میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
شعرخوانی
میرزا علی معجز
به
مناسبت افتتاح اولین مدرسه دخترانه
در
شبستر
در
سال 1309 هجری شمسی
اوخویوب، یازان خانوملار، یازار
عاشقینه، نامه
او که یازدی نامه، دی نه:
« گئده جک اسیر، شامه
وئره هر کس ای جماعت، قزینین الینه،
خامه
اولو روز حشر او شخصین، حسراتی بی نهایت.»
·
معجز اکنون از مشخصه دیگر روحانیت
پرده برمی دارد.
·
به عبارت دقیقتر از علم ستیزی و
خرافه ستایی روحانیت پرده برمی دارد:
1
اوخویوب، یازان خانوملار، یازار
عاشقینه، نامه
·
بهانه روحانیت این است که اگر
دختری خواندن و نوشتن بیاموزد، به پسری نامه عاشقانه می نویسد.
·
در قاموس روحانیت مکاتبه دختری با
پسری به معنی فساد اخلاقی است.
2
او که یازدی نامه، دی نه:
« گئده جک اسیر، شامه
·
هر دختری با پسری مکاتبه کند، تا
درجه اسیری سقوط می کند.
3
وئره هر کس ای جماعت، قزینین الینه،
خامه
اولو روز حشر او شخصین، حسراتی بی نهایت.»
·
اگر کسی قلم و کاغذ دست دخترش دهد،
روز قیامت حسرتکش حوری و غلمان و دیگر نعمات جنت خواهد ماند.
·
طنز قضیه همینجا ست که شاعر روشنگری
تبیین می دارد:
·
همان کسی که از تشکیل رابطه زن و
مرد هشدار می دهد و آن را مذموم قلمداد می کند، درست همان کسی است که وعده عیاشی
ابدی در بهشت می دهد.
4
اوخویوب، یازان خانوملار، یازار
عاشقینه، نامه
او که یازدی نامه، دی نه:
« گئده جک اسیر، شامه
وئره هر کس ای جماعت، قزینین الینه،
خامه
اولو روز حشر او شخصین، حسراتی بی نهایت.»
·
فونکسیون ایده ئولوژیکی روحانیت مقاومت
در مقابل پیشرفت علم و فن است.
·
فونکسیون ایده ئولوژیکی روحانیت خر
پروری (اوبسکورانیسم) است.
·
خر پروری ـ در تحلیل نهائی ـ به
معنی تخریب نیروهای مولده جامعه است.
·
چون در قلب نیروهای مولده هر جامعه
انسان و علم و فن قرار دارد.
·
هر چه انسان خرتر و هر چه علم مذموم
تر باشد، نیروهای مولده به همان اندازه عقب مانده تر خواهد بود.
·
معجز پیامدهای ذلتبار عقب ماندگی نیروهای
مولده را در اشعار طنز آمیز دیگرش گوشزد خواهد کرد.
·
تار و پود اشعار معجز را دغدغه
خاطر او از عقب ماندگی نیروهای مولده تشکیل می دهد.
5
دئدی، دوشدی چون
نفسدن، او جناب اشرف الناس
من ایاقه دوردوم اوندا، دئدیم:
«ای گروه نسناس
ده یین او گوبک یازانه، قلمین اوجون، یاواش باس
گوبگینی اینجیدیرسن، عوراتی بی نهایت.
نسناس
جانوری
افسانه ای وموهوم شبیه انسان است که هیکل مهیب دارد
نوعی
از بوزینه
میمون آدم نما
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی اشرف مردم گفت و گفت و از نفس
افتاد، من پا شدم و گفتم:
·
«ای جماعت نسناس، به ناف نویس بگویید که نوک
قلم را با احتیاط فرو کند.
·
چون ناف زنان بی نهایت درد می
گیرد.»
6
·
معجز در این بند شعر از خرافه ای
رایج در جامعه عقب مانده انتقاد می کند:
·
برای باردار گشتن زنان، فالچی اورادی
را بر ناف زنان می نوشت.
·
معجز بدین طریق، با هنرمندی ستایش
انگیزی طنز تلخی را توسعه می دهد که با نگارش در رابطه است:
·
او منع آموزش نگارش زنان را با توصیه
نگارش ناف زنان در رابطه دیالک تیکی قرار می دهد:
·
این بدان معنی است که آخوند با نهی
زنان از آموزش نگارش، راه را برای اشاعه خرافه ناف نگاری هموار می سازد.
·
عظمت طنز معجز در استتار مواد
منفجره طنز است.
·
خواننده برای درک طنز ژرف و مستور معجز
باید به تسلیحات ژرف اندیشی مسلح گردد.
·
به همین دلیل، بدون خرد اندیشنده، درک
طنز معجز دشوار خواهد بود.
7
بیلیرم نه دور خیالی، حضراتون ای
محبان
دییسیز که خدمت ایلر بیزه، کلبه ملا
قربان
یازلارسا ناف نسوان، چوخالار نفوس
ایران
وطنه اولار اولارون، خدماتی بی نهایت.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای دوستداران، من از خیالات شما
حضرات خبر دارم.
·
از دید شما، آخوند خادم خلق است و اگر
ناف زنان نگاشته شود، جمعیت ایران افزایش می یابد و خدمات کلان به میهن ادا می شود.
·
معجز در این بند شعر نیز با طنز
تلخی از عقب ماندگی فکری مردم و قحط خرد اندیشنده انتقاد می کند.
·
ظاهرا وضع کماکان به همان منوال
سابق است.
·
درد هم همین است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر