۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

کلنجار مفهومی ستاره و سار (8)


میمحا نجار
   
سار

·        تجرید و یا انتزاع را حسابی یاد گرفته ام.
·        دیروز برای رسیدن به مفهوم انتزاعی لومپن ساعت ها وقت صرف کردم.

ستاره

·        خوب نتیجه اش چی بود؟  

سار

·        لومپن به نظر من از تجرید افرادی تشکیل می شود که یا کار ثابت ندارند و یا اصلا کار ندارند و به طرق انگلی روزگار می گذرانند.

ستاره

·        آره.
·        اگر از لومپن که مفهومی مجرد و انتزاعی است بخواهی به لومپن های مشخص در جامعه برسی، چه می کنی و به چه کسانی می رسی؟  

سار
تجرید

·        برای رسیدن از مجرد (و یا انتزاعی) به مشخص، راه رفته در تجرید را برمی گردم.
·        اگر از تجرید سرو و صنوبر و غیره به مفهوم انتزاعی و یا مجرد درخت رسیده ایم.
·        اکنون باید از مفهوم مجرد درخت که فقط در ذهن ما وجود دارد، برگردیم و به تک تک درختان مشخص مثلا سرو و صنوبر و بید و بیدمشک و غیره برسیم.
·        بدین طریق، دیالک تیک مجرد و مشخص به شکل دیالک تیک درخت و سرو و صنوبر و غیره بسط و تعمیم می یابد.

ستاره
·        درست است.
·        اسم این برگشت از مجرد به مشخص چیست؟
·        به عبارت دیگر، ضد دیالک تیکی تجرید و یا انتزاع چه نام دارد؟

سار

·        تعمیم نام دارد.
·        منهم گفتم که دیالک تیک مجرد و مشخص به شکل دیالک تیک درخت و سرو و صنوبر بسط و تعمیم می یابد.
·        ضد دیالک تیکی تجرید، تعمیم نام دارد.

·        دیالک تیک تجرید و تعمیم، دیالک تیک رفت و برگشت است:
·        رفتن از مشخص ها (سرو و صنوبر و غیره)  به مجرد (درخت) و برگشت از مجرد به مشخص ها.

ستاره

·        آره.
·        حق با تو ست.
·        در مورد لومپن از چه قرار بود؟  

سار

·        من از تجرید لومپن های مشخص مثلا خودفروشان، تن فروشان، جاکشان، زورگیران، دزدان، قاچاقچیان، رهزنان، قماربازان، لات ها، اراذل، اوباش، چاقوکش ها، چماق کش ها، گداها و غیره به مفهوم انتزاعی و یا مجرد لومپن رسیدم.

·        اکنون برای تعمیم مفهوم انتزاعی و یا مجرد لومپن راه رفته را برمی گردم:
·        یعنی از مفهوم لومپن به جاکش و تن فروش و زورگیر و دزد و راهزن می رسم.

·        بدین طریق، دیالک تیک تجرید و تعمیم تشکیل می یابد.

ستاره
·        آزه.
·        خیلی خوب پیش می رویم.
·        هماندیشی با تو واقعا حاصلخیز است.

ادامه دارد.

سیری در شعری از شیخ شبستر (20)


دیالک تیک
اثری از واترهاوس

تحلیلی از
میمحا نجار

جهان خلق و امر اینجا یکی شد
یکی بسیار و بسیار اندکی شد

·        معنی تحت اللفظی:
·        جهان خلق و امر به وحدت رسیدند.
·        یکپارچه ای چند پاره شد و چند پاره ای یکپارچه شد.
·        وحدتی تکثیر شد و کثرتی وحدت پذیرفت.

1
جهان خلق و امر اینجا یکی شد
یکی بسیار و بسیار اندکی شد

·        شیخ شبستر در این بیت، با نبوغ خارق العاده ای، چندین دیالک تیک بسیار مهم را بسط و تعمیم می دهد:

الف
جهان خلق و امر اینجا یکی شد

·        شیخ دیالک تیک ماده و روح و یا دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دیالک تیک جهان خلق و جهان امر بسط و تعمیم می دهد.

ب
یکی بسیار و بسیار اندکی شد

·        او از سوی دیگر دیالک تیک وحدت و کثرت را به شکل دیالک تیک یکی و بسیار بسط و تعمیم می دهد.

ت
یکی بسیار و بسیار اندکی شد

·        او ضمنا دیالک تیک تجزیه و ترکیب را به شکل دیالک تیک افزایش و کاهش (تغییر کمی) بسط و تعمیم می دهد.

2
·        اما منظور او از همه این دیالک تیک ها تکثیر یکی (خدا) به شکل هستی مادی و رجعت نهائی همه به سوی او و پیوستن به ذات خویش (خدا) است.

3
·        روح واحد (یکی) به شکل ماده متکثر (بسیار) بسط می یابد و سرانجام ماده به روح برمی گردد، با آن یکی می شود، در آن ذوب، منحل، مضمحل و نابود می شود.  
·        دیالک تیک ماده و روح فرومی پاشد، فقط روح (خدا) می ماند و دایره بسته می شود.
·        پایان همانند آغاز می گردد.
·         روحییگانه،  واحد و تک و تنها باقی می ماند و ماده محو و نابود می شود.

4
·        این نظر شیخ از ریشه غلط و نادرست است.

5
·        شیخ دیالک تیک ماده و روح را به شکل دیالک تیک جهان و خدا بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را نخست وارونه و بعد تخریب می کند:

الف

·        شیخ نقش تعیین کننده را در این دیالک تیک از آن  روح و یا خدا می داند.
·        این چیزی جز وارونه سازی دیالک تیک ماده و روح نیست.  

ب

·        شیخ بعدا وحدت را در این دیالک تیک ماده و روح مطلق و تضاد را منکر می شود.
·        آن سان که ماده و روح در یکدیگر ذوب می شوند و دیالک تیکیت آن از بین می رود.
·        دی پولار (دو قطبی) به مونوپولار (تک قطبی) تنزل می یابد.
·        این هنوز تمامی خبط و خطای بینشی شیخ شبستر نیست.

ت

·        شیخ پس از اضمحلال دیالک تیکیت این دیالک تیک ماده و روح، روح را کماکان حفظ می کند و تریاد عینی موسوم به تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز را پایمال می سازد:
·        چون با تخریب هر دیالک تیک، با حل هر تضاد، هر دو قطب متضاد وحدتمند، هر دو قطب دیالک تیکی از بین می روند و نتیجه این انهدام، سنتزی است، که نه به تز ماننده است و نه به آنتی تز.
·        سفیده و زرده تخم مرغ (تز) در وحدت و تضاد همزمان با نطفه (آنتی تز)، دیالک تیک سفیده و زرده و نطفه را تشکیل می دهند.
·        با فروپاشی این دیالک تیک، یعنی با حل این تضاد، هم تز (سفیده و زرده) از بین می رود و هم آنتی تز (نطفه).
·        نتیجه این روند، سنتزی است به نام جوجه، که نه به نطفه شبیه است و نه به زرده.

6
·        شیخ تصاد دیالک تیکی ماده وروح را، تضاد هستی مادی و خدا را حل می کند، ولی روح (خدا) را دست نخورده باقی می گذارد.
·        این نظر شیخ بلحاظ منطقی غلط و نادرست است و بلحاظ عملی، محال.

·        چون اولا ماده اولین است و ضمنا مقدم بر روح است.
·        روح ثانوی است.
·        ثانیا تضاد ماده و روح لاینحل است.
·        چون خاصیت ماده انعکاس است.
·        هر چیز مادی در چیز مادی دیگر عکس می اندازد که می توان روحش محسوب داشت.

7
·        ماده و نتیجتا دیالک تیک عینی هستی، دیالک تیک ماده و روح، دیالک تیک وجود و شعور، دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی تخریب ناپذیر است.
·        فقط فرم این دیالک تیک تغییر پذیر است.
·        چون نه ماده بی روح می تواند وجود داشته باشد و نه روح بی ماده.
·        آندو دیالک تیک واحدی را می سازند.
·        پیوند دیالک تیکی ماده و روح که مادر همه دیالک تیک های هستی است، ناگسستنی است.

ادامه دارد.

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (396)


پروفسور دکتر هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم اجتماعی / جامعه شناسی
برگردان شین میم شین

بخش هفتم
توسعه جامعه شناسی بورژوائی
در کشورهای مختلف سرمایه داری

پیشکش به 



سرگرد عطارد
سردار سلحشور توده و حزب توده



·        در بخش هفتم، مهمترین مراحلی که جامعه شناسی بورژوائی در ایالات متحده امریکا، فرانسه، بریتانیای کبیر و آلمان فدرال طی کرده، مورد بحث قرار خواهند کرفت.
·        در پایان به رابطه موجود میان توسعه جامعه شناسی در سطوح ملی با آثار کلاسیک سن سیمون، کومته، اسپنسر، دورکهایم، ماکس وبر و پارسونس اشاره خواهد شد.

قسمت اول
جامعه شناسی در ایالات متحده امریکا

1
·        بنیانگذاران اصلی جامعه شناسی امریکا به شرح زیر بوده اند:   

الف

·        ویلیام گراهام سامر (1840 ـ 1910)   

ب

·        جان وارد (1847 ـ 1913)     

ت

·        البیون وودبری اسمال (1854 ـ 1926)   

پ

·        فرانکلین هنری گیدینگز (1855 ـ 1931)   

2
·        ویلیام گراهام سامر، جان وارد، البیون وودبری اسمال و فرانکلین هنری گیدینگز علیرغم اینکه با دورکهایم و ماکس وبر معاصر بوده اند، تصورات اوولوسیونیستی کومته و اسپنسر را نمایندگی می کردند.  

3
·        هدف اصلی آنان این بود که با بررسی آثار کلاسیک جامعه شناسی، امکانات استدلالی مشخص برای بررسی علمی جامعه امریکا، تاریخ آن و آینده آن کسب کنند.    

4
·        ویلیام گراهام سامر، جان وارد، البیون وودبری اسمال و فرانکلین هنری گیدینگز علاقه زیادی به طرح تئوری های اجتماعی عام نداشته اند.   

5
·        هدف آنها تألیف تفاسیری در زمینه ی مطالبات حال حاضر و آینده جامعه بورژوائی امریکا بوده است.  


ویلیام گراهام سامر
مؤلف «راه های مردم» (1907)
«دانش جامعه» (1927 ـ 1928)

1     
·        ویلیام گراهام سامر می خواست طرح توسعه اجتماعی ئی را نمایندگی کند که مبتنی بر انباشت مداوم و بی دردسر سرمایه باشد و به کمک مکانیسم های انتخابی و انطباقی (در اثر او تحت عنوان «راه های مردم»)  مقدمات عمل جامعه همپیوندساز روزمره فراهم آیند که به توسعه بالنده منتهی شود.  

2
·        ویلیام گراهام سامر طرفدار سینه چاک کاپیتالیسم و مخالف سرسخت «انتقاد از سیستم» بوده است.
·        بنظر او، «بزرگ ترین بلاهت این است که یک نفر بتواند کاغذ و قلم بردارد، بنشیند و برای جهان اجتماعی جدید، طرح بریزد.»
·        (سامر، «تلاش بیهوده در جهت غلبه بر جهان»
·        «مقالات ویلیام گراهام سامر»، جلد 1، 1934، ص 106، ترجمه هورست هولتسر)

3
·        از دید ویلیام گراهام سامر، پیشبرد تشکیل سرمایه، بهترین نیروی محرکه توسعه اجتماعی و پیشرفت بشری است.
·        این امر، اگر هم با تحمل ریاضت و زحمت همراه باشد، باز هم امتیازات غیر قابل تخمین به دنبال می آورد.   

4
·        ویلیام گراهام سامر می نویسد:
·        « سرمایه تنها با غلبه بر خویشتن خویش، تشکیل می شود و اگر تصاحب سرمایه، مزایای عالی تر و برتر و بزرگتری به دنبال نیاورد، باز هم کسی لب به شکوه نخواهد گشود و نخواهد گفت که چه مشقاتی را برای کسب آن صرف کرده است.»
·        (ویلیام گراهام سامر، «آنچه که طبقات اجتماعی هر جامعه مدیون یکدیگرند.»، 1925، ص 76)

ادامه دارد.