۱۳۹۴ دی ۵, شنبه

سیری در شعری از شیخ شبستر (17)


تحلیلی از
میمحا نجار

جهان خلق و امر از یک نفس شد
که هم آن دم که آمد باز پس شد

·        معنی تحت اللفظی:
·        جهان خلق و امر از یک نفس الهی پدید آمد.
·        نفسی که آمد و برگشت.

1
·        درک منظور شیخ از این بیت منوط به تعریف  مفاهیم «جهان خلق» و «جهان امر» است.

·        شیخ شبستر ظاهرا به وجود دو جهان اشاره دارد:

الف
·        جهان مادی

ب
·        جهان عقلی (فکری، ماورای مادی)

2
جهان خلق و امر از یک نفس شد
که هم آن دم که آمد باز پس شد

·        منظور شیخ از آمد ـ شد نفس، هم می تواند چیزی هم قابل قیاس با دم و بازدم باشد و هم به معنی اعطای روح و قبض روح یعنی پیوند مجدد روح با روح مطلق و یا خدا باشد.

·        شاید در روند تحلیل گلشن راز، این  مفاهیم روشن تر شوند.

3
ولی آن جایگه آمد شدن نیست
شدن چون بنگری جز آمدن نیست
  
·        شیخ در این بیت، بطرز بی مقدمه ای از «آن جایگه» سخن می گوید.
·        معلوم نیست که منظور او چیست.
·        شاید منظور شیخ از مفهوم «آن جایگاه»، ذات خدا باشد که  در خارج از حیطه دیالک تیک رفت و آمد قرار دارد.

·        آن جایگه، جایی است که دیالک تیک رفت و آمد فرو می پاشد و دو قطب دیالک تیکی رفت و آمد در هم ذوب می شوند و یکی می شوند:

شدن چون بنگری جز آمدن نیست

·        ذوب اقطاب دیالک تیکی را صریحتر از این نمی توان تبیین داشت.

·        انکار دیالک تیک عینی، آغاز خردستیزی (ایراسیونالیسم) است  و به معنی انکار خرد، تفکر و شناخت جهان و مافیها ست.
·        تخریب دیالک تیک عینی، آغاز فرود در لجنزار ایراسیونالیسم و عرفان است.

4
به اصل خویش راجع گشت اشیا
همه یک چیز شد پنهان و پیدا

·        معنی تحت اللفظی:
·        اشیاء به اصل رجعت داده شدند.
·        در نتیجه همه چیزهای مرئی و نامرئی به وحدت رسیدند و یکی شدند.

·        این چیزی جز وحدت وجود کذائی عرفان نیست که در فلسفه، آن را پانته ئیسم (همه چیز خدائی) نمایندگی می کند:
·        انکار فرق و تفاوت و تضاد ماده و روح.
·        انکار فرق و تفاوت و تضاد خار و خس و خر و خرما و خلق و خدا.
·        خردسیتزی برهنه و لخت و عریان.   

5
به اصل خویش راجع گشت اشیا
همه یک چیز شد پنهان و پیدا

·        شیخ در این بیت، دیالک تیک ماده و روح و یا دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دیالک تیک اشیاء و خدا و یا به شکل دیالک تیک پیدا و پنهان بسط و تعمیم می دهد و از ذوب دو قطب در یکدیگر، از یکی شدن، از وحدت محض سخن می گوید.
·        این پایان دیالک تیک عینی است.
·        این پایان هستی عینی و آغاز نیستی مطلق است.
·        در غیاب دیالک تیک عینی، دیگر نمی توان از هستی سخن گفت.

6
به اصل خویش راجع گشت اشیا
همه یک چیز شد پنهان و پیدا

·        فروپاشی دیالک تیک ماده و روح، آوار دیالک تیک اشیاء و خدا، به معنی مرگ ماده (اشیاء) و روح (خدا) است.
   
·        حدود ششصد سال بعد، پدر دیالک تیک ایدئالیستی (هگل) در اروپای از خواب قرون وسطی برخاسته، نظریه ای شبیه به تئوری شیخ شبستر را تئوریزه (نظریه بندی) خواهد کرد:
·        ماده در گذر از پله های مفاهیم به خودشناسی می رسد و به روح مطلق (ایده مطلق) می پیوندد.
·        ماده ی ناشی از روح، دوباره روح می شود.

7
·        شیخ شبستر نیز جز این نمی گوید:
·        اشیاء ناشی از خدا به مثابه مظهر روح مطلق، به اصل خویش، یعنی به روح مطلق (خدا) برمی گردند و با آن یکی می شوند:
·        انا للله و انا الیه راجعون
·        از خدا نشئت گرفته ایم و به خدا رجعت می کنیم.
·        (قرآن کریم)  

8
·        اشکال در این است که شیخ شبستر با تخریب دیالک تیک ماده و روح، روح مطلق بیگانه با ماده را قادر به ادامه حیات می داند.
·        چنین چیزی محال است..
·        دیالک تیک تکقطبی (مونوپولار) نمی تواند وجود داشته باشد و هستی از کوچکترین ذره تا غول آساترین کاینات جز جولانگاه دیالک تیک نیست.
·        پانته ئیسم هم همین نظر شیخ را تقریبا در همان زمان، تکرار می کند، که شالوده فلسفی عرفان را تشکیل می دهد، اما رجعت ماده به روح را پایان هر دو می داند.

·        مراجعه کنید به پانته ئیسم (همه خدائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

9

·        از این رو ست که حافظ از «صوفی ملحد دجال شکل» سخن می گوید:

کجا ست، صوفی دجال فعل ملحد شکل؟
بگو:
«بسوز، که مهدی دین پناه آمد»

·        انکار مستور وجود خدا به مذاق فئودالیسم و نماینده ایدئولوژیکی آن، اصلا خوش نمی آید.
·        اگر خدا نباشد، چگونه می توان از سایه خدا (ظل الله) سخن گفت و چگونه می توان به توجیه فئودالیسم پوسیده پرداخت و بدان مشروعیت و حقانیت بخشید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر