مرگ گئومات
ادامه
·
اما آن کس که از میان هفت همپیمان هخامنشی
·
پیش از دیگران به هیولای مجوس بدگمان شد
·
اوتانه، برادر کاساندان ـ همسر کوروش ـ بود.
·
زیرا می دید که شاه نوین هیچگاه در انظار ظاهر نمی شود
·
و هرگز پارسیان را به حضور نمی پذیرد.
·
پارمیس، دختر اوتانه زن کامبیز بود
·
که همراه با زن دیگر او، آتوسا
·
به تصاحب هیولای مجوس درآمده بود.
·
اوتانه که می دانست کوروش در سال های گذشته
·
به پادافره ی گناهی بزرگ
·
گوش های هیولای مجوس را بریده
·
از دخترش خواست که شب در بستر
·
گوش های شاه را بجوید.
·
یک شب که نوبت همخوابگی به پارمیس رسید
·
او صبر کرد تا شاه به خواب رود
·
و آنگاه دست به سوی گوش هایش برد
·
اما شگفتا! شاه «مگوش»، گوش نداشت
·
پس دختر راز «مجوس» را با پدر در میان گذاشت
·
و پدر آن را با پنج همخاندان دیگر.
·
در همان زمان داریوش، پسر فرماندار شوش از راه رسید
·
و با شش پنهانکار دیگر همپیمان شد
·
تا شاه غاصب را از میان بردارند.
·
داریوش گفت:
·
«من به دربان می گویم که پیغامی از شوش دارم
·
و آنگاه همه خود را به بارگاه شاه می رسانیم
·
و دو برادر مجوس را از پا درمی آوریم.»
·
اوتانه گفت:
·
«شتابزدگی کار اهریمن است
·
و دروغ گفتن به دربان، گناهی بزرگ.»
·
داریوش گفت:
·
«اگر شتاب نکنیم
·
راز مان از پرده برون خواهد افتاد.
·
اما دروغ و راست، هر دو وسیله هستند
·
تو راست می گویی، نه به خاطر حقیقت
·
بلکه می خواهی با شهرت به راستگویی
·
به دل مردم راه یابی
·
و دروغ می گویی، چون به مصلحت تو است.»
·
بدین سان هفت توطئه گر همپیمان شدند
·
و سوار بر اسب به سوی کاخ راندند
·
ناگهان در آسمان هفت باز شکاری پدیدار شدند
·
که دو کرکس لاشخور را دنبال می کردند
·
و چون بدانها رسیدند هر دو را پاره کردند.
·
هفت اسب سوار این نشانه را به فال نیک گرفته
·
بی درنگ وارد کاخ شده
·
هر دو برادر مجوس را سر بریده
·
کله هاشان را به دست گرفته در شهر می گشتند
·
و به مردم نشان می دادند.
·
مردم که بوی خون شنیدند
·
به جنون نسل کشی افتادند
·
و بسیاری از مجوسان را کشتند.
·
پارسیان هر ساله این واقعه را جشن می گیرند
·
و آن را روز «مغ کشی» می نامند
·
و در آن روز هیچ مجوسی نباید به خیابان آید.
تاریخ
هرودوت،
کتاب
سوم.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر