میم نون
سؤال این است که این عقاید و باورهای رنگارنگ چیستند
و منشاء آنها چیست؟
·
باور به اینکه آب در فشار جو در
100 درجه سانتیگراد، می جوشد، نتیجه تبدیل تجارب مکرر انسان ها به دانش تجربی (نظر،
تئوری) بوده است.
·
منشاء این حکم (جمله، اندیشه،
ایمان، نظر، تئوری) در خارج از مغز بوده است.
·
تجربه بر دانش تجربی تقدم داشته
است.
·
اول تجربه بوده و بعد در اثر حلاجی
منطقی تجارب، دانش تجربی و یا اندیشه تشکیل شده است.
·
درست بر عکس ادعای عیسی مسیح و مشد
احمد شاملو:
·
«نخست کلمه (روح) بود و کلمه خدا بود.»
1
·
این بدان معنی است که بشریت آب را صدها
بار جوشانده و سیگنال حسی و تجربی مربوطه را به کارگاه مغز ارسال کرده است.
·
مغز پس از تجرید این تجارب، به این
قانون فیزیکی رسیده و آن را در قالب دانش تجربی و یا اندیشه و نظر و باور و تئوری ریخته
است.
·
بعد این دانش تجربی راه طی شده را دوباره
بر گشته است:
·
به صورت قانون فیزیکی بر زبان
رانده شده و روی کاغذ نشسته است.
2
·
این حقیقت امر، اکنون پس از رفت و
برگشت برای کسانی که از آن باخبرند، به ساز و برگ شناخت و کرد و کار بدل شده است.
·
به چیزی شبیه بیل و کلنگ بدل شده
است.
3
·
این حقیقت امر اما درجا نزده است.
·
همان که بود، نمانده است.
·
بلکه تغییر یافته است.
·
دقیقتر شده است.
·
این حقیقت امری است که درجه حقیقت
اش بالاتر رفته است.
·
چگونه و به چه طریق؟
4
·
قانون فیزیکی «جوشش آب در فشار جو
در 100 درجه سانتیگراد» چیزی سوبژکتیو بوده است.
·
قانونی انتزاعی بوده است.
·
نتیجه تجرید و یا انتزاع تجارب بیشمار
مربوطه بوده است.
·
درست به همان سان که مفهوم انتزاعی
انسان، نتیجه تجرید حسن و حسین و نرگس و نگار و میلیون ها انسان دیگر است.
5
·
این چیز انتزاعی و سوبژکتیو، بعدا خود
به موضوع شناخت بدل شده است.
·
به اوبژکت شناخت بدل شده است.
·
اوبژکتیویزه شده است.
·
اوبژکت واره شده است.
·
و بسان هر اوبژکت دیگر، مثلا بسان
بیل و کلنگ در آئینه ذهن آدم ها منعکس شده است.
·
اکنون دور دوم کار فکری در این
زمینه آغاز می شود:
·
اکنون همین قانون فیزیکی اوبژکت واره
شده به مغز ارسال می شود و کار فکری روی آن از نو شروع می شود:
·
اکنون همان قانون سابق در کارگاه
مغز به اجزای متشکله اش تجزیه می شود:
الف
·
به آب
ب
·
فشار
پ
·
جوشش
ت
·
دمای جوش
6
·
تفکر مفهومی مورد نظر کانت، اکنون بهتر
فهمیده می شود:
·
مفاهیم آب و فشار و جوشش و دمای جوش مورد تحلیل
قرار می گیرند.
·
تفکر مفهومی، کرد و کاری شورانگیز
و وسواس آمیز است:
·
آب چیست؟
·
فشار چیست؟
·
جوشش آب به چه معنی است؟
·
دمای جوش وابسته به چه عوامل و
فاکتورهائی است؟
7
·
آنچه پس از رفت و برگشت دور اول،
دوباره به صورت اوبژکت شناخت به مغز رفته، اکنون پس از تجزیه به اجزاء متشکله اش،
دوباره به عالم عمل برمی گردد.
·
کار تجربی (آزمایشی) جدید روی آب و
فشار و جوشش آب و دمای جوش آغاز می شود.
·
آزمایشگاه های مختلف رشته های علمی
مختلف به شناخت این اجزاء کمر می بندند.
·
میکروسکوپ های الکترونیکی، فعل و
انفعالات شیمیائی، آزمایشات فیزیکی و غیره و تأملات فلسفی دست به کار می شوند.
8
·
اکنون تجارب جدیدی در زمینه قانون
فیزیکی یاد شده به کارگاه مغز ارسال می شوند.
·
تجارب جدید راجع به آب و فشار و
جوشش آب و دمای جوش.
·
مغز به کار منطقی روی این سیگنال
های تجربی می پردازد و از تجربه جدید، دانش تجربی جدید استخراج می کند.
·
از پراتیک، تئوری زاده می شود.
·
از عمل، اندیشه تولد می یابد.
·
راز توسعه علوم و تشکیل رشته های
علمی مختلف از قبیل شیمی، بیوشیمی، فیزیک، بیوفیزیک، بیولوژی، بلورشناسی (کریستالوژی)
و غیره در همین روند و روال بی پایان است.
·
در همین رفت ها و برگشت ها (هراکلیت)
است.
9
·
اکنون پس از تحلیل تجارب
ازمایشگاهی و در پرتو تئوری های علمی، قانون فیزیکی سابق، به طرز عام تری و همه
جانبه تری از نو فرمولبندی می شود:
·
دمای جوش آب به عوامل زیر بستگی
دارد:
الف
·
به درجه فشار وارده بر آب.
ب
·
به درجه حرارت وارده بر آب.
10
·
اکنون مغز روی تجارب آزمایشی مکرر جدید
در فشارهای مختلف، شروع به کار فکری ـ منطقی می کند:
الف
·
تجارب مکرر در زمینه جوشاندن آب،
حاکی از آنند که آب فقط تحت فشار جو (1.01 بار) در 100 درجه سانتیگراد می جوشد و نه
در هر درجه ی فشاری.
ب
·
در قله دماوند که فشار بیشتر است، آب
در 100 درجه سانتیگراد نمی جوشد.
·
بلکه مثلا در 110 درجه سانتیگراد
می جوشد.
·
مغز چه نتیجه ای از این تجربه آزمایشی
استخراج می کند؟
پ
·
مغز به این نتیجه می رسد که دمای
جوش آب با درجه فشار وارده بر آب، در رابطه است:
·
فشار وارده بر آب، هرچه بیشتر باشد،
دمای جوش آب به همان اندازه بیشتر است.
·
اکنون قانون فیزیکی سابق، ژرف تر و
همه جانبه تر شده است.
·
این اما فقط یک روی مدال جوشش آب است.
·
روی دیگر مدال چیست؟
ت
·
روی دیگر مدال این است که هرچه
فشار وارده بر آب کمتر باشد، دمای جوش آب به همان اندازه کمتر خواهد بود.
·
برای اثبات این حدس مغز، قانون
تعمیق یافته، راه رفته را دوباره برمی
گردد.
·
اکنون تجارب آزمایشی جدیدی بر روی آب
صورت می گیرند:
·
اکنون به آب در فشارهای نازل تر از
1.01 بار (نازلتر از فشار جو) حرارت داده می شود و تجارب حیرت انگیزی تشکیل و
دوباره به مغز ارسال می شوند:
·
مغز پس از کار فکری و منطقی روی
این تجارب، مثلا پس از تجرید آنها، به این نتیجه می رسد که آب را در 10 درجه سانتیگراد
هم می توان جوشاند.
·
حتی در منهای 10 درجه سانتیگراد هم
می توان جوشاند.
11
·
مغز اکنون از دمای جوش آب پا فراتر
می نهد و تعیین دمای انجماد آب را از
دانشمند مربوطه می پرسد.
·
اندیشه سابق دوباره برمی گردد تا به
محک تجربه کشیده شود.
·
تجارب مکرر در این زمینه دوباره به
مغز ارسال می شوند و مغز پس از کار بر روی آنها به این نتیجه می رسد که آب در فشار
جو در صفر درجه سانتیگراد یخ می بندد.
·
این روند دیالک تیکی بی پایان حسی
ـ عقلی و تجربی ـ نظری است.
·
تجربه ی تبدیل شده به دانش تجربی (تئوری)
مجددا راه رفته را برمی گردد تا تعیین شود که در فشار بالاتر چی؟
·
آدمیان در روند دیالک تیکی شور
انگیز حسی ـ عقلی و تجربی ـ نظری است که به راز وجود قله های برف آلود در گرماگرم
تابستان پی می برند.
·
فشار بالا در آن بالا بالاها ست که
مانع آب شدن یخ در قله ها ست.
·
مراجعه کنید به شناخت، تئوری شناخت،
حسی ـ عقلی، تجربی ـ نظری در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر