فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
·
آن کلاغی که پرید
·
از فراز سرما
·
و فرو رفت در اندیشه آشفته ی ابری ولگرد
·
و صدایش، همچون نیزه ی کوتاهی، پهنای افق را پیمود،
·
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
·
همه می دانند
·
همه می دانند
·
که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس
·
باغ را دیدیم
·
و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
·
سیب را چیدیم
·
همه می ترسند
·
همه می ترسند اما من و تو
·
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
·
و نترسیدیم
·
سخن از پیوند سست دو نام
·
و هم آغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست
·
سخن از گیسوی خوشبخت من است
·
با شقایق های سوخته ی بوسه ی تو
·
و صمیمیت تن ها مان در طراری (جیب بری، دزدی)
·
و درخشیدن عریانی مان
·
مثل فلس ماهی ها در آب
ادامه دارد.
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر