۱۳۹۵ خرداد ۷, جمعه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (32)



از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

کتیبه
(1340)

شبی که لعنت از مهتاب می بارید
و پاها مان ورم می کرد و می خارید

یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود، لعنت کرد گوشش را
و نالان گفت:‌
«باید رفت»

·        معنی تحت اللفظی:
·        در یکی از شب ها، که از مهتاب نفرین می بارید و پاهای مان آماس می کرد و می خارید، یکی از همزنجیران ما که زنجیرش، سنگین تر از ما بود، به گوش خویش نفرین کرد که آن ندا و یا صدا را شنیده بود و گفت:
·        «باید برویم.»       

1


·        فروغ بدرستی می گفت:
·        «اخوان با همه فرق دارد.»

·        فروغ با دقت خاص زنان زحمتکش، اضافه می کرد:
·        «اخوان یاد آور سعدی است.»

·        باز هم حق با فروغ تیز بین ژرف اندیش بود.

·        چون اشعار اخوان را نمی توان و نباید سرسری خواند و گذشت.

·        اشعار اخوان را فقط در روند تأمل و تحلیل عرقریز می توان به اندازه ی بخور ـ نمیری فهمید:    

2
شبی که لعنت از مهتاب می بارید
و پاها مان ورم می کرد و می خارید

·        سؤال اول این است که چرا از لعنت مهتاب می بارد؟

·        سؤال دوم این است که چه رابطه ای میان مهتاب و آماس پاها و خارش آنها وجود دارد؟

3
یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت کرد، گوشش را
و نالان گفت:‌
«باید رفت»

·        اکنون صراحتی وارد مفهوم «زنجیر» می شود:
·        منظور شاعر از زنجیر، تعلق به طبقات اجتماعی زحمتکش و تحت استثمار و بیداد است.

·        جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی اعضای در بند جامعه با وزن زنجیری که بر پای دارند، رابطه معکوس دارد:
·        هر چه زنجیر سنگین تر، جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی عضو جامعه، به همان اندازه نازل تر و عضو مربوطه به همان اندازه انقلابی تر.

·        به همین دلیل، اولین کسی که شیپور نفرین و بعد جنبش را به غرش در می آورد، کسی است که زنجیرش سنگین تر از بقیه بوده است.

·        این اما به چه معنی است؟
   
4

یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت کرد، گوشش را
و نالان گفت:‌
«باید رفت»

·        در این جمله اخوان رد پای کارل مارکس به چشم می خورد:
·        «پرولتاریا چیزی جز زنجیر های خویش، برای از دست دادن ندارند.
·        اما  جهانی را برای فتح کردن دارند

·        این اما به چه معنی است؟
  
5
یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت کرد، گوشش را
و نالان گفت:‌
«باید رفت»

·        این اولا بدان معنی است که هر کس زنجیرش سنگین تر باشد، یعنی به طبقه اجتماعی تحتانی تر تعلق داشته باشد، بلحاظ اوبژکتیو و یا عینی، به همان اندازه متحرک تر، موبیل تر و انقلابی تر است.
    
6
·        این ثانیا بدان معنی است که هر کس زنجیرش سنگین تر باشد، یعنی جامعه بیشتر از اعضای اقشار و طبقات اجتماعی دیگر بر شانه هایش حمل شود، بلحاظ سوبژکتیو، فهیم تر و در نتیجه، آگاه تر   و بلحاظ پسیکولوژیکی بی باک تر و نهایتا، جسورتر و پیشرو تر است.
  
7
یکی از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت کرد، گوشش را
و نالان گفت:‌
«باید رفت»

·        در این جمله اخوان، بی اعتنا به وقوف و یا عدم وقوف شاعر، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی تبیین می یابد.

·        در مقوله فلسفی شعور اجتماعی، همه عناصر فکری، روحی، معرفتی، نظری، سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی (جامعه شناسی و روانشناسی)  تجرید می یابند.
·        وجود اجتماعی در این دیالک تیک نقش تعیین کننده را به عهده دارد.
·        درست به همین دلیل، کسی که زنجیرش سنگین تر از بقیه بود، بر گوش خویش نفرین می فرستد و شیپور خیزش و حرکت به پیش را به غرش در می آورد.
    
8
و ما با خستگی گفتیم:
«لعنت بیش بادا گوش مان را،
[ چشم مان را نیز باید رفت»

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما هم در عین خستگی، گفتیم:
·        «هم نفرین بر گوش مان باد و هم نفرین بر چشم مان.»
·        ضمنا گفتیم:
·        «باید رفت.»

·        اخوان در این بند شعر، میان نفرین و جنبش رابطه قانونمند برقرار می کند:
·        زنجیریان نخست نفرین می کنند، بعد «باید رفت»، سر می دهند.
·        می توان گفت که نفرین پیشمرحله جنبش است.
·        نفرین مرحله تدارکی حرکت به پیش است.

·        نفرین اما چیست؟   

9
·        نفرین ضد دیالک تیکی آفرین و تحسین است.
·        نفرین دعای منفی است.

الف
·        آفرین به قوای خیز نثار می شود.
·        مثلا نسبت به خدا:

حافظ
پیر ما گفت:
«خطا بر قلم صنع نرفت:
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

 ·        معنی تحت اللفظی:
·        پیر ما گفت:
·        «خدا خطا نکرده است.»
·        آفرین بر نظر پیر ما باد که بر خطای خدا سرپوش می نهد.

ب

·        نفرین اما دعای منفی است و بر قوای شر نثار می شود:
·        وقتی کسی مرتکب لغزشی می شود، «لعنت بر شیطان» می گوید.

·        فاشیست ـ فوندامنتالیستی به نام جلال آل احمد در کتابی تحت عنوان «نفرین زمین»، توده های دهقانی را که از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی به دفاع برخاسته بودند، به تندبار نفرت و نفرین می بندد و مولدین دیرین مایحتاج حیاتی سکنه ی زمین را «نفرین زمین» می نامد.

10
·        دیالک تیک نفرین و آفرین، دیالک تیکی پسیکولوژیکی است:

الف
·        آفرین نشانه رضایت خاطر و آرامش روحی و روانی فرد است.

ب
·        نفرین نشانه نارضایتی و پریشانی روحی و روانی فرد است.

11
و ما با خستگی گفتیم:
«لعنت بیش بادا گوش مان را،
[ چشم مان را نیز باید رفت»

·        زنجیریان در این شعر اخوان بر گوش خویش به سبب شنیدن ندا و صدای یاد شده در زمینه راز منقش بر کتیبه، نفرین می کنند.
·        این واکنش زنجیریان نیز واکنشی پسیکولوژیکی است:

الف
·        دلیل عینی نفرین زنجیریان این است که زنجیرها سنگین اند و جنبش و حرکت دردانگیز و مشقت بار است.
   
ب
·        دلیل سوبژکتیو نفرین، تجارب تلخ تاریخی اند.
·        تجربه ی شکست های نسل اندر نسل است.
·        زنجیریان بلحاظ سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی (جامعه و روانشناسی)، هراس از آن دارند که دوباره شکست بخورند و وضع زندگی شان وخیم تر از قبل گردد.

ت
·        دلیل سوبژکتیو دیگر می تواند در خود راز باشد:
·        چون معلوم نیست که راز مورد نظر برای زنجیریان مثبت و مفید است و یا منفی و مضر.

12
·        نفرین مرحله تدارکی برای تصمیم گیری است:
·        این نفرین است که زمینه پسیکولوژیکی لازم برای خیزش و جنبش را فراهم می آورد.

·        می توان گفت که نفرین،  الترناتیوی  پسیکولوژیکی برای تئوری و پیشمرحله پسیکولوژیکی  برای از آن خود کردن تئوری است.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

۱ نظر: