دکتر
ورنر سپمن
دفاتر
مارکسیستی نوامبر 2010
برگردان
شین میم شین
3
بخش
سوم
·
مارکس اگرچه انتقاد از دین و یا
مذهب خود را بر پایه انتقاد از دین و یا مذهب فویرباخ برپا می دارد، که خصلت از
خود بیگانه ی رابطه دنیوی مذهبی را مورد بحث و بررسی قرار می دهد، اما بلحاظ طرح و
محتوا از آن پا فراتر می نهد.
1
·
زیرا مارکس خصلت دوگانه ی تبیین
مذهبی را بمثابه عنصر یک سیستم اطاعت روحی ـ اخلاقی می داند، اما همزمان بمثابه
بیانگر کشش به مقاومت تحلیل می کند.
2
·
مارکس به توضیح دین و یا مذهب بر
پایه اوضاع اجتماعی مبتنی بر ستم و سرکوب قناعت نمی کند، بلکه در عین حال، عملکرد
(فونکسیونالیته) اجتماعی و فردی دین و یا مذهب را به بحث می کشد.
3
·
او علیرغم در نظر گرفتن دعاوی
رهائی بخش تبیین مذهبی، نقش «دولتکش» (حامل دولت بودن) کلیسا و دین و یا مذهب را از نظر دور نمی دارد.
4
·
از این رو ست که مارکس «انتقاد از دین
و یا مذهب را بمثابه پیش شرط همه انتقادها» تلقی می کند.
5
·
این مسئله با توجه به کانالیزاسیون
دگم های مذهبی و آلت دست قرار گرفتن تمایلات مذهبی در بسیاری از نقاط جهان از
اهمیت سیاسی روزمره برخوردار است.
6
·
دین و یا مذهب علیرغم توانائی اش
به «فاصله گیری» خودپو از جهان، برای
مارکس همچنان «جهان شناسی وارونه» باقی می ماند.
7
·
زیرا دولت و همبودی که دین و یا
مذهب نسبت به آنها واکنش نشان می دهد، خود «جهانی وارونه اند.»
·
و دین و یا مذهب از این رو، بمثابه
«دلیل تسکین و توجیه عام» عمل می کند.
8
·
بنابرین، انتقاد از مذهب، بناچار، به انتقاد از جامعه بدل می شود:
الف
·
«پایان
دادن به دین و یا مذهب ـ به مثابه سعادت واهی برای خلق ـ از طریق مطالبه و در
خواست سعادت واقعی برای خلق میسر می شود.
ب
·
مطالبه و درخواست ترک توهمات راجع
به وضع خود، یعنی مطالبه و درخواست ترک وضعی که به توهم نیاز دارد.
ت
·
بنابرین، انتقاد از مذهب، در اصل
به معنی انتقاد از جهان ذلت باری است که دین و یا مذهب هاله مقدس آن است....»
9
·
انتقاد از آسمان، بدین طریق به
انتقاد از زمین
·
انتقاد از دین و یا مذهب، به
انتقاد از حقوق
·
انتقاد از تئولوژی (فقه، شریعت)،
به انتقاد از سیاست بدل می شود.» (مارکس)
10
·
درست به همین دلیل که انتقاد مارکس
از دین و یا مذهب ـ اصولا ـ زرهی از انتقاد از قدرت در بر دارد، نگاهش به اسرار
پشت پرده ی کلیسا، وسعت دیدش نسبت به فونکسیون مذهبی ها بلحاظ سوبژکت ـ دورنمائی و
پرداختن انتقاد مارکس از دین و یا مذهب، به انگیزه های انسان هائی که نظرات خود را
در فرم مذهبی بیان می دارند، از ارج و اهمیت غیرقابل تصوری برخوردار است.
11
·
این شیوه بررسی مارکس، حاوی یک
تئوری دیالک تیکی از سوبژکت است که از سوی مارکس تدوین نگردیده، ولی ذاتی تفکر او
بوده است.
·
آن سان که در پاساژ مربوط به
انتقاد او از دین و یا مذهب مشاهده می شود.
12
·
علیرغم انتقاد مارکس از نهادها و
مؤسسات کلیسائی و قلمداد کردن آنها بمثابه دژهای اوضاع ارتجاعی، مسئله مربوط به
نقش «دنیوی ـ حیاتی» تصاویر و الگوهای سمتگیری مذهبی قبل از همه آنها برجسته می
شوند.
13
·
این پاساژ انتقاد از دین و یا مذهب
مارکس به مثابه متن استدلال ایدئولوژیکی ـ تئوریکی نمودار می گردد که همچنان و
کماکان اهمیت خود را حفظ می کند.
·
اگرچه چارچوب بازتابی تئوری فرم
های شعور اجتماعی مارکس در سال های بعد وسعت بیشتر می گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر