پروفسور
دکتر هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم
اجتماعی / جامعه شناسی
برگردان
شین میم شین
فصل
هشتم
بخش
سوم
کاپیتالیسم
به مثابه نقطه پایانی تاریخ بشریت
هربرت
اسپنسر
پیشکش
به
آصف
رزم دیده
(۱۳۱۷ـ ۱۳۶۷)
در
اردبیل به دنیا آمد.
در اوین به دار آویخته شد.
هربرت اسپنسر (1820 ـ 1903)
از فلاسفه بورژوائی واپسین
جامعه شناس انگلیسی
مؤسس تئوری اوولوسیون
از پیشقراولان
سوسیال ـ داروینیسم
38
·
جامعه شناسی اسپنسر از نقطه ای
شروع به حرکت می کند که انسان ها ـ قبل از آنکه اوولوسیون (تکامل تدریجی) اجتماعی
شروع شده باشد ـ به مثابه «ارگانیسم های منفرد» کامل و بی کم و کسر وجود داشته اند
و اوولوسیون اجتماعی ببرکت گرایش «مادر زادی» آنها به توسعه (تکامل)، تعادل،
انتگراسیون و تکمیل به مثابه بخشی از طبیعت ارگانیکی (آلی) تشکیل می شود.
·
(کیس، «مقدمه ای بر تئوری های سوسیولوژیکی»،
ص 265)
·
(این بدان معنی است که در جامعه شناسی
اسپنسر، فرد بر جامعه، جزء بر کل تقدم دارد.
·
کل از جزء و جامعه از فرد نشئت می
گیرد.
·
فرد در جامعه فرم نمی پذیرد، بلکه
پیش از تشکیل جامعه بطور کامل و بی کم و کسر وجود دارد و از گرایشات فردی افراد،
جامعه بتدریج تکامل می یابد.
·
اسپنسر دیالک تیک طبیعت و جامعه را،
جزء و کل را، فرد و جامعه را، اوولوسیون و روولوسیون را درک نمی کند. مترجم)
39
·
بنا بر فرضیه اسپنسر، اصول
ارگانیسم های انسانی به سوپر ارگانیسم («جامعه») «استحاله می یابند.»
·
به همین دلیل مسئله گزاری (طرح
مسئله) سوسیولوژیکی مرکزی اسپنسر فقط می تواند از قرار زیر باشد:
·
توسعه اجتماعی (برای نیل به پایه
اصول فوق الذکر) چگونه با سطح تمایزیابی و فردیت یابی (ایندیویدوئالیزاسیون)
ارگانیسم های اجتماعی منطبق می شود و به افتتاح کدامین امکانات تخصص یابی و
فونکسیون مندی نایل می آید؟
40
·
مسئله گزاری اسپنسر از قرار زیر
بوده است:
·
سطح تمایزیابی و فردیت یابی حاصله
که به زحمت به ارگانیسم های انسانی به مثابه «محصول متعالی» اوولوسیون طبیعی رسیده،
همیشه مقدم بر توسعه اجتماعی بوده است و مشخصه (خاصیت) مکسوبه است.
41
·
به این مشخصه در گذر از اوولوسیون
فرم های اجتماعی، البته شانس جدیدی برای جامه عمل پوشاندن به گرایشات تمایزیابی و
فردیت یابی و نتیجتا به گرایشات تخصص یابی و فونکسیون مندی اعطا می شود.
42
·
این مشخصه اما در جوهر «ارگانیکی»
اش همیشه به مثابه شرط امکان پذیر گشتن توسعه اجتماعی قلمداد می شود.
43
·
انتقاد از طرز استدلال اسپنسر،
البته نمی تواند بر ضد تلاشی صورت گیرد که رابطه طبیعت انسانی با اوولوسیون طبیعی
را در مد نظر دارد.
44
·
انتقاد باید بر ضد آن باشد که
طبیعت انسانی و مشخصات انسانی را به مثابه گشتاوری (ممانی) از دیالک تیک تاریخ طبیعت
و تاریخ جامعه درک نمی کند.
·
یعنی به مثابه گشتاور جذب و دفع (میان
طبیعت اول و طبیعت دوم و یا انسان، یعنی کار، تولید مادی) درک نمی کند که به مثابه
کسب اجتماعیت در اثر جذب و دفع میان طبیعت انسانی و طبیعت ماورای انسانی (طبیعت
اول) توسعه می یابد.
45
·
اسپنسر روندی را نادیده می گیرد که
در آن و با آن، تعین اجتماعی فرم طبیعت انسانی تشکیل می شود.
·
اسپنسر این مسئله را اصلا مورد
بررسی قرار نمی دهد.
·
به همین دلیل امکانات انسانی را
فقط به مثابه ضرورت های ارگانیکی (آلی)، یعنی به مثابه حقایق امور طبیعی در نظر می
گیرد و برای آنها حقایق امور طبیعی منطبق با سطح «اجتماعی» (سطح «سوپر ارگانیسمی»)
می جوید.
46
·
اسپنسر در سیر توسعه اجتماعی به سه
دوره می رسد که در آنها (در پیوند با مواجهه با فاکتورهای برونی، در مواجهه با
دامنه افزایش یابنده و بغرنجیت رشد یابنده ی روابط اجتماعی)، برای ارگانیسم های انسانی
شانس های لازم برای تمایزیابی، تخصص یابی، فونکسیون مندی و فردیت یابی در پله ها و
یا مراحل «بالاتر» تشکیل می شوند.
47
·
سه دوره فوق الذکر به شرح زیرند:
الف
·
دوره بدوی (پریمیتیو)
ب
·
دوره نظامی
ت
·
دوره صنعتی
48
·
به نظر اسپنسر، توالی این سه دوره ـ
به مثابه «پیشرفت کل فرهنگ» ـ نشاندهنده «تحول از همگون به ناهمگون» است:
·
(اسپنسر، «ترقی»، ص 123)
·
از گله های اولیه به مثابه نطفه تا
امپراطوری بریتانیا، به مثابه سوپر ارگانیسم کیفیتا متعالی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر