۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (27)



تحلیلی از
یدالله سلطان پور  

دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
 در جریانات فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی

1

·        تفاوت فوندامنتالیسم با امپریالیسم (فاشیسم) ـ بلحاظ سمتگیری طبقاتی و تاریخی ـ به شرح زیر است:     

الف
·        امپریالیسم عاشق سینه چاک زمان حال (مضارع موجود)  است.
·        فوندامنتالیسم شیفته زمان ماضی برباد رفته و از یاد رفته است.

ب
·        به همین دلیل، امپریالیسم نظام سرمایه داری را آخرین پله توسعه و تکامل جامعه بشری می داند و از پایان تاریخ بشری سخن می گوید.
·        این معنائی جز حفظ وضع موجود به هر قیمت ندارد.

2
 
·        فوندامنتالیسم سودای احیای جامعه برباد رفته را در سر می پرورد.
·        سودای برگشت به فوندامنت ها را، بنیادها را.
·        مثلا احیای مناسبات صدر اسلام را.
·        ترویج مجدد نظام برده داری را.

3

فریدون فرخزاد
در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ (۶ اوت سال ۱۹۹۲) در محل سکونتش در شهر بن در آلمان 
بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. 
قاتلان شکمش را دریدند و زبان و گوش و دماغش را بریدند 
و جنازه او را آلوده کردند.
 
·        یکی از دلایل استفاده از شمشیر و گردن زدن و یا جدا کردن سر مخالفین از تن (مثلا فریدون فرخ زاد، داریوش فروهر و همسر و یا کشیش پیر کلیسا در نرماندی و یا جنایات مشابه در عراق و غیره) احیای فرمالیستی رفتار طبقه حاکمه برده دار (ائمه و خلفا و غیره) در صدر اسلام است.

4

·        یکی از دلایل به زنجیر کشیدن فرمال دختران و زنان دگرمذهب و فروش آنها در بازارها نیز به همین سان.
·        بدین طریق، توهم برگشت به ماضی ایدئال، توهم احیای مناسبات برده داری اشاعه داده می شود.

·        تعجب از این است که اعضای جوامع امپریالیستی فریب این توهمات را می خورند و به این دار و دسته های فوندامنتالیستی می پیوندند.
·        یکی از دلایل این ساده لوحی، تخریب سیستماتیک خانه خرد آنها در جوامع امپریالیستی است.
·        طبقه حاکمه امپریالیستی اعضای جامعه را از سنین کودکستان بطرز سیستماتیک خرد زدائی می کند.

·        مراجعه کنید به  به بخش های پیشین همین مطلب در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

5 
·        سودای اصلی امپریالیسم حفظ وضع موجود است.
·        وحشت طبقه حاکمه امپریالیستی از آینده کمونیستی جامعه بشری است.
·        امپریالیسم به همین دلیل خردستیزی و نیهیلیسم اخلاقی، نظری و عملی را بر پرچم خود نگاشته است.
·        یا مرگ یا حفظ وضع موجود از طریق تخریب رادیکال نیروهای مولده (انسان، وسایل تولید، دستاورد های تمدن و فرهنگ بشری) را

·        تجلیل از مرگ ـ در تحلیل نهائی ـ برای تشجیع اعضای طبقه حاکمه امپریالیستی و ارسال بی باکانه آنها به میادین جنگ بر ضد توده های مولد و زحمتکش است.
·        طبقه حاکمه امپریالیستی از مرگ اهرمی برای حفظ وضع موجود ساخته است.

·        این اما به چه معنی است؟

6
اهرمی از مرگ برای حفظ وضع موجود
(نظام سرمایه داری)
 
·        ما در این زمینه با دیالک تیک مرگ سر و کار داریم:     

الف 
 
·        قطب اول این دیالک تیک، عبارت است از مرگ در راه حفظ نظام موجود
·        از جان گذشتگی قهرمانانه برای حفظ وضع موجود.

·        مقاومت در زیر شکنجه تا سر حد مرگ (امید مهرگان)  
·        مقاومت و پیکار در میدان جنگ تا اخرین گلوله (اجامر فاشیستی، ناسیونال ـ سوسیالیستی، میلیتاریستی ـ ژاپنی)
·        کامی کاتسه (تبدیل هواپیمای مملو از بنزین به بمب) 
·        انتحار عنگلابی (انفجار نارنجک در مشت، فدائیان و مجاهدین و لیملام و دیمدام و فرقه های آنارشیستی) ـ در تحلیل نهائی ـ حاوی و حامی و حامل ایده ئولوژیکی همین محتوا هستند.  

ب 

·        قطب دوم این دیالک تیک، عبارت است از مرگ به معنی کشتار کور بشریت از هر نوع و از هر جبهه
·        کشتار کلکتیو همنوعان خویش.
·        دلیل تئوریکی این کشتار کلکتیو در امحای رادیکال نیروهای مولده است و انسان ها در کانون نیروهای مولده ایستاده اند.

·        فرق هم نمی کند که چه کاره باشند:
·        کار مادی انجام دهند و یا کار فکری و هنری و خدماتی و غیره

7

·        قتل بشر ـ در هر صورت ـ به نفع طبقه حاکمه است.
·        یکی از دلایل مهم آزادی خرید و فروش و حمل و نقل تسلیحات جنگی در ایالات متحده امریکا همین است.

·        بنا بر آمار منتشره در رسانه های امپریالیستی، تعداد کشته های امریکائی در همه جنگ های این کشور 140 میلیون نفر است.

·        اما تعداد کشته های آن در جنگ های جاری میان شهروندان امریکائی، 150 میلیون نفر.
·        این بدان معنی است که جان آدمی در دیار امریکا، حتی پشیزی ارزش ندارد.
 
8
اهرمی از مرگ برای نفی وضع موجود
(به قصد رجعت به ماضی)
 
·        فوندامنتالیسم هم از مرگ (شهادت) اهرمی برای تخریب وضع موجود و برگشت به بنیادها ساخته است.

·        ما اینجا نیز با دیالک تیک مرگ سر و کار داریم:  

الف 

·        قطب اول این دیالک تیک، جهاد و شهادت فی سبیل الله است.
·        فوندامنتالیسم وعده بهشت برین هم به شهدا می دهد.
·        این وعده و وعید از قرآن کریم گرفته شده است.
·        حضرت محمد هم به کسانی که در راه توسعه ی نظام برده داری جهاد می کنند و به شهادت می رسند، همین وعده بهشت برین را داده است.
·        البته از قول کریم.

ب

·        قطب دوم این دیالک تیک، کشتار بی مهابای دگرمذهبان و دگر اندیشان است.
·        در قاموس فوندامنتالیسم، قتل هر کسی که خواهان برگشت به بنیادها نباشد، مجاز و مشروع و حتی واجب است.

·        این دگم وحشت انگیز را نیز فوندامنتالیسم از قرآن کریم اتخاذ کرده است.
·        این دگم اما در ادبیات قرون وسطی ایران توسعه تئوریکی و تئولوژیکی یافته است.
·        اگر کسی پای منبر اجامر با عبا و بی عبای فوندامنتالیسم شیعی، بنشیند متوجه این توسعه تئوریکی ـ تئولوژیکی  وحشت انگیز می شود.

·        مراجعه کنید به تئوری فاشیستی بنیاد در آثار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

9 
·        فوندامنتالیسم ـ چه شیعی و چه سنی ـ به دوئالیسم هابیل و قابیل (خیر مطلق و شر مطلق) باور دارد و برای نجات از شر اشرار مورد نظرش، چاره ای جز قتل اشرار نمی شناسد.
·        قتل الموذی، قبل عن یوذی

·        فوندامنتالیسم هم بسان فاشیسم از دیالک تیک مرگ، اهرم اصلی نجات ساخته است.

·        مراجعه کنید به تحلیل اشعار احمد شاملو در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

10

·        این بدان معنی است که امپریالیسم و فوندامنتالیسم بلحاظ تخریب نیروهای مولده مادی و انسانی فرقی با هم ندارند.
·        اگر چه امپریالیسم خواهان حفظ وضع موجود به ازای تخریب نیروهای مولده است و فوندامنتالیسم خواهان نفی وضع موجود به ازای تخریب نیروهای مولده.

·        دیالک تیک  امپریالیسم و فوندامنتالیسم همین است.

·        این به چه معنی است؟   

11
·        برای تهیه پاسخ به این پرسش باید شناخت افزار دیالک تیکی موسوم به دیالک تیک تئوری و پراتیک (نظر و عمل) را به خدمت گرفت:

الف

·        امپریالیسم و فوندامنتالیسم بلحاظ نظری (در حرف)  با هم اختلاف دارند.  
·        امپریالیسم بلحاظ نظری مترقی تر از فوندامنتالیسم است.
·        چون حداقل خواهان در جا زدن در وضع موجود است و نه خواهان برگشت به قهقرای بربریت و توحش.
 
ب 

·        امپریالیسم و فوندامنتالیسم اما در عمل کمترین تفاوتی با هم ندارند.
·        هر دو خواهان تخریب نیروهای مولده مادی و انسانی اند.
·         تفاوت و تضاد آنها فقط در بهانه ها و دستاویزها ست:

1
·        امپریالیسم از  مفاهیم نژاد، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و غیره بهانه برای تجاوز به کشورهای دیگر و تبدیل آنها به گورستان بهره برمی گیرد.

2

·        فوندامنتالیسم از  مفاهیم تشیع، تسنن، دولت اسلامی، امت اسلامی و غیره برای ترور و تخریب نیروهای مولده استفاده می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر