دیالک تیک
اثری از
واترهاوس
پروفسور
الفرد کوزینگ
برگردان شین
میم شین
پیشکش
به
خاطره خروشان
پروفسور کلکته چی
که نابه هنگام
رفت و ما ماندیم
در حسرت دیدار
دوباره اش.
ج
مارکس و انگلس
·
مارکس و انگلس با بخدمت گرفتن هسته معقول دیالک تیک هگل، ضمن
تغییر بنیادی و انقلابی فلسفه، دیالک تیک را نیز از عناصرعرفانی اش که در فلسفه ایدئالیستی ـ
عینی هگل گرفتارش شده بود، آزاد می سازند
و کیفیت کاملا نوینی بدان می بخشند.
1
·
مارکس می نویسد:
الف
·
«متد دیالک تیکی من
نه تنها با دیالک تیک هگل فرق اصولی دارد، بلکه ضد مستقیم آن است.
ب
·
به نظر هگل، روند تفکر
ـ که تحت نام ایده حتی به سوبژکت (فاعل)
مستقلی تبدیل می شود ـ خالق جهان واقعی است و جهان واقعی صرفا مظهر و نمود خارجی
آن را تشکیل می دهد.
ت
·
در حالیکه به نظر من ـ درست برعکس ـ چیز های فکری جز چیزهای
مادی تغییر یافته و ترجمه شده در مغز انسانی نیستند.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد
23، ص 27)
2
·
پس از اینکه مارکس و انگلس
دیالک تیک را با ماتریالیسم پیوند دادند و «مفاهیم ساخته مغز انسانی را بطرز
ماتریالیستی به عنوان تصاویری از چیزهای واقعی تلقی کردند و نه چیزهای واقعی را به
مثابه تصاویر این یا آن مرحله مفهوم مطلق (آن
سان که در فلسفه هگل تصور می شد. مترجم)،
آنگاه دیالک تیک به علم قوانین عام حرکت جهان
خارج و همچنین به علم قوانین عام حرکت
تفکر انسانی بدل شد.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 292)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر