۱۳۹۴ تیر ۱۳, شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (7)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم، شهدای کربلا را

·        معنی تحت اللفظی:
·        غیر از علی چه کسی می تواند پسری حیرت انگیز بپرورد که شهدای کربلا را علم کند!

·        این بیت شهریار بلحاظ معنوی و منطقی، تق و لق است.
·        اصولا کسی نمی تواند «شهدای کربلا را علم کند.»
·        «مفهوم» «علم کردن شهدا» انعکاس هیچ واقعیت امر روشنی نیست.
·        شهریار احتمالا به علت آشفتگی فکری معنی حرف دهنش را حتی نمی داند.

1
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم، شهدای کربلا را

·        اگر منظور شهریار واقعه کربلا باشد، باید گفت که ماجرای کربلا اولا خواست ابوالعجایب نبوده است.
·        او می خواست برگردد.
·        ولی سپاه یزید جلوی شان را می گیرد و مانع برگشت شان می شود و در نبردی نابرابر همه از دم یا کشته می شوند و یا اسیر می گردند.
·        ابوالعجایب که شق القمر نکرده تا پدرش به خاطر آن به عرش اعلی برده شود.
·        ابوالعجایب به دعوت سکنه کوفه قصد قیام بر ضد رژیم یزید را داشته و به دلیل عدم حمایت مردم کوفه ناکام شده است.
·        حتی قیام او بر ضد رژیم یزید به معنی گشودن در بهشت برین به روی مردم که نبوده است.
·        مگر در دوره خلافت پدرش حلوا قسمت می کردند که پس از روی کار آمدن او قسمت کنند.

2
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی از میان پاکبازان نمی تواند بسان علی به عهد  خود با دوست وفا کند.

·        منظور شهریار از دوست به احتمال قوی پیامبر اسلام است.
·        از دید شهریار، علی یار با وفای پیامبر اسلام بوده است.
·        نمی توان به شهریار حق نداد.
·        اگر چنین نبود، پیامبر دخترش را به عقد او در نمی آورد.

3
·        دیالک تیک عهد و وفا از دیالک تیک های معروف سعدی است.
·        در این دیالک تیک مناسبات تولیدی بنده داری و فئودالی انعکاس می یابند:
·        بنده و غلام و رعیت با ارباب عهد می بندند و باید به عهد خود وفا کنند.
·        این دیالک تیک از مناسبات تولیدی بنده داری و فئودالی به مناسبات زناشوئی و غیره منتقل شده است.
·        شعری از قرون وسطی وجود ندارد که در آن از عهد و وفا میان دوستان ویا میان عاشق و معشوق کذائی سخنی نرفته باشد.
·        وقتی رابطه به معنی اصیل کلمه وجود نداشته باشد، پیوند انسان ها بر اساس عهد و وفا و امثالهم برقرار می شود.

4
·        در اشعار هوشنگ ابتهاج (سایه) نیز همین دیالک تیک عهد و پیمان و دیگر دیالک تیک های قرون وسطائی به خدمت گرفته می شوند.
·        با این تفاوت که سایه این دیالک تیک را بلحاظ مضمون و محتوا، مدرنیزه و هومانیزه می کند:
·        در شعر سایه مبارز انقلابی با حزب توده عهد و یا پیمان می بندد و تا آخرین نفس به عهد خود وفا می کند.

·        دلیل این مسئله هم فقدان شعور انقلابی اصیل در اعضای حزب باید باشد.
·        اعضای حزب با رشته های عمدتا سنتی، عاطفی، اخلاقی ـ فئودالی با حزب پیوند می یابند و نه با شناخت و شعور مارکسیستی ـ لنینیستی.
·        به همین دلیل اکنون، توده ای به وفور یافت می شود، ولی کشف مارکسیست ـ لنینیستی درمیان آنان بسیار دشوار است.

5
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را!

·        معنی تحت اللفظی:
·        علی را نه، می توان خدا نامید و نه، می توان بشر تلقی کرد.
·        در حیرتم که چه نامی به شاه کشور لافتی بدهم.
·         
·        شهریار در این بیت، حدیثی را در نظر دارد که از قرار زیر است:

لافتی الاعلی لاسیف الا ذو الفقار
جز علی جوانمردی
و
جز ذوالفقار شمسیری
وجود ندارد.

6

نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را!

·        تشیع آیینی مبتنی بر تردید است:
·        بزعم اهل تشیع، علی نه خدا ست و نه بشر.
·        چیزی در میان خدا و انسان است.

·        در اساطیر یونان، پرومته را نیمه خدا ـ نیمه انسان تلقی می کردند.
·        ظاهرا علی هم در ذهن پریشان اهل تشیع، چیزی از این قماش است.

7
·        بی پرنسیپ تر از آیین تشیع، شاید آیینی در جهان نباشد.
·        در جریان قیام بر ضد سلطنت، عکس خمینی را در کره ماه می دیدند.
·        موی خمینی را لای قرآن پیدا می کردند.
·        خمینی را در کوچه و خیابان، روح خدا قلمداد می کردند.
·        خدا در همه ادیان آسمانی روح مطلق است.
·        از این رو، روحی برای خدا اختراع کردن نه مجاز است و نه حتی بلحاظ تئولوژیکی منطقی و مقبول.
·        خمینی نمی تواند روح روح مطلق باشد.

8
·        دلیل این کرد و کار های ایراسیونالیستی (خردستیز) در خود آیین تشیع است.
·        اهل تشیع نظر روشنی حتی راجع به خود خدا ندارند.
·        گاهی طبیعت را خدا جا می زنند، گه علی را، گاه انرژی را.
·        تا دل تان بخواهد بی پرنسیپی.

·        حالا نوبت به شهریار رسیده است:
·        داماد پیامبر اسلام نه خدا ست و نه بشر.
·        هم خدا ست و هم بشر.
·        یکی نیست بپرسد که بالاخره علی پیرو محمد است و یا برعکس، محمد پیرو علی است.

9
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را!

·        در همین بیت شهریار تئوری شناخت آیین تشیع با وضوح تمام تبیین می یابد:
·        شهریار در این بیت، عملا اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) را و در بهترین حالت، اسکپتیسیسم (شکاکیت، تردیدگرائی) را نمایندگی می کند و هر دو را از خواجه شیراز آموخته است.

·        خواجه شیراز نماینده ارتجاعی ترین تئوری شناخت است.
·        خواجه به همین دلیل مورد پسند لاشخورانی از قبیل نیچه است.
·        شهریار معلوم نیست که به چه دلیل تجربی و یا منطقی، نمی تواند به شناخت علی نایل آید.
·        معلوم نیست چرا نمی تواند او را نه، خدا و نه، بشر بنامد.

·        دلایلی که شهریار تا کنون برشمرده، هیچکدام دال بر ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و ماورای انسانی بودن علی نبوده اند.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر