۱۳۹۴ اسفند ۱۹, چهارشنبه

تأملی در سخنان مائوتسه دون (3)


تحلیلی از 
یدالله سلطان پور

انقلاب مجلس مهمانی نیست. 
مقاله نویسی نیست.
نقاشی یا گلدوزی نیست.
انقلاب نمی تواند، انقدر ظریف و آرام، آنقدر نجیب و معتدل، آنقدر مهربان
 و مؤدب، آنقدر خود دار و با شفقت باشد.

انقلاب شورش و طغیان است.
انقلاب عملی است، قهر آمیز که بدان وسیله یک طبقه، طبقه دیگر را واژگون می سازد.

1
اولا تصمیمگیر نهائی در هر زمینه توده است.

2
به همین دلیل کارگران بلشویک
 حتی با دادن قربانیان بیشمار
در اقناع توده به صحت افکار لنین
تلاش می ورزیدند.

3
انقلاب اکتبر
قبل از اینکه در کوچه و برزن و خیابان پیروز شود
در روح توده پیروز می شود.

4
در انقلاب اکتبر
روح بلشویسم است که مادیت می یابد.
روح و یا شعور به مثابه عام ترین مقوله فلسفی

5
به توده نمی توان زور گفت
برای توده نمی توان تعیین تکلیف کرد.

6
با توده می توان هماندیشی کرد.

7
از توده می توان آموخت و احیانا قانع ساخت.

8
این فلسفه فاشیسم و فوندامنتالیسم است
که توده را خر تلقی می کند.

9
ثانیا اعمال قهر
خود فرم های متنوع دارد.

10
النده و رهبر بولیوار ونزوئلا از طریق انتخابات
دست به انقلاب زدند و پیروز شدند.

11
اشکال کار النده
نه در قبضه قدرت سیاسی
بلکه در حفظ قدرت و توسعه و تحکیم آن بود.

12
النده به توصیه های رئالیستی ـ راسیونالیستی فیدل کاسترو
تمکین نکرد.
یعنی لنینیسم را زیر پا نهاد.

13
اتفاقا سخن یاد شده انگلس در همین  زمینه است:

الف
انقلاب پیروز مند
باید ضد انقلاب قانونشکن را
به مثابه مجرم
به بازخواست کشد.

ب
یعنی سرکوب کند.

ت
یعنی از انقلاب و دستاوردهای آن با تکیه بر قانون دفاع کند.

14
اعمال قهر می تواند اقتصادی، سیاسی، نظامی، فکری، نظری، ایده ئولوژیکی و اتیکی (اخلاقی) باشد.

15
هر مبارزه ایده ئولوژیکی
 در همین فیس آباد حتی
فرمی از اعمال قهر طبقاتی و انقلابی است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر