اثری از الوارو شیکوه ئیروز
ویرایش و تحلیل
از
مسعود
بهبودی
به
نظر مادرم، زندگي با آدم، شوخي ندارد.
·
در این جمله مادر نویسنده، تلی از
تجربه و دانش تجربی تجرید یافته است.
·
زندگی در این جمله اما به چه معنی
است؟
1
به
نظر مادرم، زندگي با آدم شوخي ندارد.
·
منظور مادر از زندگی، طبیعت است.
·
طبیعت اول و طبیعت دوم
(جامعه) است.
·
جبر مضاعف طبیعی است.
·
جبر طبیعت اول و جبر جامعه است.
·
مادر در این جمله، با تکیه بر
غریزه طبقاتی، یعنی شم پرولتری، دیالک تیک طبیعت و انسان را به شکل دیالک تیک
زندگی و آدم بسط و تعمیم می دهد و از جبر کور طبیعت و جامعه پرده برمی دارد.
·
قضیه حقیقتا از همین قرار است:
·
نه طبیعت چیزی را داوطلبانه به کسی
هدیه می کند و نه جامعه کسی را مورد ملاحظه قرار می دهد.
2
به
نظر مادرم، زندگي با آدم شوخي ندارد.
·
می توان گفت که مادر علاوه بر این،
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) را به شکل زندگی و آدم (دیالک تیک جدیت و
شوخی) بسط و تعمیم می دهد و ضمنا بر نقش تعیین کننده جبر (ضرورت، زندگی، جدیت)
تأکید می ورزد.
·
پیش
شرط آزادی (اختیار، مختاریت) شناخت جبر (ضرورت، زندگی) است و پیش شرط پرهیز از
شکست، تدارک مقاومت و مبارزه بر ضد جبر کور طبیعیو اجتماعی است.
·
مادر در این زمینه نمونه وار است:
·
هم به تئوری تسلط دارد و هم تئوری
را مادیت می بخشد.
·
هم از رسم و روال زندگی با خبر است
و هم از ضرورت آمادگی برای مقابله با رسم و روال زندگی.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و
اختیار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
به
نظر مادرم، زندگي با ادم شوخي ندارد.
·
می توان گفت که مادر در عین حال،
دیالک تیک خودپوئی و آگاهی را به شکل دیالک تیک زندگی و آدم بسط و تعمیم می دهد:
·
مادر خودپوئی روندهای هستی طبیعی و
اجتماعی را با مفهوم «بیگانگی زندگی با
شوخی» تبیین می دارد.
·
برای مقابله با این خودپوئی آهنین
زندگی به آگاهی نیاز است.
·
به قول حکیم سرخ طوس، به دانائی
نیاز است که پیش شرط توانائی است.
·
انسان ها هر چه بیشتر به فوت و فن
و تله و ترفند زندگی آگاه باشند، به همان اندازه کمتر غافلگیر می شوند.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک خودپوئی
و آگاهی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
به
همين دلیل، مادر وقت و نيروي فراواني صرف مي کند
تا براي روز مبادا آماده شود.
تا براي روز مبادا آماده شود.
·
نویسنده در این جمله عملا و عینا،
یعنی بی اعتنا به اینکه خود می داند و یا نمی داند، دیالک تیک تئوری و پراتیک را
به شکل دیالک تیک دانش و ورزش بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را عملا و
عینا از آن پراتیک (ورزش) می داند.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک تئوری و
پراتیک (اندیشه و عمل) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
براي همين وقت و نيروي فراواني صرف مي کند
تا براي روز مبادا آماده شود.
براي همين وقت و نيروي فراواني صرف مي کند
تا براي روز مبادا آماده شود.
·
در این جمله نویسنده، از بینش هومانیستی
و انقلابی او پرده بر می افتد:
·
نویسنده یکی از مهمترین کشفیات
مارکس را، یعنی سوبژکتیویته را بر زبان می راند:
·
تدارک جسمی و روحی و فکری برای روز
مبادا را در مقابل خریت و خردستیزی و انفعال قرار می دهد.
·
تربیت بدنی و روحی و روانی و فکری
را در مقابل تماشا، انتظار، عزلت و نیهلیسم قرار می دهد.
·
تفاوت و تضاد وایدمن در این نقل
قول با صادق هدایت، احمد شاملو، فلاسفه، هنرمندان و علمای طبقات اجتماعی واپسین همین
جا ست.
·
تفاوت رئالیسم اجتماعی ـ انقلابی
با هارت و پورتیسم و لاشخوریسم و استروکتورالیسم و پست مدرنیسم همین جا ست.
6
براي
آن که قوي بماند، وزنه بلند مي کند.
·
نویسنده واژه ی وزنه برداری را به
معانی مختلف به کار می برد.
·
وزنه برداری مادر پرولتر، دیالک
تیکی از ورزش جسمی و ورزش فکری ـ روحی و روانی (ایده ئولوژیکی) است.
·
دیالک تیکی از عمل و اندیشه است.
·
دیالک تیکی از پراتیک و تئوری است.
·
تئوری مادر نیز از پراتیک
(تجربه) زنده زندگی استخراج شده است:
زندگي
با آدم شوخي ندارد.
7
اين
وزنه ها هالتر يا دمبل نيستند.
·
نویسنده اکنون مقوله «وزنه» را
برای خواننده توضیح می دهد.
·
وزنه نه وزنه شیئی ـ مادی، بلکه
مقوله ای فلسفی و یا مفهومی سوسیولوژیکی است.
8
هر
چند بيشتر آدم هايي که با آنها سرو کار دارد،
مخصوصا پسرهاي احمقش،
عين دمبل اند.
مخصوصا پسرهاي احمقش،
عين دمبل اند.
·
نویسنده رئالیست در این جمله ی
هومانیستی کنایه آمیز از عظمت عملی مادر پرده برمی دارد:
·
نویسنده از عادی ترین و طبیعی ترین
زحمت زنان پرده برمی دارد.
·
از مرئی ترین و مشهودترین و در عین
حال نامرئی ترین و نامشهودترین زحمت زنان:
·
تولید و تغذیه و تربیت و شست و شو
و پخت و پز و حمل و نقل و درد ها و دلهره ها و رنج ها و نگرانی های زنان.
·
از بازتولید جامعه توسط نیمه مظلوم
جامعه به قول مارکس و انگلس
·
سنگین ترین کارها و در عین حال
نادیده گرفته شده ترین و بی اجر و مزد مانده ترین کارها.
9
·
تضاد روند تولید جامعه و روند
بازتولید جامعه، به مثابه منشاء عینی ستم بر زنان در جامعه کاپیتالیستی ـ بورژوائی، به قول مارکس و انگلس
·
تحت سیطره این تضاد تعیین کننده
است که نان آور خانواده، پدر تصور می شود و نه مادر.
·
کرد و کار کمر شکن زنان اصلا به
دیده نمی گذرد، ارزیابی و ارزشگذاری و برسمیت شناسی و اجرت دهی، پیشکش.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر