محمد زهری
دیدار
(فروردین 1346)
با سپاس از
مسعود
·
ابر ها
·
ابر ها
·
و ابر ها.
·
و در آن:
·
«پرخاشگر،
·
بی صبر،
·
- چون ببر –
·
رعد،
·
برق
·
و سپس باران.
·
چه بارانی!
·
چه بارانی!
·
رشته ای آویخته از آب.
·
در پناه چادر الوان یک دکان بسته
·
ـ صبح آدینه ـ
·
رهگذر ها، مانده از رفتار
·
منتظر تا چنتهٔ (کیسه، توبره) ابر کریم از سکّهٔ باران تهی
گردد.
·
من،
·
تو را
·
ـ ای بس ز هر عابر نشان جسته
·
ولی نایافته هرگز ـ
·
ناگهان
·
یافتم،
·
در کنار خویش
·
ـ خیسِ خیس ـ
·
زیر چادر الوان.
·
کاش باران
·
همچنان
·
تا عصر می بارید.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر