مادر پرولتر
اثری از الوارو سیکوه ئیروز
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
مسعود بهبودی
جان ادگار وایدمن
(۱۹۴۱)
نویسندهٔ آمریکایی
وزنه
برگردان مژده دقيقي
مادر من وزنه بردار است.
منظورم را که مي فهميد.
به عقيده او، بهترين نقش ها، خوشايندترين آغازها،
يک جوري به گند کشيده مي شوند.
خيلي بد است که زتدگي آدم را پروار کند،
فقط براي آنکه برگردد و او را ببلعد.
چه برسد به آدم هايي مثل مادر من
که زندگي پوست استخوان نگه شان مي دارد،
هر روز يک تکه شان را مي کند
هر بار يک گاز ظالمانه کوچک با دندان هاي تيز،
تا جائی که غذا دوام بياورد و دوام بياورد.
به عقيده مادرم، زندگي با ادم شوخي ندارد.
براي همين وقت و نيروي فراواني صرف مي کند
تا براي روز مبادا آماده شود.
براي آن که قوي بماند، وزنه بلند مي کند
اين وزنه ها هالتر يا دمبل نيستند.
هر چند بيشتر آدم هايي که با آنها سرو کار دارد،
مخصوصا پسرهاي احمقش،
عين دمبل اند.
وزنه هايي که او بر مي دارد بار مشکلات است،
مشکلات بچه هايش،همسايه هايش
مشکلات شما.
هر مصيبتي که بر سرش آوار شود يا در خبرها جار بزنند،
مادرم پيکر نحيفش را زير آن مي چپاند
آن وزنه را محکم مي گيرد، بالا مي برد، نگه مي دارد.
به خدا قسم،
گاهي صداي جير جير و ناله عضلاتش را
زير بار آن خروارهاي نامرئي
مي شنوم.
پایان
(۱۹۴۱)
نویسندهٔ آمریکایی
وزنه
برگردان مژده دقيقي
مادر من وزنه بردار است.
منظورم را که مي فهميد.
به عقيده او، بهترين نقش ها، خوشايندترين آغازها،
يک جوري به گند کشيده مي شوند.
خيلي بد است که زتدگي آدم را پروار کند،
فقط براي آنکه برگردد و او را ببلعد.
چه برسد به آدم هايي مثل مادر من
که زندگي پوست استخوان نگه شان مي دارد،
هر روز يک تکه شان را مي کند
هر بار يک گاز ظالمانه کوچک با دندان هاي تيز،
تا جائی که غذا دوام بياورد و دوام بياورد.
به عقيده مادرم، زندگي با ادم شوخي ندارد.
براي همين وقت و نيروي فراواني صرف مي کند
تا براي روز مبادا آماده شود.
براي آن که قوي بماند، وزنه بلند مي کند
اين وزنه ها هالتر يا دمبل نيستند.
هر چند بيشتر آدم هايي که با آنها سرو کار دارد،
مخصوصا پسرهاي احمقش،
عين دمبل اند.
وزنه هايي که او بر مي دارد بار مشکلات است،
مشکلات بچه هايش،همسايه هايش
مشکلات شما.
هر مصيبتي که بر سرش آوار شود يا در خبرها جار بزنند،
مادرم پيکر نحيفش را زير آن مي چپاند
آن وزنه را محکم مي گيرد، بالا مي برد، نگه مي دارد.
به خدا قسم،
گاهي صداي جير جير و ناله عضلاتش را
زير بار آن خروارهاي نامرئي
مي شنوم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر