پروفسور دکتر
گونتر هیدن
برگردان شین
میم شین
11
·
فرم های متفاوت مالکیت سوسیالیستی بر وسایل تولید،
شالوده وجود طبقات اجتماعی و اقشار اجتماعی دوست مختلف را در سوسیالیسم تشکیل می
دهند.
·
این اقشار و طبقات نیز در روند ساختمان جامعه کمونیستی
در نتیجه تحقق اقدامات زیر از بین می روند:
الف
·
با از بین رفتن فرم های
متفاوت مالکیت بر وسایل تولید
ب
·
با برقراری مالکیت تمام خلقی
بر وسایل تولید
ت
·
با از بین رفتن فرم های
فکری و رفتاری بورژوائی و خرده بورژوائی
انسان ها
پ
·
با تشکیل روابط کمونیستی میان انسان ها در همه عرصه های
اجتماعی و فردی
ث
·
با تحقق یافتن اصل «از هرکس به اندازه استعدادش، به هرکس
به اندازه نیازش» در نتیجه توسعه مطلوب نیروهای مولده
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد
19، ص 21)
1
·
دوره گذار از سرمایه داری به جامعه بی طبقه
کمونیستی ضرورت عینی دارد.
2
·
ضرورت این دوره نه فقط برای درهم شکستن مقاومت طبقات اجتماعی
سرنگون شده، بلکه همچنین برای فراهم آوردن کلیه شرایط
اوبژکتیو (عینی) و سوبژکتیو لازم برای جامعه کمونیستی است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو، دیالک
تیک اوبژکت ـ سوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
·
ماتریالیسم تاریخی میان طبقات
اجتماعی اصلی و فرعی فرق می گذارد.
4
·
فرم های مالکیت بر وسایل تولید
بنا بر سطح توسعه نیروهای مولده بارها تغییر
یافته اند و در نتیجه ی آن، ساختار طبقاتی جامعه
دستخوش تحول شده است.
5
·
فرم مسلط مالکیت بر وسایل تولید، شالوده وجود طبقات اجتماعی اصلی مربوطه را تشکیل می دهد.
الف
·
با تغییر فرم های
مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، در طول تاریخ
(مالکیت خصوصی برده داری، فئودالی و سرمایه داری)، طبقات
اجتماعی اصلی جامعه نیز تغییر پیدا می کنند.
ب
·
اگر در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری، طبقات اجتماعی اصلی جامعه برده داران و برده
ها بوده اند، در فئودالیسم اشراف فئودال و رعایا و دهقانان وابسته و در فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری، بورژوازی و پرولتاریا طبقات اصلی بوده اند.
6
·
علاوه بر فرم مسلط
مالکیت بر وسایل تولید، در کلیه نظام های اجتماعی
ـ اقتصادی، فرم های دیگر مالکیت بر وسایل تولید نیز وجود داشته اند.
الف
·
این فرم های فرعی مالکیت بر وسایل تولید شالوده وجود طبقات اجتماعی فرعی مربوطه محسوب می شوند.
ب
·
بدین طریق است که در نظام برده
داری، در جوار طبقات اجتماعی اصلی برده و برده دار، دهقانان و
صنعتگران دستی آزاد، در فئودالیسم اصناف، بورژواها و کارگران، در سرمایه داری
زمینداران بزرگ فئودال، دهقانان و صنعتگران دستی نیز وجود داشته اند و وجود دارند.
ت
·
این طبقات اجتماعی فرعی
می توانند بقایای شیوه
های تولیدی سرنگون شده و یا نمودهای شیوه
های تولیدی جدید باشند.
پ
·
مناسبات موجود میان طبقه اجتماعی اصلی مسلط و طبقات اجتماعی فرعی همواره مناسبات حاکم و محکوم بوده
است، ولی نه حتما مناسبات مبتنی بر استثمار.
ث
·
در طول روندهای تاریخی، طبقات اجتماعی
فرعی به طبقات اجتماعی اصلی تبدیل می شوند
و یا برعکس.
ج
·
مثلا دهقانان در فئودالیسم طبقه
اجتماعی اصلی بوده اند، که در سرمایه داری به طبقه
اجتماعی فرعی مبدل می شوند.
ح
·
دهقانان در سرمایه داری، بنا بر قوانین عینی تولید کالائی دستخوش تجزیه مدام اند.
خ
·
بخش کوچکی از دهقانان در جریان این تجزیه،
ثروتمندتر شده و به دهقانان مرفه (طبقه سرمایه دار) تبدیل می شود و توده عظیمی از
دهقانان میانه حال و فقیر خانه خراب شده و پرولتر می گردند.
د
·
در دوره گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و
در سوسیالیسم، دهقانان مجددا به طبقه اجتماعی اصلی تبدیل می شوند ولی بلحاظ کیفی با دهقانان جامعه فئودالی فرق دارند.
ذ
·
طبقه اجتماعی جدید دهقانان، یعنی دهقانان تعاونی های سوسیالیستی،
دیگر طبقه استثمارشونده و تحت ستم نیست، بلکه به عنوان متحد طبقه کارگر درحاکمیت
سهیم است و با شرکت در تعاونی ها، خود را از هرنوع استثمار آزاد می سازد.
7
·
در جوامع طبقاتی، علاوه بر طبقات
اجتماعی اصلی و فرعی، اقشار اجتماعی نیز
وجود دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر