۱۳۹۵ خرداد ۶, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (285)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

چیزها دو دسته اند:

1
چیزهای اوبژکتیو و یا عینی
که مستقل از این و آن اند:

الف
میلیاردها سال قبل از پیدایش انسان
کاینات وجود داشته اند.
کاینات عینی اند.

ب
بود و نبود این و آن در وجود کوه و دشت و ابر و باد و باران
تاثیری ندارد.

ت
چیزهای عینی
برای این و آن
تره حتی خرد نمی کنند.

2
نوع دوم چیزها
چیزهای سوبژکتیو اند 
که وابسته به این و آن اند.

الف
هر کس خیالات خود را دارد

ب
موهومات خود را دارد.

ت
آرزو های خود را دارد

پ
خشم و کین و مهر و لطف خود را دارد.
اینها سوبژکتیو اند.

معیار عینی
یعنی
معیاری مستقل از این و آن.

1
معیار عینی
یعنی
معیاری مستقل از بود و نبود این و آن.

2
معیار عینی
یعنی
معیاری مستقل از میل و خواهش و هوس و علایق و سلایق این و آن.

3
آنچه که از نظر کلفتی خوب است،
چه بسا از نظر کدبانوئی بد است.

4
آنچه برای زن عراقی نفرت بار است
برای وزیر امور خارجه امریکا
(خانم اولبرایت)
بهترین چیز است.

هم عفو و هم نسیان
سوبژکتیو اند.

1
فردی می مانند.

2
ثانوی می مانند.

3
الکی و کشکی می مانند.

4
با عفو و نسیان و یا با پرهیز از عفو و نسیان
شق القمری صورت نمی گیرد.

5
بهتر است
که علل ریشه ای فجایع و مسائل کشف شوند
و چاره ای برای ختم آنها اندیشده شود.

6
جنگ
جنگی طبقاتی است.
شوخی سرش نمی شود، این جنگ.

7
خر کسی است
که دچار خوشخیالی شود
و عاجز از تمیز دشمن از دوست باشد.

مذهب فرمی از شعور است.

1
عیبش این است که وارونه است
یعنی روح را مقدم بر ماده می داند.

2
داشتن شعور وارونه
اما
بهتر از بی شعوری است.

3
مذهب شعور طبقه حاکمه بنده دار و فئودال
ـ از اواخر قرن 19 شعور بورژوازی امپریالیستی ـ
است
که به توده مولد سلب مالکیت و سلب آدمیت شده
تحمیل شده است.

4
احسان و انفاق طبقه حاکمه
هزاران دلیل دارد.
مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار سعدی و حافظ
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
امروزه همان احسان و انفاق
در ممالک امپریالیستی
نهادینه شده است:
حمایت دولتی سازمان یافته و حمایت مذهبی و خیریه و شخصی
از بیکاران و بینوایان
جز این نیست.

6
مذهب همیشه حمایت از بینوایان را نمایندگی کرده است.

7
مذاهب
ممان هائی از هومانیسم، همبستگی و سوسیالیسم دارند.

8
خصومت نیچه با مذاهب به همین دلایل و بویژه به دلیل اخلاق مذهبی است.

9
از این رو نیچه
نیهلیسم اخلاقی
را تأسیس می کند.

10
مذهب مانع بربریزه شدن مناسبات اجتماعی می شود.

11
از اواخر قرن 19
بورژوازی آغازین مترقی و ضد فئودالی
تغییر ماهیت می دهد و به بورژوازی واپسین
(امپریالیسم)
مبدل می شود.

12
اینجا ست که بورژوازی ضد فئودالی
با اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به وحدت می رسد.

13
ما در تاریخ با دو نوع بورژوازی سر و کار داشته ایم

بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

1
یا هماندیشی
یا خاوران

2
یا هماندیشی و اثبات حقیقت عینی و دفاع از آن
یا هولوکاوست، آوشویتس
با 6 میلیون همنوع خاکستر گشته
و گورستانی عظیم از 60 میلیون مقتول و 100 میلیون علیل

3
حقیقت
اوبژکتیو و یا عینی است
و نه سوبژکتیو و دبخواهی

3
حقیقت این و آن وجود ندارد.
حقیقت مستقل ازا ین و آن وجود دارد.
عینی یعنی همین

4
خربزه را نمی توان به میل و هوس خود تحریف کرد.

5
خربزه آن است که واقعا هست.

6
همان هم باید
به همان سان که هست
تعریف شود و نه تحریف

تعصب از مفاهیم عهد بوق است.

1
منظور از تعصب چیست؟
جانبداری کورکورانه و به هر قیمت از نظری؟

2
این ایده ئولوژی است.
پشت سر این جانبداری سرسختانه
منافع طبقاتی سر و مر و گنده
کمین کرده اند.

3
کسی بیهوده برای دفاع از اندیشه ای سینه سپر نمی کند.

4
مؤمن ترین مؤمنین
حتی
بنا بر مصالح و منافع نزدیک و دور خود
نظری را می پذیرند و یا رد می کنند.

5
فریب ظاهر چیزها را نباید خورد.

6
همان روحانیتی که
در زمان شاه
رادیو می شکست
اکنون پورنو می بیند و پورنو موعظه می کند
تا جوانان از مسجد و محراب و منبر فرار نکنند.

7
همان روحانیتی که حجاب را علم کرده
همان است که برای زوار ملی و بین المللی
سکس با کره و بی کره عرضه می کند.

8
تعصب مفهوم دقیقی نیست.
می دانید، چرا؟

9
درست به همین دلیل که خودتان اعلام می دارید:
«بستگی دارد که از چه چیزی جانبداری به عمل آید.»

10
مثال:
وقتی عمله ای از سوسیالیسم سرسختانه دفاع کند،
دفاع هم می کند،
عملا
از حقیقت عینی دفاع کرده است.

11
مهم نیست که قادر به توضیح علمی موضع خود باشد و یا نباشد.
این ولی تعصب نیست.

12
این جانبداری طبقاتی از منافع طبقاتی خویش است.

13
تعصب اما بار منفی دارد.

14
جانبداری
ـ بر خلاف تعصب ـ
می تواند مثبت و یا منفی باشد.
علمی و یا ضد علمی باشد.

15
ایده ئولوژی می تواند
ـ به عنوان مارکسیسم ـ لنینیسم ـ
علمی باشد
16
ایده ئولوژی ضمنا می تواند
ـ به عنوان مکاتب امپریالیستی و فوندامنتالیستی ـ
ضد علمی باشد

مذهبی ها همگون نیستند.

1
هم بورژوائی می تواند مذهبی باشد و است
هم عمله ای

2
هم فئودالی می تواند مذهبی باشد و هم رعیتی

3
رفتار ما با آدم ها
باید بر پایه تعلقات طبقاتی شان باشد
و نه بر پایه اعتقادات شان

4
برای ما آدم مذهبی و غیر مذهبی
مطرح نیست

5
انسان موجودی نوعی است
همه با هم برابرند.

6
مذهب فرمی از شعور اجتماعی است و
تا زمانی که فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی توده ای نشده،
بهتر از هیچ است.

7
مذهب را نباید با زباله ای که فوندامنتالیسم و امپریالیسم به خورد خلایق می دهند، عوضی گرفت

8
مفهوم نژاد
در جامعه اعتبار ندارد

9
جای نژاد را در جامعه
طبقات اجتماعی
گرفته است.

10
نژاد مفهومی بیولوژیکی است

11
نژاد
شامل حال نباتات و جانوران می شود
نه شامل حال انسان ها

12
فاشیسم
(شوپنهاوریسم، نیچه ئیسم و غیره)
از آن استفاده می کند
چون سودای
جنگل واره کردن جامعه را
ددواره کردن انسان ها را
در سر دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر