شمسی
نجاتی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
شمسی نجاتی
تحلیلی از شین میم شین
صحنه دوم
در ایستگاه میدان انقلاب از ترن پیاده می شوم
در راهرو بلند و بالایی پیش می روم تا از
ایستگاه مترو خارج شوم
بی
اراده چشمم به تصاویرآویخته بر دیوار می افتد:
زنی گریان دهانش را به تمامی گشوده و فریاد
درد می کشد، جسدی خون آلوده،
مرد و زنی پیر و روستایی سوار بر موتور گریان
...
گریه وناله و آه و واویلا از تابلوها در سرم نوحه می
خواند
چشم از تابلوها بر می دارم و به مسافرانی که
از پیش رو می آیند نگاه می کنم .
چشم ها به تابلوها و ابروها گره دارند
با خود زمزمه می کنم:
«گریه وناله و آه و واویلا درسرشان نوحه می
خواند.
کارناوال شادی ما، این تصاویر درد و شکنجه اند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر