۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه

دیالک تیک انقلاب (5)


پروفسور دکتر دومه نیکو لوسوردو
 مقایسه روسیه و چین

برگردان شین میم شین

پیشکش به
وانیک
  
مقدمه
انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین

بخش پنجم
استقلال ملی و توسعه اقتصادی

·        سال 1949 انقلابی در چین به پیروزی می رسد که حداقل در فاز اولش باید محتوائی ضد استعماری و ضد فئودالی به خود گیرد.

·        ولی این امر مشخصا به چه معنائی است؟

1
·        در رابطه با نکته اول، باید توجه داشت که چین بعد از «جنگ تریاک» مناطق پهناوری را از دست داده بود.

2
·        در زمان انقلاب 1911 گروهی از میهن پرستان امیدوار بودند که مناطق غصب شده را دوباره تسخیر کنند.

3
·        شش سال بعد، ظاهرا این امیدها تقویت یافتند.
·        زیرا در اتحاد شوروی جوان (قره خان)، معاون وزارت خارجه، آمادگی خود را نشان داد، که قراردادهای تحمیلی در زمان تزار را غیرقانونی اعلام کند.

4
·        ولی واپس راندن روندی تاریخی که مدت های مدیدی از آن گذشته، چندان آسان نیست:
·        بلشویک ها به این امر صریحا اقرار می کنند و حزب کمونیست چین نیز بدان واقف است.

5
·        هدف اصلی چین این است، که به غصب سرزمین های آن کشور برای همیشه پایان داده شود.

6
·        قراردادهای تحمیلی یاد شده، اگرچه زیر فشار کشتی های توپدار و ارتش متجاوز به امضا رسیده اند، ولی غصب مناطقی که ضمنا بنا به همین قراردادها به عنوان بخش لاینفک چین برسمیت شناخته شده اند، دیگر غیرقابل تحمل است.

7
·        برگرداندن تایوان به کشور، به مسئله ای مبرم مبدل شده است.
·        ولی سیاستی که حزب کمونیست چین در پیش می گیرد، از سوئی نشانگر قاطعیت آن حزب است و ازسوی دیگر معتدل و بردبارانه تنظیم شده است:

الف
·        به عنوان مثال، درسال 1961 رهبری هندوستان می کوشد با توسل به اسلحه   گوئا را که قبلا مستعمره پرتقال بوده، دوباره به هند ملحق کند.

ب
·        ولی رهبری چین، برعکس هندوستان تا پایان یافتن قرارداد اجاره هونگ کونگ و ماکائو صبر می کند.

8
·        دفاع از استقلال ملی و تمامیت ارضی منجر به تغییرات بنیادی زیادی حتی در داخل چین می گردد.

9

·        مائو حتی قبل از رسیدن به قدرت، به این مسئله اشاره می کند که «واشنگتن قصد وابسته کردن چین به آرد امریکائی و تبدیل آن کشور به مستعمره خود دارد.»
·        (مائوتسه تونگ، «آثار منتخب»، 1998، جلد 4، ص 483 ـ 488)

10
·        از این رو، مناسبات اجتماعی جدید باید در وهله اول به پیشرفت اقتصادی کشور توجه ویژه ای مبذول دارد.
·        چرا که بدون پیشرفت اقتصادی، تحقق برنامه رستاخیز ملی امکان ناپذیر خواهد بود.

11
·        مائو حتی در سال 1940 می نویسد:
·        «خصلت اجتماعی انقلاب در مرحله و یا فاز اول، ضد استعماری (و یا ضد نیمه مستعمراتی) یعنی اصولا بورژوا ـ دموکراتیک است و لذا خواست عینی آن، هموار کردن راه برای توسعه سرمایه داری است و از این رو ست که برای رسیدن به سوسیالیسم راه درازی در پیش خواهد بود.»
·        (مائوتسه تونگ، «آثار منتخب»، 1998، جلد 2، ص 401)

12
·        16 سال بعد مائو اعلام می کند که علیرغم به قدرت رسیدن کمونیست ها، چین در وهله اول، کماکان یک کشور در حال توسعه است:
·        «ما باید به مسئولین و همه مردم کشور حالی کنیم که چین یک کشور پهناور سوسیالیستی و در عین حال یک کشور عقب مانده و فقیر است.
·        این تضادی بزرگ است.
·        برای اینکه کشور ما ثروتمند و نیرومند باشد، به چندین دهه کار و پیکار سرسختانه و پیگیر نیاز داریم.»
·         (مائوتسه تونگ، «آثار منتخب»، 1998، جلد 5، ص 474)

13
·        به نظر مائو، تضاد اصلی جامعه در این زمان عبارت نیست از تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا (آن سان که او در سال های انقلاب فرهنگی اعلام کرد)، بلکه عمدتا عبارت است از تضاد میان سوسیالیسم و واپس ماندگی.

14
·        اگر قضیه از این قرار است، پس چه برخوردی باید نسبت به بورژوازی داشت؟

15
·        مائو اعلام می دارد:

الف
·        «اینکه سیاست ما ظاهرا در شهرها راستگرا بنظر می رسد، بدین طریق قابل توضیح است که ما خود را موظف می دانیم، که سرمایه دارها را مورد حمایت قرار دهیم و برای آنها به مدت هفت سال نرخ بهره ثابتی تعیین کنیم.

ب
·        پاسخ به این پرسش را که بعد از هفت سال چه کار خواهیم کرد، هفت سال بعد خواهیم داد.

ت
·        بهتر خواهد بود که همین سیاست را بعدها نیز ادامه دهیم، یعنی کماکان نرخ بهره (ربح) ثابتی برای آنها تعیین کنیم.

پ
·        ما با این مبلغ ناچیز این طبقه را می خریم.
·        به عبارت دیگر، ما بدین طریق، سرمایه سیاسی آنها را از دست آنها می گیریم و آنها را به سکوت وامی داریم.

ث
·        ما باید همچنان بقیه سرمایه سیاسی آنها را از دست شان بگیریم تا روزی که دیگر چیزی از آن برای شان باقی نماند.

ج
·        از این رو نمی توان ادعا کرد که ما در شهرها سیاست راستگرا در پیش گرفته ایم.»
·        (مائوتسه تونگ، «آثار منتخب»، 1998، جلد 4، ص 485 ـ 488)

16
·        بنابرین باید میان سلب مالکیت سیاسی بورژوازی و مالکیت اقتصادی آن تفاوت قائل شد.

17
·        تنها سلب مالکیت سیاسی است، که باید سرسختانه اجرا شود، و گرنه سلب مالکیت اقتصادی (بشرط اینکه از حد معینی بالاتر نرود) می تواند پیشرفت اقتصادی کشور، تمامیت ارضی و رستاخیز ملی را به خطر اندازد و وفاداری به قرارداد اجتماعی را که ببرکت آن کمونیست ها به قدرت رسیده اند، مخدوش سازد.

18
·        مائو در سال 1958 نظر خود را به سفیر شوروی که بحق دچار تردید شده بود، چنین بازگو می کند:
·        «درست است که در چین هنوز سرمایه دار وجود دارد، ولی عوضش حزب کمونیست سر کار است!»
·        (مائوتسه تونگ، «راجع به دیپلوماسی»، 1998، ص 251)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر