۱۳۹۴ اسفند ۸, شنبه

سیری در شعری از احسان طبری (2)


نشریه دنیا شماره 4   
زمستان  1345))
زمان را گنج ها در آستین است!
تحلیلی از شین میم شین

سعدی
به قدر هنر جست باید محل
بلندی و نحسی مکن چون زحل

نی بوریا را بلندی نکو ست
که خاصیت نیشکر خود در او ست

·        معنی تحت اللفظی:
·        مقام هر کس باید متناسب با هنر او باشد.
·        پس تو بسان کیوان، در عین نحسی، بالا منشین.
·        بلندی نی بوریا پسندیده است.
·        برای اینکه حاوی نیشکر است.

1
·        سعدی در این دو بیت برای اثبات حقانیت بالانشینی اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) به بهانه داشتن اصل و نسب و خون اشرافی، از بالانشینی کذائی نی بوریا بدلیل داشتن خاصیت نیشکر (هنرمندی نی)، سوء استفاده استدلالی می کند.

·        این همان ترفند تحمیق خلایق از طریق ناتورالیزه کردن مسائل اجتماعی و یا برعکس، از طریق سوسیالیزه و هومانیزه و آنتروپومورفیزه کردن چیزها و پدیده های طبیعی است.

2
·        عوامفریبی سعدی وقتی آشکار می گردد که همین نی بوریا را در جای دیگر برای اثبات تربیت ناپذیری توده های تهیدست و صدور حکم اعدام آنان به خدمت می گیرد:

با فرومایه روزگار مبر!
کز نی بوریا، شکر نخوری

·        معنی تحت اللفظی:
·        با اعضای طبقات اجتماعی پایین معاشرت مکن.
·        چون نی بوریا حاوی شکر نیست.
·        توخالی است.

3
·        کسی نیست بگوید:
·        ای شیخ شیراز، چرا نی بوریا برای اثبات هنرمندی اعضای طبقه حاکمه انگل، حاوی نیشکر بود و برای اثبات پستی توده های مولد و زحمتکش، خالی از نیشکر شده است؟

4

حکیمی را پرسیدند:
«چندین درخت نامور، که خدای عز و جل آفریده است و برومند،
هیچ یکی را آزاد نخوانده اند، مگر سرو را، که ثمره ندارد.
گوئی، در این چه حکمت است؟»
گفت:
«هر یکی را دخلی معین است، به وقتی معلوم
 و گهی تازه اند و گاه پژمرده.
و سرو را هیچ نیست و همه وقتی تازه است
 و این است صفت آزادگان.»

·        سعدی در این حکایت هم به در می گوید تا پنجره بشنود.
·        سعدی در این حکایت، درختان برومند از قبیل سیب و گلابی و گیلاس و آلبالو را با درخت بی بر مثلا سرو مقایسه می کند.

·        مقایسه متد بدی نیست.
·        اگر آدم فکری در کله و حرفی در چنته نداشته باشد، می تواند برای خودفریبی و عوامفریبی هر چیزی را با هر چیز دیگر مقایسه کند و نتیجه دلخواه خود را بگیرد.
·        مثلا آدم می تواند چندرغازی را که به عنوان دستمزد می گیرد، دلیلی بر بزرگواری کارفرمای خویش جا بزند.
·        فقط کافی است که خود را با همکارش مقایسه کند که کارفرما همین چندرغاز را هم از او دریغ داشته است.

5
حکیمی را پرسیدند:

·        عوامفریبی سعدی از همین جمله اول حکایت آشکار می گردد:
·        وقتی سعدی سم ایده ئولوژیکی فئودالی خود را می خواهد به حلق خواننده و شنونده موعظه اش بریزد، جفنگ ایده ئولوژیکی خود را نه از زبان خود، نه از زبان رهگذری، بلکه از زبان حکیمی (فیلسوفی) تبیین می دارد تا شنونده و خواننده موعظه ایده ئولوژیکی از همان لحظه اول گرم و نرم و خام و خر شود و تن به تمکین دهد.

6
حکیمی را پرسیدند:
«چندین درخت نامور، که خدای عز و جل آفریده است و برومند،
هیچ یکی را آزاد نخوانده اند، مگر سرو را، که ثمره ندارد.
گوئی، در این چه حکمت است؟»

·        سؤال ایده ئولوژیکی با تردستی تمام طرح می شود:
·        درختان به دو طبقه تقسیم بندی می شوند:
·        درختان برومند و درختان بی بر

·        سعدی اصلا به روی خود نمی آورد که درخت بی بری وجود ندارد.
·        همان سرو هم برای انتقال هسته ای و تکثیر خود بر خاص خود را تولید می کند و پایین می اندازد تا به جای دیگر برده شود و تکثیر و حفظ نوعش امکان پذیر گردد.
·        تنها تفاوت سرو با سیب این است که بر سرو بر خلاف سیب برای آدم ها قابل خوردن نیست.

7
حکیمی را پرسیدند:
«چندین درخت نامور، که خدای عز و جل آفریده است و برومند،
هیچ یکی را آزاد نخوانده اند، مگر سرو را، که ثمره ندارد.
گوئی، در این چه حکمت است؟»

·        سعدی اصلا و ابدا به روی خود نمی آورد که منظورش از سرو اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) است و منظورش از درختان برومند، بندگان، غلامان، کنیزان، کلفت ها، رختشوها، رعایا، پیشه وران و زحمتکشان دیگر است.
·        خواننده باید خودش بی آنکه خود ملتفت شود، سرو و سیب را سوسیالیزه کند و به اعضای طبقه حاکمه و توده برسد.

·        همین کار سعدی را امروزه طبقه حاکمه امپریالیستی مینیاتوریزه کرده و در همه عرصه های حیات اجتماعی دم به دم به خدمت گرفته است.
·        عوامفریبی توتال.
·        عوامفریبی جزء به جزء
·        عوامفریبی دم به دم ملی و بین المللی، کشوری و تمام ارضی (گلوبال)   

8
حکیمی را پرسیدند:
«چندین درخت نامور، که خدای عز و جل آفریده است و برومند،
هیچ یکی را آزاد نخوانده اند، مگر سرو را، که ثمره ندارد.
گوئی، در این چه حکمت است؟»

·        سؤال حکیم عوامفریب قرون وسطی این است که چرا سرو را که بی ثمر است، آزاد و آزاده می نامند و نه سیب را.
·        خواننده تا با به خود آید، به آزادگی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی (خمینی و خامنه ای و کوسه و کروب و میر حسین و خلخالی)  ایمان آورده است.

9
حکیمی را پرسیدند:
«چندین درخت نامور، که خدای عز و جل آفریده است و برومند،
هیچ یکی را آزاد نخوانده اند، مگر سرو را، که ثمره ندارد.
گوئی، در این چه حکمت است؟»

·        خواننده بدبخت ضمنا به این نتیجه رسیده است که درختان برومند و بی بر را نه باغبان و رعیت و دهقان، بلکه خدای عز و جل آفریده است.
·        این هنوز تمامت ترفند ایده ئولوژیکی شیخ شیراز نیست.  

10
گوئی، در این چه حکمت است؟»
گفت:
«هر یکی را دخلی معین است، به وقتی معلوم
 و گهی تازه اند و گاه پژمرده.
و سرو را هیچ نیست و همه وقتی تازه است

·        خدای عز و جل ـ به مثابه باغبان آسمانی ـ انتزاعی ـ به حکمت الهی، سرو را بی بر و سیب را برومند خلق کرده است تا سرو همیشه سر حال و شاداب باشد و سیب هر از گاهی سر حال و عمدتا پژمرده و لخت و عور باشد.
·        سرو یعنی همان اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی که ساز کیفش همیشه کوک است و سر حال و شنگول و شاداب است.
·        چیزی کم و کسر ندارد.

·        درختان برومند هم همان توده های مولد و زحمتکش اند که اگرچه مولد همه چیزند، ولی خود بی همه چیزند.
·        لذت اولی و ریاضت و ذلت دومی هر دو بنا بر مشیت الهی است.
·        خدای عز و جل است که به سرو بی بر «صد گونه نعمت داده» و به میلیارها درخت برومند، «نان جو، آلوده بر خون» (بابا طاهر عریان)    

11
و این است صفت آزادگان.»

·        اکنون نتیجه نهائی گرفته می شود:
·        سرو جزو آزادگان است و سیب جزو بردگان.
·        سرو جزو طبقات ممتاز است و سیب جزو طبقات پست و فرومایه.
·        پس زنده باد نظام ارباب ـ رعیتی، که بنا بر حکمت کذائی الهی تشکیل یافته است.
·        پس انگلی سرو (طبقه حاکمه انگل) به اراده خدای عز و جل است.
·        خودشان اصلا تقصیر ندارند.
·        اگر روزی درختان برومند اعتراض داشتند، باید با خدای عز و جل در افتند.
·        کاری که می تواند بسیار گران تمام شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر