محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
سال ها را می فروشم
سال های بی خبر، بی نام
ـ دانه های خوشه ی
شیرین تنهایی
بال ها را باز کرده،
خفته سنگین در غلاف پیله ی ابریشم ِ اندوه
ـ
·
شنونده و خواننده
این بند شعر (مخاطب نزدیک و دور شاعر) با خواندن و شنیدن این بند شعر از ترقی شاعر
فروشنده و یا فروشنده شاعر در بازار زندگی با خبر می شود:
·
حجم کالاهای شاعر
فروشنده افزایش چشمگیر یافته است.
·
قانون دیالک تیکی
داد و ستد، عرضه و تقاضا، خرید و فروش نیز
از همین قرار است:
·
حجم کالاهای هر فروشنده موفقی از بقال تا بزاز، از عطار تا تجار با گذشت زمان
افزایش می یابد.
·
سرمایه و ثروت نیز چیزی جز انباشت کالا نیست.
·
حتی پول، فرم مجرد و مستوری از کالا ست.
·
چون پولی که با آن نتوان کالا خرید، کمترین فرقی با
کاغذ پاره ندارد.
·
با زباله یکی است.
1
سال ها را می فروشم
·
شاعر به مثابه
فروشنده، اکنون نه روزها را، بلکه انباشت روزها را، مجموعه های متشکل از 365 روز
را، سال ها را می فروشد.
·
چه کسی می گوید که توده و توده ای رشد و ترقی نمی کند؟
·
روزهای بی سحر ـ بی شام شاعر روی هم انباشت گشته اند و سال های بی خبرـ بی نام تشکیل یافته اند.
·
فرم منفی ئی از انباشت «سرمایه»، سرمایه ی منفی، ضد سرمایه، بی همه چیزی.
·
فرم نوینی از تخلیه از همه چیز.
·
این همان تحلیل مارکس از «ترقی» پرولتاریا ست:
الف
·
پرولتاریا هر چه بیشتر کار کند، دشمن طبقاتی اش، یعنی بورژوازی به همان اندازه
بیشتر استراحت می کند.
ب
·
پرولتاریا هر چه بیشتر کالا (ثروت و سرمایه) تولید کند، دشمن طبقاتی اش به
همان اندازه غنی تر و قوی تر می شود و خود پرولتاریا به همان اندازه فقیرتر و ضعیف
تر.
·
رشد وارونه و معکوس.
2
سال ها را می فروشم
·
شاعر توده و حزب توده میلیونر شده است.
·
به جای روزها، سال ها را می فروشد.
·
درست در سنت توده و پرولتاریا.
·
درست در سنت پروردگار خویش.
·
چند و چون روزهای شاعر را شنیده ایم.
·
اکنون وقت آن است که با چند و چون سال های او آشنا شویم:
3
سال ها را می فروشم
سال های بی خبر، بی نام
·
سال های عمر شاعر،
که متشکل از روز های بی سحر ـ بی شام شبیه به خانه های رنگین رسوائی رفته و جای
خالی شان با یاد افسانه انبوه پر شده، بوده اند، خالی از خبر و عاری از نام هستند.
·
منظور شاعر از مفهوم
«سال های بی خبر و بی نام» چیست؟
4
سال ها را می فروشم
سال های بی خبر، بی نام
·
اگر این بند شعر
را در پیوند معنوی و منطقی با بند پیشین در نظر گیریم، به این نتیجه می رسیم که شاعر
از اجزای سال ها، از روزهای تند و تیز رفته، نه خبری دریافت کرده و از کسی حتی نامی
از آنها نشیده است.
·
روزهای بی سحر ـ بی شام رفته اند و گم گشته اند و تنها یادی از آنها در دور دورهای
ذهن شاعر باقی مانده است، یادی سرشته به افسانه های انبوه.
5
سال ها را می فروشم
سال های بی خبر، بی نام
ـ دانه های خوشه ی
شیرین تنهایی
·
معرفی کالای جدید
شاعر در بازار زندگی ادامه می یابد:
·
شاعر سال های زندگی خود را به دانه تشبیه می کند.
·
به دانه های خوشه
شیرین تنهائی.
·
می توان گفت که او از سوئی دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک روز و سال بسط
و تعمیم می دهد و از سوی دیگر، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک سال و عمر.
·
برای تجسم بخشیدن به این دیالک تیک و تسهیل فهم آن، دیالک تیک جزء
و کل را به شکل دیالک تیک دانه و خوشه (سال و عمر) بسط و تعمیم می دهد.
6
سال ها را می فروشم
سال های بی خبر، بی نام
ـ دانه های خوشه ی
شیرین تنهایی
·
خواننده و شنونده
این بند شعر ـ خواه و ناخواه ـ دیالک تیک حبه و خوشه انگور و امثالهم را به خاطر
می آورد:
·
حبه های خوشه ی شیرین زندگی را.
·
اما این خوشه شیرین زندگی بسان اجزای متشکله اش، خالی است.
·
به عبارت دیگر از تنهائی مملو است.
·
از سال های متشکل از روزهای بی سحر ـ بی شام، خانه های خالی
رنگین رسوائی جز این هم نمی توان انتظاری داشت.
7
بال ها را باز کرده،
خفته سنگین در غلاف پیله ی ابریشم ِ اندوه
ـ
·
خوشه ی شیرین
تنهائی، بسان پروانه ای تصور و تصویر می شود که بال ها را گشوده و در غلاف پیله ابریشم
اندوه به خواب سنگینی فرو رفته است.
·
کیانوش اعتنائی حتی به این تصویر و تخیل غول آسا نکرده است.
·
حیرت انگیز اما گنجینه ذهنی لبریز از دانش علم الاشیائی (دانش مبتنی بر علوم
طبیعی) محمد زهری است.
·
به همین دلیل، حریفی او را دانشمند قلمداد کرده است.
8
·
دانه چیست که زهری سال های زندگی خود را بدان تشبیه می کند؟
فرایند
تولید مثل گیاهان گلدار
با ظهور گل آغاز می شود و با تشکیل
دانه
پایان می یابد.
پس
ازلقاح
تخمک
به دانه
تبدیل
می شود.
دانه
بر اثر پاره شدن یا خراب شدن میوه
آزاد می گردد.
·
این همان بیان علم الاشیائی همان تصور و تصویر هنری ـ استه تیکی است که زهری تبیین داشته است:
دانه های خوشه ی شیرین تنهایی
بال ها را باز کرده،
خفته سنگین در غلاف پیله ی ابریشم ِ اندوه
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر