از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
کتیبه
(1340)
و
رفتیم و خزان (در حال خزیدن) رفتیم تا
جایی که تخته سنگ، آنجا بود
یکی
از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی
راز مرا داند
که
از این رو به آن روی ام (مرا به آن رو) بگرداند»
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما سینه خیز رفتیم و خود را به
تخته سنگ رساندیم.
·
یکی از همزنجیریان که زنجیرش سبک
تر بود، از تخته سنگ بالا رفت و کتیبه را خواند:
·
«کسی که مرا از این رو به آن رو بگرداند، به
راز من پی خواهد برد.»
·
اکنون هم حدس ما راجع به مفهوم
«زنجیر» تأیید می شود و هم از بغرنجی تئوری زنجیر، پرده برمی افتد:
1
یکی
از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی
راز مرا داند
که
از این رو به آن روی ام (مرا به آن رو) بگرداند»
·
از طبقات اجتماعی تحت ستم و
استثمار، کسی می تواند به محتوای کتیبه پی ببرد که زنجیرش سبک تر از بقیه باشد.
·
سؤال اول این است که این به چه
معنی است؟
2
·
این بدان معنی است که توده های تحت
ستم و استثمار طیفی را تشکیل می دهند.
·
یعنی همرنگ و همگون نیستند.
·
به قول اخوان حکیم، وزن زنجیری که
بر پاهای خویش دارند، متفاوت است.
·
کسی که سنگین ترین زنجیر را بر پا
داشت، شیپور نفرین و بعد «حرکت به پیش» را به غرش در آورده بود.
·
اکنون کسی که سبک ترین زنجیر را بر
پای دارد، از تخته سنگ بالا می خزد و می تواند بالا خزد و کتیبه را برای بقیه
بخواند.
·
این به چه معنی است؟
3
یکی
از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی
راز مرا داند
که
از این رو به آن روی ام (مرا به آن رو) بگرداند»
·
این بدان معنی است که میان اعضای
طبقات اجتماعی تحت استثمار و بیداد، تقسیم کار رایج است.
·
هر کس بنا بر وزن زنجیرش، صاحب جایگاه
معینی در اردوی توده است.
·
یکی فونکسیون به غرش در آوردن
شیپور نفرین و «حرکت به پیش» را به عهده دارد و دیگری فونکسیون بالا خزیدن از تخته
سنگ را و خواندن کتیبه را.
·
این به چه معنی است؟
4
یکی
از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی
راز مرا داند
که
از این رو به آن روی ام (مرا به آن رو) بگرداند»
·
این بدان معنی است که اردوی توده ساختار دیالک تیکی دارد.
·
مثل هر چیز دیگر در هستی.
·
ساختار اردوی توده، دیالک تیکی از
روشنفکر و توده است.
·
روشنفکر ارگانیک توده یکی از
زنجیریان است.
·
ولی زنجیرش سبک تر از بقیه است.
·
خواست توده و اراده توده هم همین
بوده است.
·
زنجیر روشنفکر توده باید سبک تر از
بقیه باشد و به انجام فونکسیون هائی قادر باشد که بقیه از انجام شان عاجزند.
·
این به چه معنی است؟
5
·
این به معنی تقسیم کار دیگری در
اردوی پرشمار توده است:
·
تقسیم کار عمدتا مادی و عمدتا
فکری.
·
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک
ماده و روح.
·
روشنفکران توده، به کار عمدتا فکری
(فلسفی، علمی، هنری، مذهبی و غیره) مشغول اند.
·
توده اما به کار عمدتا مادی مشغول
است.
·
این ضمنا بدان معنی است که توده،
پروردگار روشنفکر ارگانیک خویش است.
·
روشنفکر ارگانیک توده، بانگ بی بند
توده است.
·
منادی آمال و افکار توده است.
·
سگ سرسپرده لایزال توده است.
·
روشنفکر توده شاعر و عالم و حکیم و
نقاش و تندیس ساز و خواننده و نوازنده و معلم و پزشک و وکیل و وزیر و دبیر روشن
ضمیر توده است.
·
روشنفکر توده، سگ اندیشنده و
سخنگوی توده است.
6
یکی
از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی
راز مرا داند
که
از این رو به آن روی ام (مرا به آن رو) بگرداند»
·
محتوای راز از این قرار است:
·
پیش شرط رهائی از شر مناسبات
اجتماعی مبتنی بر شر، زیر و زبر سازی آن مناسبات شر آمیز است.
·
این به چه معنی است؟
7
یکی
از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
«کسی
راز مرا داند
که
از این رو به آن روی ام (مرا به آن رو) بگرداند»
·
این رهنمود عمل است:
·
زیر و رو سازی هر چیز به معنی
وارونه سازی آن چیز است.
·
راز منقش بر تخته سنگ هم همین است:
·
وارونه سازی جامعه وارونه، به نیت
نفی وارونگی.
·
این به معنی انقلاب اجتماعی است.
·
این به معنی تحول بنیادی جامعه
است.
·
این به معنی تغییر فرم مالکیت بر
وسایل اساسی تولید است.
·
این به معنی تحول مناسبات تولیدی
است.
·
این به معنی تغییر زیربنای اقتصادی
جامعه است.
8
و
ما با لذتی این راز غبارآلود را
[
مثل دعایی ـ زیر لب ـ تکرار می کردیم
و
شب شط جلیلی بود، پر مهتاب .
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما پس از شنیدن راز منقش بر تخته
سنگ (کتیبه) آن را بسان دعایی زیر لب تکرار می کردیم و شب شط شوکت مندی از مهتاب
بود.
·
این بند شعر لبریز از اوپتیمیسم و
امید و شکوه و زیبائی است:
·
شب به شط شوکت مندی تشبیه می شود
که آب از مهتاب دارد.
·
بهتر از این نمی توان تأثیر امید
انگیز زندگی بخش ناشی از نفوذ تئوری در جان توده
را تصور و تصویر کرد:
·
تئوری به محض نفوذ در جان توده به
قوه مادی بدل می شود. (مارکس و انگلس)
·
تئوری در ضمیر توده، شط شوکت مندی
از خوش بینی فلسفی و امید جاری می سازد.
·
بدون تئوری انقلابی، انقلاب
اجتماعی محال است.
·
آموزش تئوری انقلابی و بردن شکیب
مند آن به میان توده، شرط لازم برای جلب توده و جنبش انقلابی ـ توده ای است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر