۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

روشنگری (41)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
پروفسور دکتر کارل هاینتس بارک
برگردان شین میم شین

4
روشنگری آلمان
(بخش آخر)

59


·        انگلس اهمیت تاریخی ـ ایده ای  توسعه فلسفه آلمان از کانت تا هگل را (که در فلسفه هگل به نقطه اوج خود می رسد) در جنبش روشنگری اروپا بشرح زیر توضیح می دهد:

1
·        «پیشرفت فلسفه آلمان از کانت تا هگل چنان پیگیر، چنان منطقی (و اگر مجاز به گفتن باشم)، چنان ضرور بود که در کنار سیستم های یاد شده (یعنی سیستم های کانت، فیشته، شلینگ و هگل) هیچ سیستم دیگری نمی توانست تاب ایستادن داشته باشد.

2
·        دو سه سیستم دیگر نیز بودند، ولی کسی حتی توجهی به آنها مبذول نداشت و چنان بی اهمیت تلقی می شدند که کسی حتی حوصه براندازی شان را نداشت.

3
·        هگل اما علیرغم معارف غول آسایش، علیرغم ژرفای افکارش، چنان غرق درمسائل انتزاعی بود که فرصت رهاندن خود از پیشداوری های عصر خود، عصر ترمیم سیستم های مذهبی و حکومتی نیافت.

4
·        اما شاگردان هگل نظرات دیگری در زمینه این چیزها داشتند.

5

·        هگل در سال 1831 وفات یافت و در سال 1835 اثر اشتراوس تحت عنوان «زندگی عیسی» منتشر شد.
·        اولین کتابی که حاکی از پیشرفتی بود که از حد هگلیانیسم ارتدوکس پا فراتر می گذاشت....

6
·        اما توسعه ادامه یافت.

7
·        هگلیانیست های جوان در سال 1842 آته ئیست ها و جمهوریخواهان روشنگر بودند...

8

·        در سال 1842 حتی گروهی کوچک در این حزب (هگلیانیست های جوان) بر آن بودند که تغییرات سیاسی کافی نیستند و اعلام می داشتند که بنظرشان انقلاب اجتماعی بر مبنای مالکیت اشتراکی، تنها وضع اجتماعی ئی است که می تواند با قوانین اساسی انتزاعی انها انطباق داشته باشد.

9
·        آلمانی ها ملت فلسفه گرائی اند.

10
·        آنها نمی خواهند و نمی توانند از کمونیسم صرفنظر کنند، اگر بر مبنای اصول فلسفی سالم اثبات شود.
·        بویژه اگر بمثابه نتیجه گیری نهائی از فلسفه آلمانی نشئت یابد.
·        و این وظیفه ای است که اکنون ما در مقابل خود داریم.

11
·        حزب ما باید ثابت کند که یا کلیه زحمات فلسفی ملت آلمان، از کانت تا هگل بیهوده بوده اند و حتی بیهوده تر از بیهوده بوده اند و یا باید آن به کمونیسم منتهی شوند.

12
·        حزب ما باید ثابت کند که آلمانی ها یا باید فلاسفه بزرگ خود را (که به نام شان می بالند) دور بریزند و یا باید کمونیسم را بپذیرند.
·        و این ثابت خواهد شد.

13
·        آلمانی ها نا گزیر بر سر این دو راهی قرار خواهند گرفت و در این نمی توان تردیدی داشت که مردم به کدام راه خواهند رفت.»
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 1، ص 492)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر