سید
محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵
- ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین
فریدون مشیری
ای وای شهریار
ادامه
می
رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد
در زمین و در این پهندشت کشت
ما
شاخه درخت خداییم
چون
برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
هر یک تبر به دست چراییم؟»
هر یک تبر به دست چراییم؟»
·
یکی از گشتاورهای اصلی وحدت ایده ئولوژیکی
مشیری با شهریار، احتمالا در همین بند شعر تبیین می یابد:
·
تأکید بر وحدت انسان ها، ضمن تکذیب
بی سر و صدای تضاد آنها.
1
می
رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد
در زمین و در این پهندشت کشت
ما
شاخه درخت خداییم
چون
برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
هر یک تبر به دست چراییم؟»
هر یک تبر به دست چراییم؟»
·
در این طرز تلقی، عرفان قرون وسطی نمایندگی
می شود:
·
کسب و کار عرفان هم همین است:
·
تخریب دیالک تیک عینی از طریق مطلق
کردن وحدت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی، ضمن انکار تضاد آنها.
·
این به معنی انکار خصلت دیالک تیکی چیزهای هستی است.
·
به همین دلیل است که عرفان، گرایشی ایراسیونالیستی
(خردستیز) تلقی می شود و از طرف خردگرایان به چالش منطقی و تجربی کشیده می
شود و رسوا می گردد.
2
·
این نظر از این نقطه نظر درست است
که انسان ها صرفنظر از تفاوت های نژادی، ملی، جنسیتی، ایده ئولوژیکی، طبقاتی و
غیره، وحدت نوعی دارند.
·
به زبان مشیری، همه شاخه های درخت
واحدی اند که حوا و آدم از بهشت برین آورده اند.
·
البته حوا و آدم بنا بر آیات قرآن کریم
درختی با خود نیاورده اند.
·
منشاء درختان در تئولوژی اسلامی ـ ضمنا
به غلط ـ برگ هائی جا زده می شوند که حوا و آدم برای ستر عورت خویش بر تن داشته
اند.
·
شاید به همین دلیل هم نیمه دیگر جامعه
یعنی زنان در ترمینولوژی اسلامی ـ عیرانی، «عورت» قلمداد می شوند.
·
چیزی در حد پایین تنه نریمان.
3
·
سعدی 700 سال قبل از مشیری و
شهریار، بهتر و علمی تر از آندو وحدت انسانی را نمایندگی می کند:
·
او دلیل ماتریالیستی ارائه می دهد:
·
سعدی
وحدت مادی انسان ها را، مونیسم ماتریالیستی
آنها را دلیل برابری و خواهری ـ برادری انسان ها برمی شمرد:
بنی آدم اعضای یکدیگرند:
که در آفرینش ز یک گوهرند.
4
·
این باور سعدی بر قصه آفرینش حوا و
آدم مربوط می شود.
·
ادعای ایراسیونالیستی ـ عرفانی مشیری
نیز بر قصه دیگری از قرآن کریم مبتنی است:
·
بر قصه تخطی حوا و آدم از فرمان
الهی و تبعید حوا و آدم از بهشت برین بر کره زمین.
·
«هومانیسم» عرفانی ـ فئودالی شهریار و مشیری
نیز از سرچشمه همین قصه آب می خورد.
5
·
این اندیشه مشیری و شهریار، ایده
بظاهر زیبائی است.
·
این ایده شهریار و مشیری و امثال
بیشمار آنها اما مبتنی بر خود فریبی و عوامفریبی است.
·
شهریار باید از خود بپرسد که چرا
رسول اکرم و همای رحمت به این اصل اصیل وحدت میان ابنای بشر تره خرد نکرده اند؟
·
چون بنا بر روایاتی، رسول اکرم و
همای رحمت به بیش از 70 غزوه مبادرت ورزیده اند و ده ها هزار تن را یا بی رحمانه
به قتل رسانده اند و یا به زیر یوغ بردگی کشیده اند.
6
·
همای رحمت در شبی، 1000 نفر را
گردن زده است.
·
پس تئوری درخت آدم چه می شود؟
·
پس چرا رسول اکرم و همای رحمت «تبر
به دست» بوده اند؟
·
اگر مشیری خودفریب و عوامفریب نیست،
چرا از شهریار همین سؤال ناقابل را نکرده است و تبر بر تئوری درخت او فرود نیاورده
است؟
7
می
رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد
در زمین و در این پهندشت کشت
ما
شاخه درخت خداییم
چون
برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
هر یک تبر به دست چراییم؟»
هر یک تبر به دست چراییم؟»
·
آنچه مشیری و شهریار نمی دانند،
منشاء این قصه تبعید حوا و آدم از بهشت برین است که احتمالا در همه کتب مقدس آمده
است.
·
این قصه تبعید حوا و آدم، ضمنا به
احتمال قوی از تراژدی های یونان باستان اقتباس و تحریف شده است.
·
چون پیشفرم مذاهب، اساطیر بوده
است.
8
·
اسطوره یونان باستان و قصه تبعید حوا و آدم از
بهشت برین، انعکاس خروج ناگزیر و جبری بشریت از دوران کمونیسم آغازین (جامعه
اشتراکی اولیه) است.
·
این خروج بشریت از جامعه بی طبقه
آغازین در تراژدی های فوق العاده غم انگیز یونان باستان انعکاس یافته است.
·
با این گذار از جامعه بی طبقه به
جامعه طبقاتی است که وحدت نوعی بشریت شکاف برمی دارد.
·
بشریت دو شقه می شود و به طبقه
حاکمه و توده های مولد و زحمتکش، به طبقه اجتماعی استثمارگر و ستمگر و توده های
زحمتکس تحت استثمار و ستم تقسیم بندی می شود.
·
دو هزاری مشیری و شهریار کج و کوله
است.
·
خروج بشریت از بهشت پایان وحدت
بشری است و نه آغاز آن.
·
از این به بعد برادر توسط برادر
برده «زر خرید» می شود و یوغ استثمار و ستم بر گرده می کشد.
·
با همین خروج جبری از بهشت برین، تبر
بر درخت وحدت بشری فرود می آید.
9
·
درک و تبیین این حقیقت عینی روشنتر
از آفتاب اما نه به نفع شهریار است و نه به نفع مشیری.
·
به همین دلیل، ترجیح می دهند که
خود را به خریت بزنند و به استحمار همنوعان خویش کمر بندند.
·
ضمنا از هومانیسم توخالی دم بزنند.
·
چون شهریار و مشیری هیچکدام از
غزوات پیامبر و جریان شط خون هر شبه توسط علی و تحت ستم قرار دادن دگرمذهبان و
دگراندیشان بی خبر نبوده اند.
·
شهریار آخرین کسی است که نداند که
ذوالفقار نه اسباب بازی، بلکه شمشیر خونچکان بوده است و پیامبر و خلفا و غیره نه
بشردوست، بلکه برده دار بوده اند.
10
می
رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد
در زمین و در این پهندشت کشت
ما
شاخه درخت خداییم
چون
برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
هر یک تبر به دست چراییم؟»
هر یک تبر به دست چراییم؟»
·
اگر شهریار واقعا هومانیست بوده،
پس مدیحه سرائی برای کوسه خونخوار و سید علی جنایتکار به چه دلیل بوده است؟
·
جنایاتی که اجامر جمهوری مرتکب شده
اند، دامنه و پهنای بمراتب وسیعتری دارد.
·
این جنایات چنان وحشت انگیز بوده اند
که بروایتی برخی از عاملان آنها روانی شده اند و در کشورهای اروپا تحت درمان
پسیکولوژیکی قرار دارند.
·
ضمنا اکثریت زحمتکش که تبر به دست
نداشته اند.
·
تبر بدستان در طول تاریخ جامعه طبقاتی،
یا اعضای طبقه حاکمه ستمگر بوده اند و یا مزدور و اجیر آنها بوده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر