جمعبندی از
مسعود بهبودی
نیندیش و برو
حریف
این اندرز را فدائیان خلق، مجاهدین خلق،
فدائیان اسلام، مجاهدین اسلام،
مجاهدین دیمدام و مجاهدین لیملام
هم دادند.
1
لاطائلات صمد بهرنگ و مسعود احمد زاده
و امیر پرویز پویان و غیره هم همین بود:
2
نیندیشید و نترسید
3
فقط به راه بیفتید
تا هم ترس تان بریزد و هم شق القمر کنید.
4
با کله خالی و بدون ترس
به راه افتادند و نتیجتا
عجوزه های عهد عتیق از قبور عمیق
روی کار آمدند.
5
در عرض سی سال
جامعه طویله شد
و ثروت صدها هزار ساله کشور
برباد رفت.
6
حالا مردم فقط توان عرعر دارند و نه توان تفکر
7
پس از 20 سال
نه قطره ای نفت باقی خواهد ماند و نه نفسی گاز
8
شاید از کشور
برهوت بی همه چیزی باقی بماند.
اگر تکه تکه نشده باشد.
آره.
سؤال فقط این است که
خر چه رؤیایی می تواند داشته باشد؟
1
حریفی با خانمی آشنا شده بود
که 40 سال داشت و سطح شعورش به اندازه کودک 4 ساله بود.
2
وقتی حریف از این وضع رقت بارش انتقاد می کند،
خانم یاد شده
درست همین ایده را بر زبان می آورد:
تو مرا پیر می کنی.
3
و می رود تا به رؤیاهایش جامه عمل بپوشاند
امشب در این بستر و فردا در بستری دیگر
4
می رود تا پیر نشود و همیشه همان بماند که بوده است.
حریف
از مرز متنفرم
1
آدم نمی تواند از مرز و حد و سرحد خویش متنفر باشد.
2
هر کس به چاردیواری خود نیاز دارد
2
نیندیشید و نترسید
3
فقط به راه بیفتید
تا هم ترس تان بریزد و هم شق القمر کنید.
4
با کله خالی و بدون ترس
به راه افتادند و نتیجتا
عجوزه های عهد عتیق از قبور عمیق
روی کار آمدند.
5
در عرض سی سال
جامعه طویله شد
و ثروت صدها هزار ساله کشور
برباد رفت.
6
حالا مردم فقط توان عرعر دارند و نه توان تفکر
7
پس از 20 سال
نه قطره ای نفت باقی خواهد ماند و نه نفسی گاز
8
شاید از کشور
برهوت بی همه چیزی باقی بماند.
اگر تکه تکه نشده باشد.
آره.
سؤال فقط این است که
خر چه رؤیایی می تواند داشته باشد؟
1
حریفی با خانمی آشنا شده بود
که 40 سال داشت و سطح شعورش به اندازه کودک 4 ساله بود.
2
وقتی حریف از این وضع رقت بارش انتقاد می کند،
خانم یاد شده
درست همین ایده را بر زبان می آورد:
تو مرا پیر می کنی.
3
و می رود تا به رؤیاهایش جامه عمل بپوشاند
امشب در این بستر و فردا در بستری دیگر
4
می رود تا پیر نشود و همیشه همان بماند که بوده است.
حریف
از مرز متنفرم
1
آدم نمی تواند از مرز و حد و سرحد خویش متنفر باشد.
2
هر کس به چاردیواری خود نیاز دارد
تا دور از دید این و آن
در آن بیاساید،
با معایب و محسنات خویش.
حریف
از خطی که قابل دیدن نیست
1
خط مرز و حد و سرحد
ـ بی اعتنا به مرئی و نامرئی بودنش ـ
تعیین شده است.
2
علامتگذاری شده است.
3
عینی است.
حریف
اما از دیدن خیلی چیزها محرومم می کنه
1
آره.
شاید مرز و حد و سرحد
از دیدن خیلی چیزها محرومت کند، ولی باکی نیست.
2
چون دیدن خیلی چیزها ضرورت ندارد.
3
ولی داشتن حریم مرزبندی شده خویش
لازم تر از آب و نان شب است.
4
حریمی که در آن احساس امنیت و راحت کنی.
حریف
از خطی که هیچ جا کشیده نشده، جز تو فکر آدما
نه.
1
مرز و حد و سرحد
در همه عرصه ها و زمینه های فردی و ملی و بین المللی
عینی اند م نه ذهنی
2
در بیرون از ذهن و مستقل از اراده و میل و هوس این و آن وجود دارند.
3
مرز و حد و سرحد فردی به افراد فرم لازم برای کسب هویت فردی می بخشد.
4
مرز و حد و سرحد چارچوب هر فرد را تعیین می کند.
5
به قول قدما
گلیم هر کس را تعیین می کند
حریف
تا خطی که دور یک باوره
1
هر خطی که دور باور است،
قبل از آنکه دور باور باشد،
در عالم واقع است.
2
هر خط در باور، انعکاس خط در عالم واقع است.
حریف
از خطی که برای عبور ازش گذرنامه لازمه
1
بهتر هم همین است که مرز و حد و سرحد هر کس
در آن بیاساید،
با معایب و محسنات خویش.
حریف
از خطی که قابل دیدن نیست
1
خط مرز و حد و سرحد
ـ بی اعتنا به مرئی و نامرئی بودنش ـ
تعیین شده است.
2
علامتگذاری شده است.
3
عینی است.
حریف
اما از دیدن خیلی چیزها محرومم می کنه
1
آره.
شاید مرز و حد و سرحد
از دیدن خیلی چیزها محرومت کند، ولی باکی نیست.
2
چون دیدن خیلی چیزها ضرورت ندارد.
3
ولی داشتن حریم مرزبندی شده خویش
لازم تر از آب و نان شب است.
4
حریمی که در آن احساس امنیت و راحت کنی.
حریف
از خطی که هیچ جا کشیده نشده، جز تو فکر آدما
نه.
1
مرز و حد و سرحد
در همه عرصه ها و زمینه های فردی و ملی و بین المللی
عینی اند م نه ذهنی
2
در بیرون از ذهن و مستقل از اراده و میل و هوس این و آن وجود دارند.
3
مرز و حد و سرحد فردی به افراد فرم لازم برای کسب هویت فردی می بخشد.
4
مرز و حد و سرحد چارچوب هر فرد را تعیین می کند.
5
به قول قدما
گلیم هر کس را تعیین می کند
حریف
تا خطی که دور یک باوره
1
هر خطی که دور باور است،
قبل از آنکه دور باور باشد،
در عالم واقع است.
2
هر خط در باور، انعکاس خط در عالم واقع است.
حریف
از خطی که برای عبور ازش گذرنامه لازمه
1
بهتر هم همین است که مرز و حد و سرحد هر کس
محترم شمرده شود و مخدوش نشود.
2
به همین دلیل
هر کس دور خانه اش دیوار کشیده است
تا از گزند این و آن در امان باشد.
3
گذرنامه همان دق الباب جهت ورود به خانه همسایه است.
4
سر زده وارد خانه کسی شدن، روا نیست.
5
فرمان فرهنگ و تمدن هم همین است.
حریف
اجازه کسانی که پرواز روحم رو نمی فهمند
1
ورود به حریم این و آن
نه پرواز روح، بلکه پرواز جسم است.
2
روح می تواند به انحای مختلف به پرواز در آید
2
به همین دلیل
هر کس دور خانه اش دیوار کشیده است
تا از گزند این و آن در امان باشد.
3
گذرنامه همان دق الباب جهت ورود به خانه همسایه است.
4
سر زده وارد خانه کسی شدن، روا نیست.
5
فرمان فرهنگ و تمدن هم همین است.
حریف
اجازه کسانی که پرواز روحم رو نمی فهمند
1
ورود به حریم این و آن
نه پرواز روح، بلکه پرواز جسم است.
2
روح می تواند به انحای مختلف به پرواز در آید
و وارد زوایای زندگی مادی و روحی و فکری و روانی این و آن
حتی شود و می شود.
3
هر رمانی دری به دنیای درونی و برونی این و آن است.
4
هر شعری، هر ترانه ای، هر تندیسی هم به همین سان.
ادامه دارد.
3
هر رمانی دری به دنیای درونی و برونی این و آن است.
4
هر شعری، هر ترانه ای، هر تندیسی هم به همین سان.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر