·
هنر مثل قابلمه است که در آن هر طبقه اجتماعی و هر قشر
اجتماعی آش ایده ئولوژیکی خود را می پزد
.
·
به همین دلیل، هنر نمی تواند متعهد به طبقه اجتماعی و یا
قشر اجتماعی معینی نباشد.
.
·
هنر ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی فقط در کره بی طبقه
توحیدی مریخ معروف است.
·
مسعود کیمیائی این مفهوم ایرئال و ایراسیونال را از
اگزیستانسیالیسم و اجامر پیرو آن در ایران (جلال آل احمد و احمد شاملو و اجامر
دیگر) گرفته است.
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر