· خانه ای در آتش می سوخت،
· پیر ما
· ـ چون دگران ـ
· آب بر آتش می ریخت.
· از قضای بد،
· شعله بر دامن او آویخت.
· گر نبود،
· مدد باری و یاری،
· بیم آن بود که آتش به دل ما افتد
· پیر ما گفت:
· «ای خداوندان،
· هیچ از آن آتش
· ــ که وعید است ــ
· نمی ترسید؟»
4
خلقان
جمع خلق
خلقان
جمع خلق
· پیر ما با یاران
· رودباری را به تماشا ماندند.
· ناگهان، غلغلهٔ خُلقان، از همهمهٔ آب،
· فراتر رفت.
· از سر پل،
· مردانی ــ غرق در فولاد ــ
· می گذشتند.
· پیر ما پرسید:
· «این غیوران چه کسانند؟»
غازی
جنگاور
جنگاور
· پاسخش گفتند:
· «غازیان اند.»
· پیر ما پرسید:
· به کدامین سوی شتابانند؟»
اصله
درخت، بن، ریشه
درخت، بن، ریشه
· باز گفتند:
· «رو به اقصای جهان دارند:
· کافرستانی،
· که در آن اصلهٔ بیداد تناور گشته است.»
· پیر ما گفت:
· « وایِ شان باد ، نزدیک رها کرده و بر دور روان اند.»
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر