پروفسور دکتر دومه نیکو
لوسوردو
مقایسه روسیه و چین
برگردان شین میم شین
پیشکش به
وانیک
مقدمه
انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین
بخش پنجم
استقلال
ملی و توسعه اقتصادی
·
سال 1949 انقلابی در چین به پیروزی می رسد که حداقل در
فاز اولش باید محتوائی ضد استعماری و ضد فئودالی به خود گیرد.
·
ولی این امر مشخصا به چه معنائی است؟
1
·
در رابطه با نکته اول، باید توجه داشت که چین بعد از «جنگ تریاک» مناطق پهناوری را از دست داده بود.
2
·
در زمان انقلاب 1911 گروهی از میهن پرستان امیدوار بودند
که مناطق غصب شده را دوباره تسخیر کنند.
3
·
شش سال بعد، ظاهرا این امیدها تقویت یافتند.
·
زیرا در اتحاد شوروی جوان (قره
خان)، معاون وزارت خارجه، آمادگی خود را نشان داد، که قراردادهای تحمیلی در
زمان تزار را غیرقانونی اعلام کند.
4
·
ولی واپس راندن روندی تاریخی که مدت های مدیدی
از آن گذشته، چندان آسان نیست:
·
بلشویک ها به این امر صریحا اقرار می کنند و حزب کمونیست
چین نیز بدان واقف است.
5
·
هدف اصلی چین این است، که به غصب سرزمین های آن کشور
برای همیشه پایان داده شود.
6
·
قراردادهای تحمیلی یاد شده، اگرچه زیر فشار کشتی های
توپدار و ارتش متجاوز به امضا رسیده اند، ولی غصب مناطقی که ضمنا بنا به همین
قراردادها به عنوان بخش لاینفک چین برسمیت شناخته شده اند، دیگر غیرقابل تحمل است.
7
·
برگرداندن تایوان به
کشور، به مسئله ای مبرم مبدل شده است.
·
ولی سیاستی که حزب کمونیست چین در پیش می گیرد، از سوئی
نشانگر قاطعیت آن حزب است و ازسوی دیگر معتدل و بردبارانه تنظیم شده است:
الف
·
به عنوان مثال، درسال 1961 رهبری هندوستان می کوشد با
توسل به اسلحه گوئا
را که قبلا مستعمره پرتقال بوده، دوباره به هند ملحق کند.
ب
·
ولی رهبری چین، برعکس هندوستان تا پایان یافتن قرارداد
اجاره هونگ کونگ و ماکائو
صبر می کند.
8
·
دفاع از استقلال ملی و تمامیت ارضی منجر به تغییرات
بنیادی زیادی حتی در داخل چین می گردد.
9
·
مائو حتی قبل از رسیدن به قدرت، به این مسئله اشاره می کند
که «واشنگتن قصد وابسته کردن چین به آرد امریکائی و تبدیل آن کشور به مستعمره خود
دارد.»
·
(مائوتسه تونگ، «آثار
منتخب»، 1998، جلد 4، ص 483 ـ 488)
10
·
از این رو، مناسبات اجتماعی جدید باید در وهله اول به
پیشرفت اقتصادی کشور توجه ویژه ای مبذول دارد.
·
چرا که بدون پیشرفت اقتصادی، تحقق برنامه رستاخیز ملی امکان ناپذیر خواهد بود.
11
·
مائو حتی در سال 1940 می نویسد:
·
«خصلت اجتماعی انقلاب در مرحله و یا فاز اول، ضد
استعماری (و یا ضد نیمه مستعمراتی) یعنی اصولا بورژوا ـ دموکراتیک است و لذا خواست
عینی آن، هموار کردن راه برای توسعه سرمایه داری است و از این رو ست که برای رسیدن
به سوسیالیسم راه درازی در پیش خواهد بود.»
·
(مائوتسه تونگ، «آثار
منتخب»، 1998، جلد 2، ص 401)
12
·
16 سال بعد مائو اعلام
می کند که علیرغم به قدرت رسیدن کمونیست ها، چین در وهله اول، کماکان یک کشور در
حال توسعه است:
·
«ما باید به مسئولین و همه مردم کشور حالی کنیم
که چین یک کشور پهناور سوسیالیستی و در عین حال یک کشور عقب مانده و فقیر است.
·
این تضادی بزرگ است.
·
برای اینکه کشور ما ثروتمند و نیرومند باشد، به چندین
دهه کار و پیکار سرسختانه و پیگیر نیاز داریم.»
·
(مائوتسه تونگ، «آثار منتخب»،
1998، جلد 5، ص 474)
13
·
به نظر مائو، تضاد اصلی جامعه در این زمان عبارت نیست از
تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا (آن سان که او در سال های انقلاب فرهنگی اعلام
کرد)، بلکه عمدتا عبارت است از تضاد میان سوسیالیسم و واپس ماندگی.
14
·
اگر قضیه از این قرار است، پس چه برخوردی باید نسبت به
بورژوازی داشت؟
15
·
مائو اعلام می دارد:
الف
·
«اینکه سیاست ما ظاهرا در
شهرها راستگرا بنظر می رسد، بدین طریق قابل توضیح است که ما خود را موظف می دانیم،
که سرمایه دارها را مورد حمایت قرار دهیم و برای آنها به مدت هفت سال نرخ بهره
ثابتی تعیین کنیم.
ب
·
پاسخ به این پرسش را که بعد از هفت سال چه کار خواهیم
کرد، هفت سال بعد خواهیم داد.
ت
·
بهتر خواهد بود که همین سیاست را بعدها نیز ادامه دهیم،
یعنی کماکان نرخ بهره (ربح) ثابتی برای آنها تعیین کنیم.
پ
·
ما با این مبلغ ناچیز این طبقه را می خریم.
·
به عبارت دیگر، ما بدین طریق، سرمایه
سیاسی آنها را از دست آنها می گیریم و آنها را به سکوت وامی داریم.
ث
·
ما باید همچنان بقیه سرمایه
سیاسی آنها را از دست شان بگیریم تا روزی که دیگر چیزی از آن برای شان باقی
نماند.
ج
·
از این رو نمی توان ادعا کرد که ما در شهرها سیاست
راستگرا در پیش گرفته ایم.»
·
(مائوتسه تونگ، «آثار
منتخب»، 1998، جلد 4، ص 485 ـ 488)
16
·
بنابرین باید میان سلب مالکیت
سیاسی بورژوازی و مالکیت اقتصادی آن تفاوت
قائل شد.
17
·
تنها سلب مالکیت سیاسی
است، که باید سرسختانه اجرا شود، و گرنه سلب مالکیت
اقتصادی (بشرط اینکه از حد معینی بالاتر نرود) می تواند پیشرفت اقتصادی
کشور، تمامیت ارضی و رستاخیز ملی را به خطر اندازد و وفاداری به قرارداد اجتماعی را که ببرکت آن کمونیست ها به قدرت
رسیده اند، مخدوش سازد.
18
·
مائو در سال 1958 نظر خود را به سفیر شوروی که بحق دچار تردید
شده بود، چنین بازگو می کند:
·
«درست است که در چین هنوز سرمایه دار وجود دارد،
ولی عوضش حزب کمونیست سر کار است!»
·
(مائوتسه تونگ، «راجع به دیپلوماسی»، 1998، ص 251)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر