۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه

سیری در دلنوشته ای از تهمینه میلانی (4)


تهمینه میلانی 
(۱۳۳۹)     
  تحلیل از شین میم شین
  
برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد 
مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد،
اصرار می کرد.

·        تهمینه میلانی چنان وانمود می کند که انگار میان او و همسرش دیوار چین کشیده شده است و امکان تبادل نظر و آشنائی با یکدیگر وجود ندارد.
·        در نتیجه، همسرش نمی داند که دعوت پدر زن و مادر زن، مغایر با اصول تربیتی او ست.

·        سؤال ولی این است که در خانواده های ایرانی زن و شوهر غیر از تئاتر بازی راجع به چی حرف با هم می زنند؟

1
آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند.
من اصلا خوشحال نشدم.

·        چرا فرزند از دیدار مادر و پدر خوشحال نمی شود؟

2
·        این مسئله، مسئله خطه خاص نیست.
·        فقط خاص رابطه تهمینه و مادر ـ پدرش نیست.
·        این مسئله ای عام است.
·        مسئله ای همه بشری است.
·        واکنش همه فرزندان نسبت به مادر ـ پدر تقریبا همین است.

3
·        این مسئله حتی در عالم نباتات و جانوران اعتبار دارد.

4
·        این عدم شادی از دیدار مادر ـ پدر مبتنی بر قانون طبیعی عامی است.
·        بی اعتنائی به مولد خود در نهاد جانوران نهاده شده است.
·        اختیاری نیست، جبری است.
·        اجتماعی نیست، غریزی ـ طبیعی است.

·        در روابط اجتماعی انسان ها اما مشابه آن کم نیست:

5
·        واژه ی «عشق»  که در ادبیات کلاسیک (سعدی و حافظ) مطرح می شود، بیانگر همین رابطه واره است.
·        عشق در اشعار سعدی و حافظ نه عشق دو طرفه، بلکه عشق بیمارگونه ی یکسویه ای است.

6
·        عاشق، خاک کوی معشوق را سرمه چشم خویش می کند.
·        معشوق اما محل سگ حتی به او نمی گذارد.
·        شکوه وشکایت لاینقطع و لایتناهی عاشق از معشوق بی دلیل و بی هوده نیست.

7
·        رابطه واره عاشقانه در اشعار سعدی و حافظ، یاد آور رابطه یکسویه ی برده و برده دار است.
·        رابطه یکسویه  نوکر و ارباب، کنیز و کدبانو ست.
·        نه رابطه دو طرفه مبتنی بر برابری دو دلداده.

8
·        این رابطه واره یکسویه میان فرزند و مادر ـ پدر اصلا عشق به معنی حقیقی کلمه نیست.
·        چون عشق اصولا و اساسا باید دو طرفه باشد.

·        تهمینه میلانی نمی داند که چرا از دیدن مادر ـ پدر خوشحال نیست.
·        به همین دلیل، دنبال دلیل می گردد تا رفتار غیر عادی خود را توجیه کند:  

9
خونه نا مرتب بود
 خسته بودم.
تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم...

·        اینها دلیل واره اند، ولی دلیل نیستند.
·        برای مادر ـ پدر اصلا مهم نیست که فرزند خسته ی تازه از کار برگشته، بغل دست شان دراز کشد و استراحت کند.
·        برای شان اصلا مهم نیست که میوه بخورند و یا نخورند.
·        عشق مادر ـ پدر به فرزند، اصیل ترین و قوی ترین عشق ممکنه است.
·        عشقی بالاتر از آن اصلا وجود ندارد.

10
چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم،
خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید!

·        تهمینه هنوز هم نمی داند که رابطه مولد و مولود نه رابطه دو طرفه، بلکه رابطه واره یکسویه است.
·        احتمالا هنوز بچه ندارد.
·        وقتی بچه دار شود و منفور بچه خود شود، اگر هوشمند باشد، به کنه قضیه پی خواهد برد.
·        چون بچه ی خودش، رفتار مشابهی با خود او خواهد داشت.


چند مثال تجربی

1
·        مادر ـ پدری با تحمل مشقاتی فرزند خود را به خارج از کشور فرستاده بودند تا تحصیل و ترقی کند.
·        بعد برای دیدار پیش او آمده بودند.
·        فرزند کلافه که نه زبان خارجی را می توانست بیاموزد و نه دانش علمی لازم برای تحصیل در خارج از کشور داشت، هر دو را از خانه بیرون انداخته بود.
·        مادر و پدر که نه شهر را می شناختند و نه زبان خارجی را بلد بودند، ویلان خیابان ها مانده بودند.
·        تا اینکه تصادفا ایرانی ئی پیدا شده بود و آندو را در خانه اش پناه داده بود.

2
·        پدری که سی سال آزگار به هر ذلتی تن در داده بود تا بچه اش تحصیل کند و پزشک شود، شبی از شب ها دچار بیماری ویروسی شده بود و از فرط درد قصد انتحار داشت.
·        وقتی همسایه ای به دکتر زنگ می زند و از وضع پدر گزارش می دهد، پسر حاضر به آمدن پیش پدر بیمار نمی شود.

3
·        پدر دیگری به حمایت پسرش نیاز داشت و به در خانه او رفته بود.
·        پسر در به رویش باز نکرده بود.
·        پیر مرد کلافه بود.
·        چون تنها کسی که می شناخت و می توانست کمکش کند، پسرش بود.

14

·        داشتن و نداشتن میوه در یخچال و خسته بودن از کار، بهانه اند.

·        قانون دیالک تیکی موسوم به نفی نفی همین است.

·        نافی دیروز، امروز نفی می شود و نافی امروز، فردا نفی خواهد شد.

·        همان پدر منفور، همین رابطه مبتنی بر نفی دیالک تیکی را به نوبه خود با پدر و مادر خویش داشته است و همین نفی دیالک تیکی را فرزند همان پسر بی چشم و رو با خود او خواهد داشت.

·        غرایز طبیعی برای تداوم نسل و حفظ نوع، امان حتی به عقل اندیشنده نمی دهند.

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. مرا این حقیقت هولناک ترسانید که واقعاا چنی رفتاری در انسان ها وجود دارد ایاعمومیت دارد یا مانند جاتوران خصلتها یکسان ست ؟ استثناًٍ پذیر نیست؟

    پاسخحذف
  2. ممنون
    اگر این قانون طبیعی نباشد هیچ فرزندی استقلال کسب نمی کند.
    تا اخر عمر در خانه و وابسته به والدین می ماند.
    نوع معین نباتی، حیوانی و انسانی توسعه نمی یابد.

    پاسخحذف