تحلیلی از
میمحا نجار
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
·
معنی تحت اللفظی:
·
از فضل خدا هر دو عالم روشن شد و
از فیض او خاک آدم گلشن.
1
·
شیخ در این بیت، دیالک تیک فضل و فیض را توسعه می دهد.
·
دیالک تیک فضل و فیض احتمالا بسط و
تعمیم دیالک تیک روحی و مادی است.
·
خدا ببرکت فضلش، ببرکت کمال مطلق
بودنش، هر دو عالم را، یعنی دنیا و عقبا را روشن می سازد.
·
و ببرکت بخشنده مطلق بودشن خاک آدم
را، یعنی دنیا را به گلشن مبدل می سازد.
2
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
·
اگر از کسی برای دعاوی اش دلیل
نخواهند، مشکلی نخواهد داشت.
·
روشنی دنیا را مدیون ماه و خورشیدیم
و نه مدیون فضل کسی.
·
ضمنا از کجا شیخ فهمیده که دنیای
واهی هم روشن است؟
3
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
·
خاک آدم و یا زمین هم گلشن نیست.
·
بخش اعظم آن آب است و بخش مهمی از آن
هم بر و بیابان است.
4
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
·
طرز تفکر شیخ شبستر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است و بر خارجی سازی استوار شده است:
·
بنظر او نیروی نا شناخته خارجی با
فضلش هر دو عالم را منور و با فیضش خاک را گلشن می سازد.
5
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
·
جهان بینی شیخ شبستر ایدئالیستی
است.
·
چون او ماده را، واقعیت عینی را
مخلوق روح و یا خدای کذایی قلمداد می کند.
·
این به معنی وارونه اندیشی است.
·
چون روح (شعور) ثانوی است و منشاء
مادی دارد.
·
ماده بر روح، وجود بر شعور مقدم
است.
6
·
دنیا را نه فضل کسی، بلکه خورشید و
ماه و ستاره ها روشن می کنند.
·
این واقعیت امر را حتی گیاهان و
جانوران می دانند.
·
رویش گل ها و گیاهان نیز نه به فیض
کسی، بلکه بر طبق قانونمندی های مادی صورت می گیرد.
·
ماده لایزال به نیروی خارجی نیاز
ندارد.
·
ماده برای خود کافی است.
·
ماده خودجنب و خودپو ست.
7
·
علت همه این چیزها و پدیده ها در
دیالک تیک عینی هستی مادی است.
·
ماده تضادمند و وحدتمند همزمان
است.
·
ماده خود سرتاپا، جولانگاه دیالک
تیک است.
·
راز رویش و رشد گیاهان، توسعه و
تکامل جامعه، گذار جمادات از ساده به بغرنج و از بغرنج به ساده در دیالک تیک عینی
خود ماده است.
·
ماده به خالق و فاضل و فیاض خارجی
نیاز ندارد.
·
ماده را نه، می شود خلق کرد و نه،
می توان نابود ساخت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر