۱۳۹۴ تیر ۲۲, دوشنبه

سیری در جهان بینی پرویز ناتل خانلری (13)


پرویز ناتل خانلری
تحلیلی از
یدالله سلطانپور  

عقاب
ادامه

دیگر، این خاصیت مردار است
عمر مردار خوران بسیار است

گند و مردار بهین درمان است
چاره ی رنج تو ز آن، آسان است

·        معنی تحت اللفظی:
·        دلیل دیگر طول عمر ما، مردار خواری است.
·        بهترین درمان درد تو، لجن و لاشه است.

·        در ایده ئولوژی طبقه حاکمه، تغذیه از نعمات مانده و پس مانده نه اجبار مبتنی بر مناسبات اجتماعی حاکم، نه آخرین راه برای نجات از مرگ، بلکه فضیلتی است.
·        تغذیه از لجن و لاشه بزعم خانلریسم، اولین انتخاب توده های مولد و زحمتکش است.

1
·        خانلری برای خام و خر کردن خواننده شعرش طرز زیست کلاغان را حتی تحریف می کند.
·        تغذیه از مواد غذائی پنهان در لجن و لاشه نه اولین انتخاب کلاغان، بلکه آخرین اجبار آنها برای نجات از مرگ است.
·        کلاغان پرندگان تیزهوشی اند و عاجز از تمیز نیک از بد نیستند.

·        این اما به نفع ایده ئولوژی خانلری نیست.
·        هیچ رعیت و کارگر و کنیز و کلفتی تغذیه از اغذیه سگ و گربه را بر تغذیه متمدنانه در آشپزخانه ترجیح نمی دهد و استراحت در طویله را بر استراحت در اتاق خواب نیز به همین سان.
·        خانلری به خوانندگان شعر خود دروغ می گوید.

2
خیز و ز این بیش،‌ ره چرخ مپوی
طعمه ی خویش بر افلاک مجوی

ناودان، جایگهی سخت نکو ست
به از آن کنج حیاط و لب جو ست

من که صد نکته ی نیکو دانم
راه هر برزن و هر کو دانم

خانه اندر پس باغی دارم
و اندر آن گوشه سراغی دارم

خوان گسترده الوانی هست
خوردنی های فراوانی هست»

·        معنی تحت اللفظی:
·        پا شو و بیش از این بلند پروازی مکن.
·        طعمه خود را در آسمان شکار مکن.
·        سعی کن در ناودان و کنج حیاط و لب جویبار زندگی کنی.
·        من هزاران نکته نیکو می دانم و راه هر کوچه و برزن را می شناسم.
·        در گوشه ای در پشت باغی سفره رنگارنگی از لجن و لاشه پهن است.

·        کلاغ پس از مقایسه طرز زیست خود با عقاب، نسخه نجات می نویسد:

الف
·        رهنمود اولش این است که عقاب ترک پرواز کند و در کنج حیاط و لب جو و ناودان بسر برد.
·        چون قبلا گفته که باد باعث کوتاهی عمر می شود.

ب
·        رهنمود دوم کلاغ تغییر طرز تغذیه است:
·        عقاب باید به جای شکار، از لجن و لاشه تغذیه کند.
·        محل وجود لجن و لاشه را هم می شناسد و نشانش می دهد.

3
آن چه ز آن، زاغ چنین داد سراغ
گندزاری بود اندر پس باغ

بوی بد ، رفته از آن ، تا ره دور
معدن پشه، مقام زنبور

نفرتش گشته بلای دل و جان
سوزش و کوری دو دیده از آن

آن دو همراه رسیدند از راه
زاغ بر سفره ی خود کرد، نگاه

گفت :
«خوانی که چنین الوان است
لایق محضر این مهمان است

می کنم شکر که درویش نی ام
خجل از ما حضر خویش نی ام»

·        معنی تحت اللفظی:
·        محل تغذیه ای که کلاغ سراغ داشت، لجن زاری متعفن بود که از پشه و زنبور پر بود و بوی بد آن تا فرسنگ ها می رفت.
·        وقتی عقاب و کلاغ بدانجا رسیدند، کلاغ نگاهی به سفره کرد و گفت:
·        «سفره اعیانی شایسته مهمانی مثل تو ست.
·        خدا را شکر که فقیر نیستم و سفره ام به وقت رسیدن مهمان، خالی نیست.»

·        این بند از شعر خانلری ما را بی اختیار به یاد فیلمی تحت عنوان «حکومت نظامی» از سال 1972 می اندازد:  


·        مبارزین انقلابی به زور اسلحه سوار ماشین های عقابان کشوری از امریکای لاتین می شوند، تا ماشین شان را برای آدم ربائی مورد استفاده قرار دهند.
·        از قضا آنها هم عقابان شهر را به مناطقی از شهر می برند که محل سکونت و زیست کلاغان شهر اند و سفره های گسترده ای از زباله پهن است.  

·        این کرد و کار کلاغ ـ از قضا ـ حاوی طنز تلخی است.
·        طنزی که خانلری ها به احتمال قوی نمی فهمند.
·        جستن گنج خویش در گند زباله ها نه داوطلبانه، بلکه تحمیلی است.
·        خانلری از شلاق نامرئی نان و جان بی خبر است.
·        همه اعضای همه طبقات اجتماعی انگل و مفتخور نیز به همین سان.

4
گفت و بشنود و بخورد از آن گند
تا بیاموزد از او مهمان پند

·        معنی تحت اللفظی:
·        کلاغ برای آموزش عقاب دست به طعام می برد.

·        درست همین کار را  مبارزان انقلابی امریکای لاتین با اعضای طبقه حاکمه می کنند.

5

عمر در اوج فلک، برده به سر
دم زده در نفس باد سحر

ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش

بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک طاق ظفر

سینه ی کبک و تذرو و تیهو
تازه  و گرم شده طعمه ی او

اینک افتاده بر این لاشه و گند
باید از زاغ بیاموزد، پند

·        معنی تحت اللفظی:
·        عقاب که در اوج آسمان زیسته و هوای تر و تمیز تنفس کرده، ضمنا فراتر از ابر و فرمانفرمای همه جانوران بوده، عقاب که بارها با چنگال پر از شکار آمده و طبیعت برایش طاق نصرت بسته، عقاب که از سینه تازه و گرم کبک و تذرو و تیهو تغذیه کرده، اکنون بر سر سفره لجن و لاشه نشسته و گوش به اندرز کلاغ سپرده است.

·        خانلری در این بند شعر همه معیارهای ارزشی طبقاتی ـ فئودالی را با دقتی عظیم برمی شمارد:

6  
عمر در اوج فلک، برده به سر
دم زده در نفس باد سحر

·        خانلری در این بیت طرز زیست عقاب را با طرز زیست کلاغ و در حقیقت طرز زیست اعضای طبقه حاکمه را با طرز زیست توده ها مورد مقایسه قرار می دهد:
·        در این بیت دیالک تیک عقاب و کلاغ و یا دیالک تیک طبقه حاکمه و توده های مولد و زحمتکش به شکل دیالک تیک بالائی ها و پایینی ها، به شکل دیالک تیک شمال شهر ها و جنوب شهرها بسط و تعمیم می یابد.
·        محیط زیست طبقه حاکمه در شمال شهر ها هم از همین قرار است.

7
ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش

·        تعریف طبقه حاکمه در این بیت صراحت بیشتری کسب می کند:
·        خانلری عقاب را سرور عناصر طبیعی بی جان (ابر) و جاندار (حیوان) تصور و تصویر می کند.

·        این همان تعریف طبقه حاکمه است:
·        این همان تحت تملک طبقاتی خویش داشتن وسایل تولید و ثروت و نعمت طبیعی (رودخانه ها، دریاها، جنگل ها، آبشارها، معدن و منابع زیر زمینی، اراضی کشاورزی) و وسایل تولید اجتماعی (کارخانجات، ماشین آلات، بانک ها، مستغلات) و نیروهای مولده انسانی (توده های مولد و زحمتکش) است.  

8
ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش

·        در ایده ئولوژی فئودالی خانلری سلطه عقاب بر جانوران، امری مشروع و مباح و طبیعی است و حتی جزو سجایای طبقاتی عقاب است.
·        خواننده عقب مانده و بدبخت بی آنکه متوجه شود، زهر ایده ئولوژی فئودالی خانلری را داوطلبانه و با هارت و پورت سر می کشد و شاید برای تمامی عمر نکبت بارش مسموم شود.

·        خانلری فرمانفرمائی طبقه حاکمه انگل و پتیاره بر توده های مولد و زحمتکش را حق خدا دادی و طبیعی آن می داند.

·        فقط کافی است که وسایل تولید از سلب مالکیت کنندگان آغازین (اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوازی)، سلب مالکیت خصوصی شوند و تحت تملک صاحیان و مولدان اصلی آنها (توده های مولد و زحمتکش)   در آیند تا دو زاری روشنفکران  خنگ و خرفت طبقه حاکمه بیفتد و ببینند که حضرات حتی قادر به سیر کردن شکم خویش نیستند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر