محمد
زهری
با سپاس از مسعود
·
آیینه
·
- پیش
رویم -
·
تنها، مرا نمود.
·
کو آن هزار چهره که در آن نشسته
بود؟
·
ای روزگار،
·
آینهٔ کهنه ای تو، نیز.
*****
·
موج آرمیده،
·
ساحل خموش.
·
وه، چه جانفزا ست.
·
لحظه های آشتی،
·
- با
صفای حرمت غرور -
·
لحظه های اوج زندگی است.
*****
·
ماهی ام!
·
تو شط بی تلاطم فرتوتی.
·
من
·
در تو،
·
بر تو
·
گریه ی بسیار کرده ام.
·
آیا تو هیچ بر من غمگین، گریستی؟
*****
·
گل،
·
برف سنگین را
·
هرگز ندیده است.
·
اما حکایتی ز شاخه پیری شنیده است.
·
از من شنو که زخم زمانِ بد،
·
-
چون برف سنگین -
·
با دل چه می کند.
*****
·
ستاره ها:
·
شکوفه های سادهٔ درخت شب.
·
حباب ها:
·
شکوفه های پاک آب رود.
·
مرا شکوفه:
·
اشک تلخ درد.
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر