امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
تحلیلی از
شین میم شین
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
نبید
شراب
خرما
·
معنی تحت اللفظی:
·
سیاهدستی ساقی
منافق را ببین که در جام کسان، به جای شراب، شرنگ ریخت.
·
مفاهیم این بیت شعر سایه باید تحلیل شوند تا
منظور شاعر روشن شود:
سياهدستي
ساقي
منافق
زهر و نبيد
1
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
·
منظور از مفهوم سیاهدستی
چیست؟
·
سایه این واژه را
احتمالا ـ خواه آگاهانه و خواه نا خود آگاه ـ از قرآن کریم دارد:
تَبَّتْ يَدَآ أَبِي لَهَبٍ و َتَبَّ
مَآ أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ
سَيَصْلَىٰ نَاراً ذَاتَ لَهَبٍ
وَٱمْرَأَتُهُ
حَمَّالَةَ ٱلْحَطَبِ
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ
·
کریم هم از
سیاهدستی ابی لهب شکوه دارد که می خواست از پشت بام خانه، سنگ آسیابی بر سر حضرت
محمد بیندازد و موفق نشده است.
2
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
·
ظاهرا سایه هم بسان
کریم نمی داند که کرد و کار دست به فرمان چیزی کله است که مغز نام دارد.
·
نه دست ابی لهب
فعال مایشاء و تصمیمگیر بوده است و نه دست ساقی.
·
فرمان از مرکز
فرماندهی اندام صادر می شود.
·
به قول انگلس،
هر کاری از کله می گذرد.
·
این سیاهدلی
ساقی است که فرمان ریختن شرنگ به جای شراب در جام کسان را صادر می کند.
3
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
·
سایه، ساقی را
منافق می نامد.
·
منافق یکی از مفاهیم تئولوژیکی است.
·
سایه این واژه را
نیز از کریم به عاریه گرفته است.
·
در قاموس کریم، منافق
کسی است که در حرف فرقی با مؤمن ندارد.
·
ولی برعکس حرفش
را جامه ی عمل می پوشاند.
·
«دوستت
دارم» می گوید و خنجر از پشت می زند.
4
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
·
شاید یکی از
دلایل استفاده سایه از واژه منافق، حرف قاف در واژه های ساقی و منافق باشد.
·
عناصر فرمال چه
بسا دست و زبان شعرا را به قید و بند می کشند.
·
در شعر سنتی،
قدر قدرتی عناصر فرمال بمراتب بیشتر است.
·
حرف سین و واژه های
سین دار هم در این بیت شعر کم و بیش به شاعر تحمیل می شوند:
·
سیاه
·
دست
·
ساقی
·
کسان
·
شاید اصلا سایه
نخواهد که به ساقی صفت سیاهدستی دهد.
·
جبر جبار شعر
است که آن را به سایه تحمیل می کند.
5
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
·
سایه ضمنا دیالک
تیک خدمت و خیانت را به شکل دیالک تیک شهد و شرنگ (نبید و زهر) بسط و تعمیم می دهد.
·
اگر البسه
سمبلیکی از اندام مفاهیم (واژه های) سایه
برکنیم، منظور سایه روشن تر می شود:
الف
·
ساقی منافق همان
گربه چف و شرکاء است که اندک اندک ولی با قاطعیت تبر بر ریشه های سوسیالیسم واقعا
موجود فرود می آورد.
·
آن سان که نه از
تاک نشان می ماند و نه از تاکنشان.
·
حتی مجسمه های
تاکنشان را سرنگون می سازند و با مجسمه های مرئی و نامرئی تزارهای کهنه و نو جایگزین
می سازند.
ب
·
به زعم سایه،
گربه چف و شرکاء به جای خدمت، خیانت کرده اند.
·
به جای نبید،
زهر در جام کسان ریخته اند.
6
سياهدستي
آن ساقي منافق بين
كه
زهر ريخت به جام كسان، به جاي نبيد
·
در این بیت شعر
سایه نیز سر و کله سوبژکتیویسم معرفتی پیدا می شود:
·
به زعم سوبژکتیویسم
معرفتی، فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی با خدمات سوبژکتی مستقر می شود و با خیانات سوبژکتی
سرنگون می شود.
·
به همین دلیل
سایه در شعر دیگری در همین زمان می گوید:
در
این سرای بیکسی
اگر سری
در آمدی
هزار کاروان
دل
ز هر
دری در آمدی
·
سایه نمی داند
که سیاوش کسرائی بلحاظ فهم و شعور و جسارت و پیگیری انقلابی ده سر و گردن از همه
اعضای رهبری حزب توده در تمامی طول تاریخ معاصر برتر بوده است.
·
اگر با پیدا شدن
«سری»، «هزار کاروان دل از هر دری» بیرون می زد، سیاوش جوانمرگ نمی شد.
·
تاریخ را نه «سر»
ها، بلکه توده ها می سازند.
·
«سر»
ها از آسمان نازل نمی شوند.
·
«سر»
ها ـ چه مثبت و چه منفی ـ با حمایت توده در رأس امور قرار می گیرند و بر بقیه سر
می شوند.
·
این حقیقت امر مارکسیستی
ـ لنینیستی را بدترین دشمنا بشریت (فاشیسم، فوندامنتالیسم، امپریالیسم) بهتر از
همه می دانند.
7
·
اگر پرولتاریای
بلشویک خانه نشین نمی گشت و از میدان رزم طبقاتی بدر رانده نمی شد، گربه چف و شرکاء،
نقش گربه ای را حتی نمی توانستند بازی کنند.
·
به همین دلیل در
جملات آغازین مانیفست حزب کمونیستی، به توسعه سریع نیروهای مولده و گسترش اکید دموکراسی
فرمان صادر شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر