۱۳۹۵ خرداد ۸, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (286)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

بحث بر سر سبک و فرم هدایت نیست.

1
نوشته های هدایت بلحاظ فرم هم معیوب اند.

2
مسئله مهم این است که
هدایت بلحاظ ایده ئولوژیکی
مرتجع است.

3
هدایت احتمالا از طبقه حاکمه فئودالی
است و ضد خلقی است.

4
هدایت این ضدیت با خلق و جامعه را اما
در لفافه هارت و پورت «انتقادی ـ سطحی»
و ضد علمی و ضد انقلابی
بروز می دهد.

5
جلال آل احمد و احمد شاملو و خمینی و لاشخور های دیگر هم
از همین تبار اند.

6
ما حاضریم با شما همه آثار هدایت
را مورد تأمل و تحلیل مشترک قرار دهیم.
تا صحت و سقم نظرمان اثبات و یا رد شود.

7
بهترین اثر هدایت داش اکل است
که ما ویرایش و منتشر کرده ایم.

8
هدایت این اثر را
احتمالا
وقتی نوشته که با توده ای ها
(نوشین و غیره)
رابطه داشته است.

9
انتقاد از مذهب
(آته ئیسم و غیره)
می تواند هم از موضع انقلابی و علمی صورت گیرد
و هم از موضع ارتجاعی و ضد علمی

10
هم نیچه از مذهب انتقاد می کند و هم مارکس
محتوای این دو اما دو چیز مطلقا متضادی اند.

11
هم غلامحسین نوشین (از سران حزب توده) از جامعه و خرافات و مذهب انتقاد می کند و هم هدایت

12
نوشین طرفدار پیشرفت اجتماعی و سعادت توده است.
خادم خلق است.

13
هدایت از شکست انقلابات اجتماعی سرمست و نشئه می شود.
مراجعه کنید به گفتگوی هدایت با احسان طبری
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

14
نتیجه نهائی مطالعه آثار هدایت
رسیدن به نیهلیسم و پسیمیسم و انتحار است.

15
محتوای آثار کافکا و سارتر و کامو و غیره هم همین است.

16
اینها عنگلابی اند و نه انقلابی

17
اینها از عن، گلاب می گیرند
و به سر و صورت خواننده می مالند.

18
با خواندن آثار جلال آل احمد و احمد شاملو و خمینی و خامنه ای و غیره
کسی انقلابی نمی شود

19
کسی به تفکر علمی روی نمی آورد

20
کسی روشنگری نمی کند، نمی تواند هم بکند.

21
فقط می تواند هارت و پورت توخالی کند.

22
جفت جوئی کند
جفت یابی کند.

23
فقط می تواند لاشخور شود
عیاشی کند
عربده کشد.
عوامفریبی کند.

24
امتحانش مجانی است.
محک صحت وسقم نظر
تجربه است.
بخوانید و ببینید.

25
نظری به صفحه فیسبوک خود بیندازید
و ببینید چه دسته گلی به آب می دهید، روشنگری هائی می کند
و در جهت ارشاد خلایق چه شق القمری کرده اید.

سهراب سپهری
هم از پیروان شما بود
و همین حرف شما را می زد:

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي،
پدرم پشت زمان ها مرده است.

پدرم وقتي مرد، آسمان آبي بود،
مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
پدرم وقتي مرد، پاسبان ها همه شاعر بودند.

مرد بقال از من پرسيد:
«چند من خربزه مي خواهي؟»

من از او پرسيدم:
«دل خوش، سيري چند؟»

سؤال زیر ما را
از ایام کودکی به خود مشغول داشته
شاید شما جوابی برای آن داشته باشید:
چرا سهراب می گوید:
«پدرم وقتی مرد، خواهرم زیبا شد.»

فرقی در این زمینه
میان کودک و بزرگسال
وجود ندارد.
مسئله چیز دیگری است.
آن چیز دیگر چیست
که موجب بروز این تضاد میان نظر و عمل می شود؟
مثال:
اخوندها
ـ چه با عبا و عمامه و چه بی عبا و عمامه ـ
در هر منبری
موازین اخلاقی را موعظه می کنند.
ولی خود شان
مظهر نیهلیسم اخلاقی اند.
چرا؟

عباس معروفی
 
می خواهم همه ی دنیا باشم
در آغوش تو
می خواهم همه ی دنیایم
آغوش تو باشد
آقای من،
دنیایم را از من نگیر.

همینجور که ساده نگاه کنی
یا اخمالو
حتی در خواب
گوشه های لبهات
می خندد
نگاهت می کنم
نگاهت می کنم
و مست به خواب می روم.
می شود صدایت را
همیشه در خواب من
جا بگذاری؟
پایان

مشد عباس عقب مانده
 از
قافله تمدن و فرهنگ
«بانوی من»
حداقل
بگو تا به برابری زن و نر
تظاهر کنی.

1
همه دنیایت چند وجبی است
که در آغوش حریفی جا می گیرد؟

2
ای دل غافل
دهه دوم قرن 21 دیری است
شروع شده است.

3
عشق قابلمه ای است که
هر آشپزی
آش شور و شیرینش را
در آن می پزد و جلوی هر رهگذر خرفت و خر می نهد

4
عشق افسانه ای است
که هر ننه قمری با آن شق القمر کرده است و می کند.

 چنین برداشت عامی از 
وجدان 
در افکار عمومی از دیرباز هست.
ولی باید روی آن کار شود.

1
وجدان به مثابه مرجعی در ضمیر و یا دل انسانی تلقی می شود که طرز قضاوت آدمیان را تعیین می کند.

2
وجدان
به دلایل اخلاقی و الهامی
آدمیان را
به انجام برخی کارها امر و از انجام برخی دیگر از کارها نهی می کند

3
تصمیمات آدمیان می توانند خودپو (اجتناب ناپذیر) باشند
و یا کم و بیش اگاهانه باشند
یعنی فرد به شرایط و عواقب قابل پیش بیتی انها واقف باشد (احساس مسئولیت)

4
وجدان فردی
می تواند وابسته به هنجارهای اجتماعی و یا سمتگیری های اخلاقی فردی افراد باشد.

5
وجدان بدون سمتگیری اخلاقی «توخالی» می ماند
«وجدان بدون احساس مسئولیت کور می ماند.»

6
آدمیان، وقتی معمولا احساس رضایت دارند که بر طبق وجدان عمل کنند
یعنی بنا بر وجدان خوب و یا ناب عمل کنند.

7
اگر کسی بر خلاف وجدان نسبت به کسی رفتار کند
دچار عذاب وجدان می گردد.

6
وجدان به معنی رایج آن در افکار عمومی
شاید به معنی نوعپرستی باشد
که با تولد تمدن و فرهنگ انسانی
توأم است.
پایان تغذیه از یکدیگر
پایان آدمی خواری

7
به همین دلیل است که شکنجه گران و پاسداران و سربازان و افسران و مافیائی ها و غیره
از جنایات خود
دچار عذاب وجدان می شوند و چه بسا روانپریش می گردند.

8
اکنون خیلی از پاسداران در ممالک اروپا
معالجه پسیکولوژیکی می شوند.

9
در همه ارتش های امپریالیستی
برای تعدیل عذاب وجدان نظامیان
آخوند های مسیحی و یهودی و غیره
مشغول کارند.

10
احتمالا روان مسلح به اتیک (اخلاق اجتماعی و مذهبی)
و پداگوژیک (تربیت اجتماعی و مذهبی) است
که به هنگام ارتکاب جنایات
واکنش منفی از خود نشان می دهد
و فرد مربوطه را به بازخواست می کشد.

11
به همین دلیل
علما، فقها و فلاسفه فاشیسم و امپریالیسم و فوندامنتالیسم
مثلا شوپنهاور و نیچه و بن لادن و خمینی و غیره
مؤسس و مبلغ نیهلیسم اخلاقی اند.

12
با تزریق تعالیم علمای یاد شده
در رگ اعضای جامعه
آدم ها ددواره می شوند
آنگاه از زجر و آزار و فقر و قتل همنوعان خود لذت می برند.

13
بدین طریق است که 6 میلیون همنوع خود را
بطور سیستماتیک
گرسنگی می دهند، بعد مسموم می کنند
و به کوره های آتش می سپارند.

14
بدین طریق است که در نهایت خونسردی
دگراندیشان قصابی می شوند
و در خاوران ها جلوی ددان درنده انداخته می شوند.
روی این مفهوم باید کار کرد.

با پسیکولوژیسم
نمی توان به توضیح رادیکال و قطعی مسئله ای نایل آمد.

1
پسیمیسم
(بد بینی فلسفی و تاریخی)
گرایشی ایده ئولوژیکی است.

2
از دیرباز
یعنی از انتیک
(جهان کلاسیک باستان)
به این ور
طبقات اجتماعی ئی که در حال زوال اند،
تمایلات پسیمیستی، نیهلیستی و ارتجاعی داشته اند.

3
برعکس آنها
طبقات اجتماعی ئی که در حال رشد و توسعه اند
و سیر تاریخ در راستای منافع آنها ست،
تمایلات اوپتیمیستی (خوش بین فلسفی و تاریخی) و انقلابی
دارند.

ممنون از زحمت هماندیشی

1
این سخن، طنزی است و در مجموع مثبت است.
ولی تحلیل دیالک تیکی آن
ـ به نیت روشنگری ـ
بی ضرر و ضرور است.

2
محتوای این سخن این است که
خیاط
ـ بر خلاف افراد دیگر ـ
به تغییر آدم ها ایمان راسخ دارد
به همین دلیل آنها را هر بار از نو اندازه می گیرد.

2
این نظر نا درست نیست، ولی دقیق هم نیست.

3
اولا به این دلیل که خیاط اندازه اندام مشتری ها را که ثبت و ضبط نمی کند
تا هر بار اندازه نگیرد.

4
ثانیا تغییر آدم ها فقط تغییرات صوری و فرمال نیستند.

5
برای کشف فقدان دقت در این نظر برنارد شاو،
به شناخت افزار زیر نیاز هست:
به دیالک تیک کمیت و کیفیت.

6
خیاط در این سخن
فقط به تغییر کمی آدم ها
توجه دارد.

7
یعنی
دیالک تیک کمیت و کیفیت
(دیالک تیک چند و چون)
را در نظر ندارد.
برای اینکه لازم هم ندارد.

8
اتفاقا هسته معنوی اصلی این طنز
همین جا ست:
البته خود مؤلف این نظر
شاید از آن غافل باشد.

9
هسته معنوی اصلی این طنز
در این است
که اعضای جامعه تغییر کمی می کنند،
مثلا پیر می شوند
سن شان افزایش می یابد.
توان جسمی شان کاهش می یابد.
ضعیف تر می شوند و یا قوی تر می شوند،
ولی بحاظ توسعه فکری و فرهنگی و اخلاقی و شخصیتی،
بلحاظ دارائی عقلی
ـ در بهترین حالت ـ
در جا می زنند.
ـ در بد ترین حالت ـ
سقوط می کنند.

10
هسته اصلی این طنز همین است:
آدم ها بلحاظ کمی رشد می کنند،
ولی بلحاظ کیفی یا درجا می زنند
(از نقطه نظر همگان، به غیر از خیاط، به نظر مولف)
و یا به اسفل السافلین سقوط می کنند.

11
به قول حریفی
اعضای جامعه پیرتر می شوند، ولی نه خردمندتر،
بلکه خرتر می شوند.

12
نمونه اش فراوان است.
به عنوان مثال
شعرا و نویسندگان معروف ایرانی و اجنبی

احمد ب
قصد توضیح فلسفه صادق هدایت را دارد.
ولی حرف زدن بلد نیست.
خیال می کند که پسیمیسم و اوپتیمیسم
دست خود آدم ها ست.
یکی دلش می خواهد و به این و یا به آن
متمایل می شود.

حریف
 
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد
نباید مست را در حال ِ مستــــــی
دست ِ قاضـــــــــی داد
نباید
ـ بی تفاوت ـ
چتر ماتـــــــــــــــــم را
به دست ِ خیــــــــــــــــس باران داد

کبوتر که جز پرواز، آزادی نمی خواهــد
نباید در حصار میـــــــــــــله ها
با دانه ی گنــــــدم
به او تعلیم مانـــــــــــدن داد
پایان

این شعر مال هر کس باشد،
فوق العاده زیبا ست.

1
ایرادش در عدم رعایت وزن و قافیه است:
بازی / قاضی (در ست است)

2
باران / ماندن (نادرست است)

3
اگر این عیب رفع شود
خیلی خوب است.

4
فروغ توصیه می کرد:
«وزن را فراموش نکنید.»
حق داشت:
شعر بدون وزن، زباله است.
یعنی بدتر از نثر است.

5
شعر شاملو
اگرچه نیمائی نیست،
یعنی قافیه ندارد،
ولی وزن درونی دارد.
فاقد وزن نیست.
به همین دلیل زیبا ست.

فدائیان خر و مجاهدین خرتر
تحت تأثیر جلال آل احمد (نمایده فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی)
و احمد شاملو (نماینده فاشیسم)
بوده اند
و منشاء طبقاتی فئودالی داشته اند.
همین ها
راه را برای پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
هموار ساخته اند.

تو هم با این عقایدت ما را کشتی

1
حداقل بردار لاطائلات این ها را بخوان
بعد برای شان هورا بکش

2
پویان همان هادی غفاری است

2
«طاهر» زاده ها همان موسوی عردبیلی و هردنبیلی اند.

3
فدائیان خلق با فدائیان اسلام
فرق ماهوی که ندارند.

4
مجاهدین خلق با مجاهدین اسلام و داعش و القاعده و طالبان
فرق ماهوی که ندارند.
به کجای این شب تیره بیاویزد عبای ژنده خود را!

آرامش خود را به هیچ چیز
و هیچ کس وابسته نکن
تا همیشه آن را داشته باشی
ژوزه ساراماگو

آرامش چیست؟
بهترین ترفند برای درک هر چیز
کشف ضد دیالک تیکی آن چیز است:
ضد دیالک تیکی آرامش چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر