تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
می شناسی ام اگر نگه کنی، من برادر توام
راه کج مکن ز من، به هرزه رو ترش مکن
باز گرد و بنگرم!
من به سوی آنچه بوده، پاک بوده، می روم
• معنی تحت اللفظی:
• اگر نگاهم کنی، مرا باز خواهی شناخت.
• من بیگانه نیستم، بلکه برادر تو هستم.
• راهت را بیهوده از من کج مکن.
• برگرد و مرا ببین.
• من به سوی آنچه که همیشه بود و پاک بوده، می روم.
1
می شناسی ام اگر نگه کنی، من برادر توام
راه کج مکن ز من، به هرزه رو ترش مکن
باز گرد و بنگرم!
• محتوای این بند شعر سیاوش از همان زمان انتشارش ما را به خود مشغول داشته است:
• سؤال ما این بوده که مخاطب سیاوش کیست که هم برادر او ست و هم چشم دیدن او را ندارد؟
2
من به سوی آنچه بوده، پاک بوده، می روم
• سؤال اول این است که سمتگیری سیاوش چه ربطی به مخاطب دارد که با مشاهده اش، راه کج می کند و اخم می کند؟
3
من به سوی آنچه بوده، پاک بوده، می روم
• سیاوش با این جمله، به مخاطب خویش، هشدار می دهد:
• سیاوش سمتگری مخاطب خویش را به عنوان رفتن به سوی آنچه ناپاک است، قلمداد می کند.
• منظور سیاوش کدام سمتگیری است؟
• ما که سودای گمانورزی نداریم تا دست به داوری زنیم.
• شاید در ادامه شعر، هویت مخاطب معلوم شود.
4
می روی به خانه، فاتحانه، شادمان
می روی به بستر ای رفيق
می روی به خواب
شب خوشت.
من به وعده گاه دیدگان ناغنوده می روم
• معنی تحت اللفظی:
• تو شادمانه و فاتحانه به خانه می روی.
• می روی که بخوابی.
• شبت خوش.
• من سر قرار با بیداران می روم.
• اکنون معلوم می شود که مخاطب سیاوش فردی راضی و خشنود و فاتح و پیروز است.
• یعنی به آماج خود رسیده است و به همین دلیل، می رود تا با خیال راحت بخوابد.
• در حالیکه خود سیاوش هنوز راضی و خشنود و فاتح و پیروز نیست و برای ادامه نبرد به وعده گاه با یاران می رود.
• اکنون دوباره این سؤال پیش می آید که این برادر سیاوش کیست که با پیروزی اجامر اسلامی به آماج خود رسیده است و ضمنا چشم دیدن سیاوش را ندارد؟
5
هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!
• معنی تحت اللفظی:
• هر کسی به راه خود می رود.
• راه من، اما راه توده است.
• این بیت آخر شعر است و ضمنا استنتاج شاعر توده و حزب توده است:
• هر کس به راه خود می رود.
• شاعر توده و حزب توده اما به راه توده می رود.
• این به چه معنی است؟
6
هر کسی به راه خویش می رود
• این اولا بدان معنی است که مخاطب سیاوش، فردی اگوئیست است.
• مدافع منافع فردی خویش است و به راهی می رود که با منافع فردی اش دمساز باشد.
• فرد ایزوله و تنها اما وجود ندارد.
• هر فردی در جامعه، جایگاهی دارد و به همین دلیل به قشر و یا طبقه اجتماعی معینی تعلق دارد.
• سیاوش این حقیقت امر را بهتر از هر علامه ای می داند.
• بنابرین، منظور سیاوش این است که هر کسی به راه طبقاتی خویش می رود.
• این اما بدان معنی است که برادر او و رفیق کذائی او، در عین حال، دشمن طبقاتی او ست.
• چون در آن واحد نمی تواند هم سمتگیری توده ای سیاوش راه پاک باشد و هم سمتگیری اگوئیستی ـ طبقاتی مخاطب او.
7
هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!
• حکم (جمله) «هر کسی به راه خویش می رود»، حکم عامی است.
• به همین دلیل شامل حال خود شاعر هم می شود:
• یعنی سیاوش هم به راه خویش می رود.
8
هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!
• اما با اعلام اینکه من به راه توده می روم، تناقضی وارد عمل می شود:
• سؤال این است که چگونه می توان هم به راه خود رفت و هم به راه توده؟
9
هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!
• برای پاسخ به این پرسش باید توان تفکر دیالک تیکی را داشت:
• سیاوش در این جمله آخر، دیالک تیک فرد و جامعه را به شکل دیالک تیک توده ای و توده بسط و تعمیم می دهد:
الف
هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!
• این اولا بدان معنی است که راه توده ای با راه توده یکی است.
• به همین دلیل سیاوش ضمن رفتن به راه خویش، به راه توده می رود.
هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!
• این ثانیا بدان معنی است که سیاوش در دیالک تیک توده ای و توده، نقش تعیین کننده را از آن توده می داند.
• به همین دلیل منافع شخصی خود را تابع منافع توده می سازد.
• یعنی از منافع فردی خویش صرفنظر می کند تا از منافع توده پاسداری کند که ضمنا به معنی دفاع از منافع فردی او ست.
• درست بسان «سگ گله با قلاده زرین» (پروین اعتصامی)
• درست بسان «سگ ملت» (ستارخان)
• این طرز استدلال نه طرز استدلال هر کسی، بلکه طرز استدلال کسی است که تک تک سلول های اندامش توده ای است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر