مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
غزل 4
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
چون
پرده ی حریر بلندی
خوابیده
مخمل شب، تاریک مثل شب
آیینه
ی سیاهش چون آینه، عمیق
سقف
رفیع گنبد بشکوهش
لبریز
از خموشی وز خویش لب به لب
امشب
به یاد مخمل زلف نجیب تو
شب
را چو گربه ای که بخوابد به دامنم
من
ناز می کنم
چون
مشتری، درخشان، چون زهره، آشنا
امشب،
دگر ـ به نام ـ صدا می زنم، تو را
نام
تو را به هر که رسد، می دهم، نشان
آنجا
نگاه کن
نام
تو را به شادی آواز می کنم
امشب
به سوی قدس اهورائی
پرواز
می کنم
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
چون
پرده ی حریر بلندی
خوابیده
مخمل شب، تاریک مثل شب
آیینه
ی سیاهش چون آینه، عمیق
سقف
رفیع گنبد بشکوهش
لبریز
از خموشی وز خویش لب به لب
·
معنی تحت اللفظی:
·
مخمل شب، تاریک، همچو شب ـ بسان
پرده ابریشمین بلندی ـ خوابیده است.
·
آیینه سیاهش بسان آینه ژرف است.
·
سقف بلند گنبد با شکوهش، از سکوت
لبریز و از شب لبالب است.
2
چون
پرده ی حریر بلندی
خوابیده
مخمل شب، تاریک مثل شب
آیینه
ی سیاهش چون آینه، عمیق
سقف
رفیع گنبد بشکوهش
لبریز
از خموشی وز خویش لب به لب
·
واژه شب در این بند شعر، همزمان
حاوی دو معنی مختلف است:
الف
چون
پرده ی حریر بلندی
خوابیده
مخمل شب، تاریک مثل شب
·
شب در کارگاه خیال شاعر، شیئیت
(چیز وارگی) و شخصیت کسب می کند:
1
·
نخست به صورت پرده حریر بلندی در
می آید.
2
چون
پرده ی حریر بلندی
خوابیده
مخمل شب، تاریک مثل شب
·
بعد هیئت انسانی را به خود می گیرد
و می خوابد.
ب
تاریک
مثل شب
·
شب چنان ناتورالیته زدائی (طبیعیت
زدائی) می شود که شاعر آن را به شب
ناتورال تشبیه می کند.
3
آیینه
ی سیاهش چون آینه، عمیق
سقف
رفیع گنبد بشکوهش
لبریز
از خموشی وز خویش لب به لب
·
شب ضمنا به زنی سیاهگیسو و زیبا رو
(آیینه) تشبیه می شود که در زیر گنبدی خفته
است.
·
آیینه سیاهی که ژرف است.
·
گنبد بلندی که شکوهمند است.
·
لبریز از سکوت و لبالب از شب است.
الف
·
اخوان دیالک تیک فرم و محتوا را به
شکل دیالک تیک گنبد رفیع و شب بسط و تعمیم می دهد.
ب
·
منظور اخوان از لبریز بودن گنبد از
سکوت و شب شاید این باشد که یاد جانان او تمامی حجم زندگی اش را در آن لحظه پر
کرده است.
·
شاعر به تنها چیزی که می تواند
بیندیشد، جانان (شب) زیبا روی (آیینه آسای) او است که لب بسته است و خفته است.
·
شاید شاعر میان شیشه پنجره و پرده
ی شب همان رابطه را تصور می کند که میان روی و موی جانانش می تواند تصور کند.
4
امشب
به یاد مخمل زلف نجیب تو
شب
را چو گربه ای که بخوابد به دامنم
من
ناز می کنم
چون
مشتری، درخشان، چون زهره، آشنا
·
معنی تحت اللفظی:
·
امشب شب را به یاد زلف نرم و سیاه
تو ـ بسان گربه خفته ای ـ نوازش می کنم.
·
شبی که حاوی مشتری رخشنده و زهره
آشنا ست.
5
امشب
به یاد مخمل زلف نجیب تو
شب
را چو گربه ای که بخوابد به دامنم
من
ناز می کنم
چون
مشتری، درخشان، چون زهره، آشنا
·
دل شاعر به جانانش تنگ شده و جای
خالی سوسیال (جانان) را با ناتورال (شب و گربه) پر می کند.
·
منظور شاعر از زهره و مشتری
احتمالا دو چشم زیبای جانان غایب از نظر شاعر است.
·
تخیل شاعر در هر صورت ستایش انگیز
است.
6
امشب،
دگر ـ به نام ـ صدا می زنم، تو را
نام
تو را به هر که رسد، می دهم، نشان
آنجا
نگاه کن
نام
تو را به شادی آواز می کنم
امشب
به سوی قدس اهورائی
پرواز
می کنم
·
معنی تحت اللفظی:
·
امشب استثنائا تو را به نام می
نامم و نام تو را به همه نشان می دهم.
·
ضمن نامیدن نام تو با شادی به سوی
قدس اهورائی پرواز می کنم.
·
احتمالا دلیل به نام نامیدن جانان
غایب از نظر، غیاب او ست.
·
شارع برای غلبه سوبژکتیو به این
غیاب، شب گربه آسا را مثلا «مریم» می نامد و غرقه در شادی و شعف سوار بر بال خیال
به عالم اهورائی پر می کشد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر