۱۳۹۴ بهمن ۱۰, شنبه

سیری در شعری از میرزا علی معجز (41 )


میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار

بیر عبا سالدی آنام چینیمه، گئیدیم قولونی
«عیبدور، بوردا قولین گییمه عبانین»، دئدیلر

«مسجده داخل اولان وقتده کرنوش ایله،
وئر سلام، ئوپ گیله دستارین آغانین»، دئدیلر

دئدیم:
«آللهه باخین، ائتمیون، آخر ئولدوم»،
«گر بوجور ائتمیه سن، چوخدی زیانین»، دئدیلر

·        معنی تحت اللفظی:
·        مادرم عبائی روی شانه ام انداخت.
·        من هم عبا را پوشیدم.
·        گفتند:
·        «پوشیدن عبا اینجا عیب است.
·        ضمنا به هنگام ورود به مسجد تعظیم کن، سلام بده و دست و دستار ملا را ببوس»

·        گفتم:
·        « به خاطر خدا هم که باشد، دست از سرم بردارید.
·        جانم به لبم رسید.»

·        گفتند:
·        «اگر چنین نکنی ضررهای بسیار خواهی داشت.»

1
·        معجز در این بند شعر، از رسم و روال سنتی دیرین در جامعه عقب مانده پرده برمی دارد:
·        امروزه این سنت بیهوده ی آزارنده را با مفهوم «گیر دادن» تبیین می دارند.
·        بدین طریق هر رفتار و گفتار و کرداری در هر حوزه جامعه کلیشه واره می شود.
·        همه رفتارها و گفتارها و کردار های اعضای جامعه بظاهر شبیه یکدیگر می گردند، بی آنکه ماهیتا کمترین شباهتی به یکدیگر داشته باشند:

الف

·        همه به همدیگر تعظیم می کنند.
·        سلام و علیک می کنند.
·        روبوسی می کنند.
·        احول پرسی می کنند.
·        نسبت به همدیگر چاپلوسی می کنند.
·        عیوب یکدیگر را نادیده می گیرند و چه بسا از عیب همدیگر، حسن می سازند، از ذلت یکدیگر، فضیلت سرهم بندی می کنند.

ب
·        اعضای این جهنم تشنه به خون یکدیگرند، ولی در حرف، خود را فدائی یکدیگر جا می زنند.

ت
·        چه بسا سعادت خود را در فلاکت همنوع می بینند، ولی تظاهر به خیرخواهی می کنند.

2
·        چنین جهنمی اصلا جامعه و همبود (اجتماع) نیست.
·        چنین اجتماعی بیشتر به جنگل شباهت دارد که هر جانوری در آن در کمین دیگری است.
·        معجز از این ابتذال اجتماعی فراگیر پرده برمی دارد و آن را به تیغ تیز طنز می سپارد.
  
3

دوشدی دالیمجا بش اون دانه، دیلنچی هر گون
«وئر گوراخ هموطن، حقین فقرانین»، دئدیلر

دئدیم:
«ای وای نه چوخدور فقراسی بو یرین»!
«وار شبسترده فابریقاسی گدانین»، دئدیلر

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر روز چندین گدا به دنبالم افتاد که می گفتند:
·        «هموطن، حق فقرا را رد کن، بیاد.»  

·        گفتم:
·        «ای وای!
·        تعداد فقرا در این دیار لا تحد و لا تحسی است.»

·        گفتند:
·        «تو کجای کاری؟
·        در شبستر، کارخانه ی تولید گدا دایر است.»  

4
·        شاعر روشنگری در این بند شعر از کثرت لومپن پرولتاریا در کسوت گدایان پرده برمی دارد:
·        قشر اجتماعی خانه خراب گشته ای که به بهای تخریب اعتبار انسانی و اجتماعی خویش، از طریق ریزه خواری از کیسه و سفره این و آن روزگار می گذراند.

5
·        دلیل کثرت لومپن پرولتاریا در کسوت های متنوع از دزد و جیب بر و قاچاقچی و قمار باز و جنده و جاکش و جاسوس و خبرچین و رهزن و گردنه گیر و لات و لاشخور، سطح توسعه بغایت نازل نیروهای مولده است.
·        معجز از این حقیقت امر خبر دارد.
·        به همین دلیل از سوئی دست به روشنگری علمی و انقلابی می زند و از سوی دیگر راه حل بنیادی و ریشه ای ارائه می دهد:
·        دفاع پیگیر معجز از توسعه علم و فن، مدرنیزاسیون جامعه و خروج از بندگی و ابستگی مادی و فکری در این رابطه است.

6
«مالیوین بشده بیرین وئر سیده، مفته خورا»،
«اوجلارین کسمه بیغین، چکمه دابانین»، دئدیلر

·        گفتند:
·        «یک پنجم (خمس) دارائی ات را به سادات انگل و مفتخور بده.
·        نوک سبیلت را مزن و پاشنه کفشت را مکش.»

·        معجز در این بیت واپسین این شعر به انتقاد از انگل پروری می پردازد:
·        به انتقاد از «داد» بی «ستد» و «ستد» بی «داد.»      

7
·        سادات کیانند؟

·        دلیل تعلق خمس مال هر مؤمن به سادات کدام است؟

8
سید به معنی آقا و سرور است
سید به کسانی اطلاق می ‌شود که از طرف پدر از نسل هاشم ـ جد پیامبر اسلام ـ باشد یا از قبیله بنی هاشم باشد.
سیادت به فرزندان محمد از طریق  فاطمه ـ دختر محمد ـ و علی ـ پسر ابوطالب ـ  می رسد.
سادات دو شاخهٔ اصلی دارند:
الف
سادات علوی
نوادگان  علی از طریق سه تن از پسران او
محمد حنفیه از خوله دختر قیس
عباس بن علی از ام ‌البنین
عمر بن علی
از صهباءِ ثعلبیه
که از میان پسران متعدد علی فرزند یافته اند.
ب
سادات هاشمی
نوادگان حسن و حسین
بسته به انتساب به حسن یا حسین، سادات حسنی یا حسینی گفته می‌ شود و از نظر فقه شیعه کسانی که خمس به آنها تعلق می‌ گیرد، این سادات هستند

·        خمس یکی از ترفندهای پیامبر اسلام باید باشد تا قوم و خویش خود را تا ابد بیمه کند.
·        طبقه حاکمه  (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی)  بدین طریق و با این ترفند شرعی، بخش مهمی از دارائی جامعه را تصاحب می کند، بی آنکه برای اخذ این ثروت جامعه، کاری کرده باشد.
·        این فرمی از «ستد» بی «داد» طبقه حاکمه است.
·        این فرمی از بیداد است که شاعر روشنگری به تیغ تیز طنز انقلابی و علمی می سپارد.

9
·        ضرر و زیان پداگوژیکی این رسم و روال دینی دیرین، انگل پروری است.
·        این به معنی تبدیل بخشی از اعضای جامعه به لومپن پرولتاریا ست.
·        این عملا به معنی تخریب سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی آنها ست.
·        این به معنی تبدیل بخشی از اعضای جامعه به انگل و گدا ست.

·        چنین پدیده ای با روح هومانیسم، رنسانس، روشنگری و بویژه با روح مارکسیسم ـ لنینیسم در تضاد است.

پایان
ادامه دارد.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر