ای مرز پر گهر
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
·
فاتح شدم، بله
فاتح شدم
·
اکنون به شادمانی این فتح
·
در پای آینه، با افتخار، ششصد و هفتاد و هشت شمع نسیه می افروزم
·
و می پرم به روی طاقچه تا ـ با اجازه ـ چند کلامی
·
درباره ی فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم
·
و اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگی ام را
·
همراه با طنین کف زدنی پرشور
·
بر فرق فرق خویش بکوبم
·
من زنده ام، بله، مانند زنده رود، که ی کروز زنده بود
·
و از تمام آنچه که در انحصار مردم زنده است،
بهره خواهم برد
·
من می توانم از فردا
·
در کوچه های شهر، که سرشار از مواهب ملی است
·
و در میان سایه های سبکبار تیرهای تلگراف
·
گردش کنان قدم بردارم
·
و با غرور، ششصد و هفتاد و هشت بار، به دیوار مستراح های عمومی بنویسم:
·
«خط نوشتم که خر کند خنده.»
·
من می توا نم از فردا
·
همچون وطن پرست غیوری
·
سهمی از ایدئال عظیمی که اجتماع
·
هر چارشنبه بعد از ظهر، آن را با اشتیاق و دلهره دنبال
می کند
· (در) قلب و مغز خویش داشته باشم،
·
سهمی از آن هزار هوس پرور هزار ریالی که می توان به مصرف
یخچال و مبل و پرده رساندش
·
یا آنکه در ازای ششصد و هفتاد و هشت رأی طبیعی
·
آن را شبی به ششصد و هفتاد و هشت مرد وطن، بخشید
·
من می توانم از فردا
·
در پستوی مغازه ی خاچیک
·
بعد از فرو کشیدن چندین نفس، ز چند گرم جنس دست اول خالص
·
و صرف چند بادیه پپسی کولای ناخالص
·
و پخش چند «یاحق» و «یاهو» و «وغ وغ» و «هوهو»
·
رسما ً به مجمع فضلای فکور و فضله های فاضل روشنفکر
·
و پیروان مکتب «داخ داخ ـ تاراخ تاراخ» بپیوندم
·
و طرح اولین رمان بزرگم را که در حوالی سنه ی یکهزار و
ششصد و هفتاد و هشت شمسی تبریزی
·
رسماً به زیر
دستگاه تهیدست چاپ خواهد رفت
·
بر هر دو پشت ششصد و هفتاد و هشت پاکت اشنوی اصل ویژه بریزم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر