گلسنگ / مراسم / برزخ
سرچشمه:
اخبار روز
گلسنگ
(۱۳۸۷)
·
سنگی
·
رها شده در شعرهای من.
·
سنگی که ناگفته هایم را
·
در خود نهان کرده است.
·
امشب
·
آسمان شهابی را می سراید
·
و شعری بر سنگی
·
گلسنگ میشود.
مراسم
(۱۳۸۷)
·
کنار نرده ی ایوان
·
از جرعه های چای تا لرزه های دست،
·
واژه ها
·
در بی تابی اندوه
·
تب کردهاند.
·
مرگ
·
چترش را بسته است و
·
سوگواران
·
در اتاق می گریند.
برزخ
(۱۳۸۵)
(۱۳۸۵)
·
یخبادی
·
از گذرگاه جهان می گذرد
·
و کسی
·
دروازه های دوزخ و پردیس را می بندد.
·
سرمازده
·
نشانی برزخ را
·
از رهگذران می پرسم.
·
صدایم به خود بازمی گردد
·
و پاره های دلم را یخباد می برد.
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر