مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
تو
مگر نشنیده ای در راه، مرد و مرکبی داریم
·
همانطور که ذکرش گذشت، اخوان در
این جمله، دنیایی را تجرید کرده است.
·
تار پود این شوره زار بی آب و علف
را خرافه انتظار فرا گرفته است.
·
آنچه به نیروی عادت، نا شناخته می
ماند، این حقیقت روشن تر از آفتاب است که خرافه انتظار، جامعه را و آحاد ملت را بلحاظ
جسمی و روحی فلج کرده است.
1
تو
مگر نشنیده ای در راه، مرد و مرکبی داریم
·
فقط تولید مایحتاج مادی نیست که به
سبب مسمومیت به سم انتظار، همیشه، تکرار می شود و بندرت توسعه و تکامل می یابد.
·
خرافه انتظار همه عرصه های مادی،
فکری، هنری، اتیکی، استه تیکی و غیره این برهوت را خشکانده است.
·
به همین دلیل یا ابتکار عمل و نو
اندیشی و نو آوری و نو سازی کمیاب و کیمیا ست و یا اگر کسی خطر به ابتکار عمل و نو
آوری کند، فی الفور سرکوب می شود.
2
تو
مگر نشنیده ای در راه، مرد و مرکبی داریم
·
شاید یک میلیون نفر از اهالی این شوره
زار در اروپا و امریکا باشند.
·
اما همه این یک میلیون نفر منتظر
ظهور مرد و مرکب اند.
·
به همین دلیل از گنجینه علمی، هنری،
نظری، اتیکی، استه تیکی و غیره این سامان فوق العاده توسعه یافته کمترین بهره را
نمی گیرند.
·
کسی نیست که به ترجمه و انتشار
مثلا آثار برتولت برشت، ناظم حکمت و هزاران خردمند مارکسیستی ـ لنینیستی این دیار
خطر کند.
·
همه منتظر اند که مرد سوار بر مرکبی
ظهور کند و شق القمر کند.
·
این جماعت مفلوج، اگر خیلی هنر
کنند، جمله ای بی محتوا از کلاسیک های نظری، هنری، فلسفی، اتیکی و استه تیکی غرب
را به طرز غلط غلوط ترجمه می کنند و گرد و خاک راه می اندازند.
·
انواع مختلف این سبک و سیاق فکری و
زیستی، در همین جمله کوتاه اخوان تجرید می یابند.
3
تو
مگر نشنیده ای در راه، مرد و مرکبی داریم
·
اگر اندکی دقت شود، کشف واژه های
خشکیده، پوسیده، فرسوده، پوده، سوده و غیره در این شعر سرشته به تمسخر و طعنه و
طنز اخوان دشوار نیست.
·
نمی توان بطور قطعی گفت که اخوان
این رکود همه جانبه را اگاهانه تبیین می دارد و یا بطور خودپو.
·
ولی در این واژه ها ـ در هر صورت ـ
از فاجعه فکری و فرهنگی پرده برداشته می شود.
·
دود حسرت از دل آدم بر می خیزد که
ای کاش زنده بود و آدم می توانست در کلاس درسش شرکت کند و چیزی بیاموزد.
4
آه،
بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی
اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او) پیغامی
·
پیر خیمه نشین اکنون توهمات خود را
برای اثبات صحت خرافه انتظار اجیر می کند و گرد برخاسته از تاخت و تاز بدتر از خود
را به عنوان نشانه ظهور منجی موعود جا می زند.
·
اما به خود این جمله بپردازیم:
·
اخوان برای تصویر افکار عمومی جاری
در این شوره زار، دیالک تیک پیک و پیام را توسعه می دهد.
·
این دیالک تیک اما به چه معنی است؟
5
آه،
بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی
اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او) پیغامی
·
دیالک تیک پیک و پیام بدان معنی
است که ظهور مرد و مرکب، آبستن انتظاری دیگر است.
·
مرد سوار بر مرکب نه منجی موعود،
بلکه پیک پیک پیک منجی موعود است و پیامی از پیکی از پیکی از منجی موعود آورده است.
·
پیام آور است و نه منجی.
·
این اما به چه معنی است؟
6
آه،
بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی
اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او) پیغامی
·
این بدان معنی است که منجی موعود
خصلت سلسه مراتبی ـ فئودالی دارد.
·
هر منجی هم که در این شوره زار ظهور
کند، پیکی از پیک های منجی موعود است و حامل پیامی از پیکی از پیک های منجی است.
·
اخوان بدین طریق از طرز تفکر فئودالیستی
سکنه این شوره زار پرده برمی دارد:
·
از انعکاس هیرارشی فئودالی در آیینه
ذهن و ضمیر سکنه این سامان بی سامان پرده برمی دارد.
·
از هیرارشی پیک های پیدرپی منجی موعود
پرده برمی دارد.
7
آه،
بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی
اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او) پیغامی
·
همانطور که ساختار قدرت از سلطان
شروع می شود و پله پله پایین می آید و به رعیت می رسد، ساختار منجی نیز سلسله
مراتبی است که از منجی موعود شروع می شود و پله به پله پایین می آید و به پیک
معینی می رسد.
·
محتوای پیام این هیرارشی پیک ها
اما از چه قرار است؟
·
شاید در ادامه شعر با این محتوا آشنا
شویم.
·
پیام پیک های لایتناهی شاید ظهور عنقریب
منجی موعود باشد.
·
این بدان معنی است که مرد و مرکب
کذائی در حقیقت، پیام ظهور عنقریب منجی موعود را می آورد.
·
در نتیجه، سنت دیرین انتظار تحکیم و
تداوم می یابد.
·
یعنی در به لولای همیشگی می گردد و
چشم به راهی سکنه این سامان ادامه می یابد:
الف
آه،
بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی
اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او) پیغامی
·
به همین دلیل، محمد رضا شاه مشهور،
خواب می بیند.
·
خواب مهدی موعود را می بیند.
·
بعد خوابش را در رادیو و تلویزیون
و مدفوعات به تفصیل تشریح می کند.
·
هدف و آماج آریامهر این است که خود
را مرد و مرکبی، پیکی جا بزند که حامل پیامی از منجی موعود است.
ب
آه،
بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی
اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او) پیغامی
·
به همین دلیل، مداحی در مدیحه ای از
شخص شخیص خمینی می پرسد:
·
«راستش را بگو، خودت خود منجی موعود نیستی؟»
·
و نیما خشمگینانه از گور بدر می
زند:
به کجای این شب تیره بیاویزم
قبای ژنده خود را؟
8
شاید
این باشد همان گردی که دارد مرکب و مردی
آن
گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند.»
·
اکنون منشاء فئودالی ـ اشرافی منجی
موعود و یا به عبارت دقیقتر پیک منجی موعود، آشکار می گردد:
·
مشخصات مرد مرکب سوار شنیدنی اند:
·
مرد مرکب سوار نماینده توده پا
برهنه بی همه چیز نیست:
الف
آن
گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند.
·
مرد مرکب سوار گناه بخش است.
·
این اما به چه معنی است؟
ب
آن
گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند.
·
این می تواند بدان معنی باشد که مرد
مرکب سوار با دستگاه الهی در رابطه است.
·
پیک خدا ست.
·
پیک اوتوریته ای است که برتر از هر
منجی موعود است.
پ
آن
گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند.
·
این ضمنا می تواند بدان معنی باشد
که مرد مرکب سوار پیک عالی ترین اوتوریته جامعه و جهان است و سکنه شوره زار، مشتی
گناهکار اند که انتظار بخشش دارند.
·
نجات در حقیقت به معنی بخشش معاصی
توده ها ست.
·
مسکنی از جنس والیوم و حشیش و تریاک
و غیره است.
ت
آن
گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند.
·
مرد مرکب سوار، ضمنا سعادت بخش
است.
·
فقط باید خورجینی پر از فانتزی
داشت و معنی سعادت را فهمید.
ث
آن
گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند.
·
مرد مرکب سوار، فردی شوکتمند است.
·
این دیگر نور علی نور است:
·
مرد مرکب سوار یکی از اعضای اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی و یا ـ در بهترین حالت ـ بورژوازی است.
·
خانی است.
·
فئودالی است.
·
سلطان صاحبقران صاحب جلال و شکوه و
شوکت جد اندر جدی است.
·
مرد مرکب سوار، رفته رفته به چنگیز
نهنگ و تیمور لنگ شباهت پیدا می کند.
·
منجی در افکار عمومی این شوره زار
بی آب و علف، در هر صورت از طبقه حاکمه دیر آشنا ست و نه از توده بی همه چیز مولد
همه چیز.
·
کسی در این دیار ظهور لنینی را
انتظار نمی کشد.
باران که در لطافت طبعش، ملال نیست
در باغ، لاله روید و در شوره زار، خس.
سعدی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر