۱۳۹۵ مرداد ۲۰, چهارشنبه

شناخت (معرفت) (4) (بخش آخر)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
 برگردان شین میم شین

9
·        شناخت در عین حال، عبارت است از روند دیالک تیکی اعتلا (صعود)  از مشخص به مجرد و از مجرد به مشخص عالی تر.

10
·        شناخت در جریان توسعه ی خود به سدها برخورد می کند:

الف
·        سدهائی که تاریخا مشروط می شوند.

ب
·        سدهائی که وابسته به درجه توسعه نیروهای مولده و مناسبات تولیدی جامعه اند.

پ
·        سدهائی که بویژه وابسته به رشد ابزارها و دستگاه های علمی اند.

ت
·         سدهائی که وابسته به سطح موجود رشد علوم اند و بطور مداوم تغییر می یابند.

11
·        در روندی بی پایان است که استقلال شناخت انسانی تحقق می یابد و تضاد موجود میان امکانات محدود شناخت و استعداد معرفتی بیکران انسانی حل و دو باره از نو برقرار می گردد.  

12

·        به قول کلاسیک های مارکسیسم:
·        «بنابرین، می توان گفت که تفکر انسانی هم مستقل است و هم وابسته.
·        و توان معرفتی (شناخت) انسانی هم نامحدود است و هم محدود.

الف
·        تفکر انسانی مستقل است و نامحدود، بدلیل استعداد ذاتی، حرفه، امکانات و هدف نهائی تاریخی.

ب
·        تفکر انسانی وابسته است و محدود، بدلیل اجرای فردی و واقعیت منفرد مربوطه.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 80)

13
·        شناخت هرگز نمی تواند بطور قطعی به حقیقت مطلق فراگیر کلی دست یابد.

14
·        شناخت از طریق دست یافتن مدام به حقایق نسبی تازه و تازه تر، می تواند به حقیقت مطلق نزدیکتر شود، بی آنکه بتواند بدان برسد.

15
·        حقیقت مطلق در حقایق نسبی و با حقایق نسبی شناخته می شود.    

·        مراجعه کنید به تصویر، تصویرتئوری، قابل شناسائی بودن جهان، پراتیک، حقیقت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر