مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
آواز چگور
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
آواز چگور
·
این عنوان شعر اخوان است.
·
در این شعر اخوان آواز چگوری مردی
پوئه تیزه و استه تیزه می شود:
1
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
و
موج های زیر و اوج نغمه های او
چون
مشتی افسون در فضای شب رها می شد،
من
خوب می دیدم، گروهی خسته از ارواح تبعیدی
در
تیرگی ـ آرام ـ از سویی به سویی راه می رفتند
احوال
شان از خستگی می گفت، اما هیچ یک، چیزی نمی گفتند
خاموش
و غمگین کوچ می کردند
افتان
و خیزان، بیشتر با پشت های خم
فرسوده
زیر پشتواره ی سرنوشتی شوم و بی حاصل
چون
قوم مبعوثی برای رنج و تبعید و اسارت، این ودیعه های خلقت را
همراه می بردند
·
معنی تحت اللفظی:
·
چگوری مرد، گامی چند دور از من،
اغب شب ها، به دیواری تکیه می زد و در خلوت با «من» درونی خویش، ساز می زد.
·
امواج زیر و اوج نغمات او بسان
مشتی افسون در فضای شب پخش می شدند.
·
احساس می کردم که گروهی از ارواح
تبعیدی در تاریکی شب ـ خاموش و غمگین، افتان و خیزان، با پشت های خمیده، زیر بار
سرنوشتی شوم و بی حاصل ـ از سوئی به سوی دیگر کوچ می کنند.
·
از سرتاپای شان خستگی می ریخت، ولی
دم نمی زدند.
·
بسان قوم مبعوثی برای تحمل ریاضت و
تبعید و اسارت، کوله بار سرنوشت شوم و بی حاصل را ـ این امانات خلقت را ـ حمل می
کردند.
2
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
·
اخوان در این جمله، از تنهائی مفرط
چگوری مرد پرده برمی دارد:
·
او برای این کار، دیالک تیک داخلی
ـ خارجی را به شکل دیالک تیک مرد و خاطر بسط و تعمیم می دهد.
·
منظور اخوان از مفهوم «خاطر خود»،
«من» درونی چگوری مرد هنرمند است.
·
تنهائی چیست و دلایل تنهائی
چیستند؟
3
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
·
شاید بتوان تنهائی را بلحاظ محتوا
به چندین دسته تقسیم بندی کرد:
الف
·
تنهائی می تواند نتیجه توسعه
کاپیتالیستی جامعه بشری باشد.
·
تحت مناسبات تولیدی سرمایه داری،
ایندیویدوئالیسم توسعه می یابد.
·
جامعه اتمیزه می شود.
·
می توان گفت که دیالک تیک فرد و
جامعه وارونه می شود:
·
نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرد
و جامعه از آن جامعه است.
·
چون دیالک تیک فرد و جامعه یکی از
فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل
است و در دیالک تیک جزء و کل، نقش تعیین کننده از آن کل است.
·
در جامعه سرمایه داری اما، فرد
عمده می شود و جامعه مقام فرعی و ثانوی کسب می کند.
·
در این صورت است که هر کس به فکر
خویش است.
·
خود ایندیویدوئالیسم پدیده ای
تاریخی است:
1
·
ایندیویدوئالیسم در مراحل آغازین
توسعه جامعه بورژوائی، به معنی عمده کردن ارزش و اعتبار و عزت فرد انسانی، به
عنوان شعاری هومانیستی در راستای رهایش انسان از قید و بند فئودالیسم و در جهت
شکوفائی روحی و شخصیتی او تلقی می شد و در مبارزه ایدئولوژیکی بورژوازی آغازین، در
ادبیات کلاسیک بورژوائی، اقتصاد سیاسی، تئوری اجتماعی و فلسفه جای خاص خود را
داشت.
2
·
با رشد سریع سرمایه داری، با گسترش
مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، با تشدید استثمار سرمایه داری و ستم و با انحلال «عزت شخصی در ارزش مبادله»
(مارکس)، این آرمان رفته رفته در تضاد با واقعیت ملموس قرار گرفت و از ایندیویدوئالیسم
تنها دستاویزی باقی ماند برای توجیه مسائل زیر:
الف
·
برای توجیه ستم و استثمار
کاپیتالیستی
ب
·
برای توجیه سودجوئی و رقابت
پ
·
برای توجیه تضاد آشتی ناپذیر فرد
با جامعه بورژوائی
ت
·
برای توجیه جنگ همه بر ضد
همه.
3
·
فرم های نمودین مدرن ایندیویدوئالیسم
بورژوائی به شرح زیرند:
الف
·
اگوئیسم (خودپرستی) لگام گسیخته و بیرحمانه
·
مراجعه کنید به اگوئیسم در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
ب
·
حرص بی حد و مرز ثروت اندوزی بویژه
از سوی وابستگان به طبقه حاکمه
پ
·
استفاده از هر آنچه که سودآور
باشد، بمثابه بیانگر گردش حداکثر سرمایه.
ت
·
حراج تمام و کمال روابط انسانی
ث
·
ارزیابی انسان های دیگر بمثابه
چیزهای مصرفی
ج
·
بیگانگی و بی تفاوتی متقابل انسان
ها
چ
·
فساد
اخلاقی
ح
·
افزایش جرایم و جنایات و
امثالهم
·
مراجعه کنید به ایندیویدوئالیسم
(فردگرائی، اصالت فرد) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
·
تنهائی اما می تواند، تحمیلی باشد:
·
از فرم های مختلف تنهائی تحمیلی می
توان تبعید، مهاجرت، حبس، تکفیر، حصر و غیره را نام برد.
پ
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
·
تنهائی می تواند خودخواسته باشد
برای کار فکری و هنری و غیره.
·
این تنها فرم حاصلخیزی از تنهائی
است:
·
می توان گفت که فرد تنها در این
حالت، با «من» درونی اش رابطه عمیق برقرار می کند.
·
یعنی دیالک تیک فرد و جامعه را به
شکل دیالک تیک خود و خاطر خود بسط و تعمیم می دهد.
·
یعنی ـ در تحلیل نهائی ـ به
هماندیشی با خویشتن خویش می پردازد.
·
به حلاجی محتویات تلنبار و انبار
شده در اعماق روح و روان خویش می پردازد.
·
تنهائی چگوری مرد هنرمند فرمی از
این نوع تنهائی است.
·
این اصلا به معنی تنهائی نیست.
·
تنهائی چگوری مرد فرمی از کار فکری
است.
·
موضوع کار چگوری مرد نه طبیعت اول،
نه مواد مادی، بلکه دانش تجربی و اندوخته های عاطفی، احساسی، سوسیولوژیکی و
پسیکولوژیکی و غیره است.
ت
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
·
فرم مد روز تنهائی، که روشنفکران
طبقه حاکمه ایدئالیزه می کنند و بر سر زمین و زمان منت می نهند، فرم بی محتوائی از
تنهائی است و فقط به درد خود بزرگ نمائی و عشوه فروشی هارت و پورتیستی می خورد:
احمد
شاملو
انسان
زاده شدن تجسد وظیفه بود:
توان
دوست داشتن ودوست داشته شدن
توان
شنفتن
توان
دیدن وگفتن
توان
اندوه گین و شادمان شدن
توان
خندیدن به وسعت دل
توان
گریستن از سویدای جان
توان
گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه ناک فروتنی
توان
جلیل به دوش بردن بار امانت
و
توان غمناک تحمل تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی
عریان
انسان
دشواری
وظیفه است.
پایان
·
درا ین شعر احمد شاملو، تنهائی
ایدئالیزه می شود.
·
حتی برهنه و عریان می شود.
·
شاملو از تنهائی دستاویزی برای پر
کردن جای خالی اندیشه سر هم بندی می کند.
·
مفاهیم شاملو در این شعر و نه فقط در این شعر،
انتزاعی اند.
·
قرینه عینی و مخص ندارند:
·
« زاده شدن تجسد وظیفه»
·
« توان غمناک تحمل تنهایی»
ث
وقتی
که شب هنگام، گامی چند دور از من
نزدیک
دیواری که بر آن تکیه می زد بیشتر شب ها
با
خاطر خود، می نشست و ساز می زد مرد
·
یکی دیگر از فرم های شایع تنهائی،
تنهائی به دلیل علافی است.
·
کسانی که به دلایل مختلف قادر به
کار و یا مایل به کار نیستند، یعنی علاف اند، دایم از درد تنهائی می نالند.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذف· قرینه عینی و مشخص ندارند: